مدل بکوویتز و ویلیامز،پایان نامه درباره چابکی سازمانی |
مدل بکوویتز و ویلیامز
اجزای فرایند مدیریت دانش ارائه شده از سوی« بکوویتزو ویلیامز» شامل هفت عامل:
یافتن، بکارگیری، یادگیری، تسهیم، ارزیابی، ایجاد، نگهداری و حذف است که باید برای ایجاد سرمایه بر پایه دانش بصورت یکپارچه مدیریت شوند.
الف) یافتن: نکات اساسی که در یافتن اطلاعات درست، باید در زمان مناسب مد نظر قرار گیرند، عبارتند از آیا منابع و حاملان دانش مشخصاند؟
ب) بکارگیری: به این معنا است که بتوان خلاقانه و مشتر ی گرایانه، راهحلهای مناسب را به دست آورد. این امر از طریق پیشنهاد راههای گوناگون برای استفاده از دانشهای بالقوه انجام میشود. نکاتی که باید برای تحقق این موضوع مورد توجه قرار گیرد عبارتند از جریان آزاد ایدهها در داخل سازمان.
پ) یادگیری: بررسی در خصوص یافتن دلایل موفقیت یا عدم موفقیت پروژههای انجام شده به منظور لحاظ کردن نتایج آن در پروژههای انجام شده به منظور لحاظ کردن نتایج آن در پروژههای آتی برای انجام اثر بخش آنها. عبارتاند از در تمام سازمان، جمعآوری تجربیات و آموختهها به رسمیت شناخته شود.
ت) تسهیم: در این فرایند، همکاران دانشهای خود را به دیگران انتقال میدهند و این امر، موجب گسترش پایههای دانش سازمانی میشود. در این زمینه باید گفت، تبادل دانش در سازمان، به زمان و بسترسازی مناسب نیاز دارد، چرا که ممکن است، این حالت به دلایل گوناگون در برخی ازهمکاران، احساس خطر را برانگیزد. نکات اساسی در تبادل دانش، عبارتند از همکاران بر انگیخته شوند و مایل باشند که دانش خود را ارائه دهند.
ث) ارزیابی: در این فرایند باید دانشهای موجود و نیازهای فعلی و آتی دانش ارزیابی شوند. برای این کار لازم است، میزان رشد پایههای دانش و نیز دستاوردهای سرمایه گذاری مرتبط با آن اندازهگیری شود.
فاکتورهایی که امکان اندازهگیری پایههای دانش را ممکن میسازند، عبارتند از انواع شاخصها، معیارها و نکات اساسی در اندازهگیری ارزش داراییهای سازمانی ایجاد شود.
ج) ایجاد/نگهداری: باید دانشهای مهم و استراتژیکی در این فرایند توسعه یابند و داراییهای دانشی، نیز مورد توجه قرار گیرند. برای ایجاد و نگهداری دانش باید ایجاد بستر و ابزارهای مناسب برای نگهداری دانش و خلق دانشهای جدید فراهم باشد.
چ) حذف: در این فرایند، دانشهایی که از نظر استراتژیک و کاربرد دیگر، بیمعنی هستند باید از سیستم حذف یا در جایی دیگر انبار شوند و دانشهای ابطال شده انبار نشوند(حاتمی نسب،1390،ص151).
