تکوین مدرنیته سیاسی یا نوع خاصی از دولت به عنوان استقرار مجموعه نهادی مردم سالارانه یکی از جنبه های مدرنیته است که تحقق آن را از خواسته های اساسی بسیاری از علاقه مندان و طرفداران ایران برای توسعه و پیشرفت بوده است. از نظر هویت ملی ایران همانند دیگر کشورها کاملاً سیال و رقابتی است با وجود این دلبستگی و وابستگی ایران به ایران زمین و ایران شهر به شکل چشم گیری بدون تغییر مانده است. هویت ایرانیان بر اساس اسلام شیعی و تاریخ پیش از اسلام آنان به ویژه ساسانیان و هخامنشیان و پارت ها تعریف شدنی است. (آبراهامیان،35، 1384) 

 

 

ایران زمین کشوری چند قومیتی با فرهنگهای قومی و قبیله گوناگون است.هربار یکی از قبایل یا اقوام بر سایرین مسلط و با حذف و طرد سایر قبایل و اقوام موفق به تشکیل حکومت مقتدری شده است و هیچگاه همگرایی درونی و توافق اجتماعی ما بین قومیتهای ایرانی شکل نگرفته است. همیشه روابط از بیرون و با قدرت و سلطه، امنیت مرزها و همگرایی قومیت ها تأمین شده است. همیشه به جای همگرایی قومیتی، سلطه و انقیاد سیاسی امنیت و وحدت ایران زمین را تأمین کرده است. دیالکتیک سلطه و فروپاشی همیشه بر تاریخ ایران زمین حاکم بوده است یا سلطه مقتدرانه مرکز بدون آزادی قومیتها حاکم بوده است یا با کوچکترین خللی در قدرت حاکم ایران زمین درآستانه­ی فروپاشی قرار گرفته است و هیچگاه تعادلی مابین آزادیهای قومی و قدرت مرکزی ایجاد نشده بود. (احمدی، 32، 1378)

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

در این باره رجوع می کنیم به قلم حسین بشیریه که معتقد است: «درباره ایران، فرهنگ و نگرش سیاسی گروههای حاکم به دلایل عمیق تاریخی و اجتماعی و روانشناختی، نگرشی پاتریمونیالیستی بوده که در آن ساخت قدرت به عنوان رابطه ای عمودی و آمرانه از بالا به پایین میان حکام و مردم تصور می شده است. شکل نهادی این رابطه قدرت عمودی و پدرسالارانه ممکن است در طی تاریخ -به ویژه در قرن بیستم-  دگرگون شده باشد اما رابطه قدرت، علی رقم ورود عناصر تازه ای در آن، اساساً دگرگون نشده است. چنانچه بپذیریم که ساخت و رابطه قدرت در سطح زندگی سیاسی، تابعی از نوع تصور قدرت در سطح زندگی اجتماعی و خانوادگی است در آن صورت باید تغییر در نگرش ها و ایدئولوژی های گروه حاکم درگرو تغییرات ژرف تر اجتماعی بدانیم. منابع و سرچشمه های ایدئولوژی قدرت ساخت عمودی و یکجانبه در ایران، متنوع و متعددند و این ایدئولوژی علاوه بر ساختار خانواده، با سنن مذهبی این سرزمین و ساختار اجتماعی سنتی و شیوه استبداد شرقی نیز در پیوند بوده است. در همین رابطه قداست از ویژگی های اصلی قدرت سیاسی محسوب می­شود.» (بشیریه،661و662، 1386)

 

 