2-7-5-مدل نوناکا و تاکوچی(راهبردهای انتقال دانشی)
چنانچه انتقال دانش در سازمان از روند مناسبی برخوردار باشد، دانش بین گروهها و افرادی که با یکدیگر کار میکنند تبادل شده و افراد به سمت یادگیری بیشتری گرایش پیدا میکنند و میتوانند توانایی خود را برای دستیابی به اهداف سازمانی و فردی ارتقا دهند.محققان مدیریت ژاپنی نوناکا و تاکوچی تاثیر بسیاری بر مبانی مدیریت دانش داشتهاند. مفهوم « دانش پنهان » و « دانش آشکار » توسط نوناکا برای طرحریزی نظریه یادگیری سازمانی طبقهبندی شده است. در این تقسیم بندی، با توجه به همگرایی بین شکلهای پنهان و آشکار دانش، آنان مدلی را پایهگذاری کردهاند که به نام خودشان معروف شده است. این مدل بر خلاف مدلهای پیشین، تمرکز خود را بر دو نوع دانش آشکار و نهان مبذول داشته، به نحوه تبدیل آنها به یکدیگر و نیز چگونگی ایجاد آن در تمامی سطوح سازمانی(سطح فردی،گروهی و سازمانی) توجه دارد. در این مدل پویا، نحوه استفاده و تبدیل این دو دانش و چگونگی مدیریت دانش در این زمینه، به صورت حرکت مارپیچی (حلزونی) مطابق شکل شماره فرآیندی مستمر فرض شده است.
همچنین در تفکر مذکور، فرض بر این است که تنها افراد،به وجود آورنده دانش هستند. بنابراین، فرایند تولید دانش سازمانی، میبایست به عنوان فرآیندی مستمری باشد که در آن، دانش ایجاد شده توسط افراد، بطور سازماندهی شدهای، تقویت و هدایت شود. بر پایه مدل نوناکا و تاکوچی مراحل زیر باید برای انتقال (تبدیل) این دو نوع از دانش، در سطوح گوناگون سازمان انجام شوند.
الف) اجتماعی نمودن (پنهان به پنهان): انتقال دانش نامشهود یک فرد به فرد دیگر، نحوه رفع مشکل برنامه طراحی بصورت غیر معمول. برای انجام موثر این فرایند باید میان افراد، فرهنگ مشترک و توانایی کار گروهی ایجاد شود که با بهره گرفتن از نظریههای اجتماعی و همکاری میسر میشود. نشست گروهی که تجربیات را توضیح داده، درباره آن بحث میکند، فعالیتی است عادی، که در آن اشتراک دانش پنهان میتواند رخ دهد(مرویک،2001).
ب) خارجی کردن(بیرونی سازی)(نهان به آشکار): تبدیل دانش نامشهود به دانش مشهود. در این حالت فرد میتواند، دانش خود را در قالب مطالب منظم (سمینار،کارگاه آموزشی) به دیگران ارائه دهد. گفتگوهای میان یک گروه، در پاسخ به پرسشها یا برداشت از رخدادها، از جمله فعالیتهای معمولی هستند که این نوع از تبدیل در آنها رخ میدهد.
ج) پیوند و اتصال برقرار کردن (آشکار به آشکار): در این مرحله، حرکت، از دانش آشکارفردی، به سمت دانش آشکار گروهی و ذخیره سازی آن صورت میپذیرد و با توجه به استفاده از دانش موجود، امکان حل مسائل از طریق گروه فراهم شده، به دنبال آن دانش، توسعه مییابد.
د) درونی سازی(آشکار به نهان): در این مرحله دانش اشکار به دست آمده در سازمان، نهادینه میشود. همچنین گذراندن این مرحله برای افراد، آفرینش دانش ضمنی جدید شخصی را نیز در پی دارد(کسب دانش پنهان جدید از دانش آشکار موجود).
گذراندن مراحل چهارگانه بالا، باید به صورت پیاپی و حرکت حلزونی شکل، ادامه یابد، تا به این وسیله، هر مرحلهای، کامل کننده مرحله پیش از خود باشد و ضمن نهادینه شدن دانش در سازمان، باعث تولید و خلق دانشهای جدید نیز شود.
نکته مهم دیگر آن است، که هنگامیکه افراد در این فرآیندها شرکت میکنند، آموزش سازمانی نیز رخ میدهد، زیرا در این مشارکت، دانش افراد با دیگران، به اشتراک گذارده میشود، توضیح داده میشود، برای دیگران قابل دسترسی میشود و همچنین خلق و تولید دانش جدید از طریق این فرآیندها رخ میدهد.
Bacovitz and wiliams
Nonaka and takuchi
Merwick
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1400-03-06] [ 09:12:00 ب.ظ ]
|