از سوی دیگر برای بحث در این مسئله که آیا ایلات به طور کلی برای حیات اجتماعی و سیاسی کشور مفید فایده بوده و زیانهایی دربرداشته است و برای بحث در جنبه های گوناگون نهضتهای عشایری باید در نظر داشته باشیم که عوامل گوناگونی از قبیل دیانت، زبان، نژاد و لهجه محلی و عقاید وخصوصیات روحی سران عشایر و ایلات، تفاوتهای بارزی میان ایلات و عشایر کشور و هر قسمت از این مردمان را در سرزمینی که از قرنها به این طرف ساکن هستند به صورت خاصی در راه به دست آوردن قدرت و حاکمیت به جنبش و نهضت برانگیخته است و در عین حال که دسته های مختلف ایلات برای توسعه قدرت و حاکمیت خود قرن ها با یکدیگر در کشمکش و ستیز بوده اند گاهی نیز به هم پیوسته و نیروی عظیمی به وجود آورده اند و به فتح ممالک دیگر همت گماشته­اند، و این دو جنبه متضاد که در سراسر تاریخ سیصد ساله اخیر ایران از ایلات و عشایر مشاهده می شود، مسائل مهم و اساسی تاریخ ما را تشکیل می دهد، به خصوص که غالباً در پشت پرده بازیهای سیاسی و نظامی که به دست ایلات و عشایر انجام گرفته حقایقی از دخالت های بیگانگان و تحریکات و زد و بندهای مأمورین سیاسی خارجی با سران ایلات و عشایر نهفته است، که باید آن ها را جزو عوامل مؤثر انحطاط سیاسی و اجتماعی ایران به شمار آورد. قدر مسلم این است که تمرکز قدرت در دست یک یا چند نفر خان و رئیس ایل، با توجه به اینکه منشاء این قدرت عده ی بی شماری افراد ساده و کوه نشین بیسواد و تابع و مطیع محض خان هستند، برای وحدت سیاسی و اجتماعی کشور زیان بخش است و از لحاظ بسط و نفوذ قدرت و حکومت مرکزی مانع بزرگی به شمار می آید و با توجه به این مسئله که سر انحطاط سیاسی و راز جنگها و منازعات داخلی که دریچه و روزنه  نفوذ سیاستهای استعماری بیگانگان درکشور ماست، فاش می ­شود و بدون آنکه بتوانیم افراد یک ایل یا یک عشیره ایرانی یا ترک زبان را به خیانت و وطن فروشی متهم کنیم باید اعتراف کنیم که تنها سران ایلات و خان های جبار و مغرور و خودخواه بوده اند که از نیروهای تابع خود در راه خیانت به کشور و خدمت به بیگانگان استفاده کرده اند و در مواقع لازم برای ضعیف کردن حکومت مرکزی وادار نمودن حکومتها به تسلیم در برابر مطامع و اغراض بیگانگان دست به تجهیز افراد ایل زده و مردمی ساده لوح و بی اراده را به کشتار و خونریزی و ایجاد آشوب و ناامنی برانگیخته اند. (شمیم،م،1384)

 

 

انقلاب مشروطه به عنوان تجلی ناسیونالیسم ایرانی با شعار برابری همه ایرانیان سعی در ایجاد دولت دموکراتیک مدرن داشت تا با حفظ ورعایت حق و حقوق اقلیت های قومی و مذهبی حاکمیت ملی و دولت_ ملی را ارائه و ما بین قدرت حکومتی و آزادیهای قومی تعادل برقرار کند. گفتمان مشروطه با دال مرکزی حریت و دالهای شناوری چون دموکراسی، سکولاریسم، مشروطیت، آزادی بیان، رعایت حقوق اقلیتهای مذهبی و قومی سعی در گذر ایران به سمت توسعه و تحقق حاکمیت ملی به جای استبداد سلطنتی را داشت اما مشروطه ناکام از تحقق آرمانهای خویش قادر به ایجاد دولت مقتدر دموکراتیک و حفظ  ثبات و امنیت مرزهای ایران زمین نبود. بحرانهایی مانند ظهور جنبشهای قومی گیلان، کردستان، آذربایجان و خوزستان ترس از شبح تجزیه دخالت خارجی و فروپاشی اقتصادی و عدم امنیت باعث شد تا روشنفکران مرکز نشین تلاش اصلی خود را به جای دموکراسی و حقوق بشر بر روی حفظ وحدت ایران و امنیت سرزمینی آن متمرکز کرده و چشم به راه منجی برای نجات ایران از شر پراکندگی قومی و شبح تجزیه داشته باشند.بنابرین ناسیونالیسم لیبرال ایرانی با دال مرکزی و وحدت ملی تغییر یافت. حفظ مرزهای ایران زمین و ضدیت با پراکندگی قومی بر ایجاد دموکراسی و حریت اولویت یافت. دولت دموکراتیک ملی به دولت مطلقه قومی تغییر ماهیت داد.(احمدی،1378،صص75،76) بشیریه معتقد است : «ایران پس از انقلاب مشروطه در عصر پهلوی وارد دوران مطلقه شد. ویژگی اصلی دولت مطلقه پهلوی، انباشت منابع و تمرکز ابزارهای قدرت بود و این فرآیند مانع عمده ای بر سر راه گسترش تواناییهای جامعه ایجاد کرد.» (بشیریه،691، 1386)

عکس مرتبط با اقتصاد

نخستین دولت کودتا به ریاست سیدضیاالدین طباطبایی مدیر و نویسنده روزنامه رعد تشکیل گردید و مدت یک هفته نخست وزیر و دستیار نظامی او رضاخان میرپنجه بدون هیأت وزیران زمام امور را در دست داشتند.

 

 

پس از کودتا و جریانات آن رضا خان در سال 1304 شمسی رسماً تاج گذاری کرد و خود را شاه ایران خواند و در صدد تشکیل دولتی مدرن برآمد.رضاخان تنها چیزی را که از مدرنیته و دولت مدرن بدون توجه به مبانی نظری و اجتماعی آن گرفته بود، حکومت مطلقه و متمرکز بود که انحصار منابع و خشونت مشروع را در دست داشته باشد. دولت مدرن رضاشاه نه برآیند خواست و اراده ی سیاسی تمامی ملت، بلکه خواست و ایدئولوژی قوم مرکز در حفظ وحدت ایرانی و از بین بردن فرهنگ و زبان سایر اقوام ایرانی بود.بنابرین دولت مدرن در ایران نه دولت ملت، بلکه دولت تک قومیتی پارس با تحمیل زبان و فرهنگ فارسی بر سایر اقوام ایرانی و حفظ سلطه مرکز بر سایر اقوام ایرانی بود. دولت مدرن با رضاشاه نه تحقق آرمانهای مشروطه در ایجاد حاکمیت ملی، بلکه ابزار سلطه فرهنگی و زبانی یک قوم بر سایر اقوام و تداوم دیالکتیک تضاد سلطه و تجزیه در قالبی دیگر بوده است.این بار نیز حاکمیت نه دموکراتیک با رعایت حقوق سایر اقوام و قبایل، بلکه امنیت با سلطه یک قوم بر سایر اقوام و با قدرت نظامی میسر شد. (احمدی،187و188، 1378)

 

 

بنابرین در گفتمان ناسیونالیسم دولتی رضاشاه، ناسیونالیسمی فارس گرا، که غیر آن قومیت های غیرفارس و زبان و فرهنگ آنها شکل می داد، شکل گرفت. ناسیونالیسمی که ایران را محدود به پارس و فرهنگ و زبان فارس می کرد و ترس از شبح تجزیه و پراکندگی قومی، ناسیونالیس ایرانی/ فارسی را به ناسیونالیسمی نگران، که اقوام را نه به عنوان فرصت بلکه به عنوان تهدید می نگرد. اساساً دولت مدرن مطلقه با جنبشهای قومی تکوین یافت و مشروعیت و صلاحیت رضاخان ناشی از سرکوب جنبشهای قومی بود. دولت مدرن و تغییر سلطنت از قاجار به پهلوی صرفاً به کودتای نظامی شکل نگرفت بلکه حمایت روشنفکران و سایر طبقات اجتماعی باعث تثبیت قدرت رضاشاه و شکل گیری دولت مدرن شد. بنابرین دولت مدرن ایرانی از نظر ساختار تفاوتی با نظام سلطنت پیشین نداشته است به جای تحقق حاکمیت ملی و برابری حقوق اقوام ایرانی، ابزار سلطه فرهنگی قوم مرکز بر سایر اقوام ایرانی شده است و همچنان حاکمیت مرکزی با سلطه بدست آمده است که با کوچکترین خللی در حاکمیت مرکزی دولت مدرن، به مانند خلع رضاشاه از سلطنت سایر اقوام ایرانی با مشاهده ضعف قدرت مرکزی در جهت احقاق حقوق خویش به حاکمیت قومی روی می آورند. (احمدی،191، 1378)

 

 

چنان که پیش­تر توضیح دادیم ظهور دولت مطلقه در عصر پهلوی تحت ایدئولوژی مدرنیسم، تنوعات جامعه سنتی و گروههای آن را برنمی­تافت. مدرنیسم پهلوی با خصلت­های وحدت گرایانه، ناسیونالیستی، نوسازانه و اقتدارطلبانه­ی خود فضای جامعه سنتی را فرو می­بست و تمایلاتی به سوی تمرکز و بهنجارسازی ایجاد می­کرد. به طور کلی در پروژه­ی مدرنیسم سنت، مذهب، فرقه ها و گروه­های قومی و حاشیه ای به عنوان اغیار حذف می شدند. وجوه مختلف مدرنیسم، موجب تخریب تنوعات جامعه سنتی می­شد. صنعتی کردن مستلزم حذف یا تضعیف بازار و خرده بروژوازی و اصناف بود، سکولاریسم جایگاه روحانیت و فرقه های مذهبی را تضعیف می کرد، ناسیونالیسم موجب حذف زبان­ها و فرهنگهای محلی و اقلیت های قومی از هویت مرکزی می شد و ایجاد تمرکز سیاسی به سرکوب عشایر و قبایل می انجامید. (بشیریه، 704، 1386)

 

 

از سوی دیگر رضاخان برای تصاحب قدرت و یکپارچگی ایران و ایجاد دولت مدرن با بحران های زیادی روبه رو بود از جمله بحرانهایی که حائز اهمیت این پژوهش می باشد جنبشهای قومی بود که از نواحی گیلان و خوزستان ناشی می شد و این جنبشها از جمله موانعی بودند برای تکوین دولت مدرنی که سردار سپه می خواست تأسیس کند. بنابرین پژوهش حاضر به دنبال این سؤال ضروری می باشد که سرکوب جنبش­های قومی گیلان و خوزستان چه تأثیری بر شکل گیری دولت مدرن در ایران داشته است؟پس از طرح این سؤال، فرضیه ای که مورد بررسی و تحلیل قرار می گیرد بدین صورت می باشد : «تلاش برای بحران هویت و مقابله با جنبش های قومی به شکل اقتدارآمیز موجب شد تا پروسه تکوین هویت ملی و شکل گیری دولت مدرن به صورت ناقص صورت پذیرد.»

 

 

  3-1 اهمیت و ضرورت تحقیق

 

 

هر موضوع پژوهش (البته پژوهشی که دارای چارچوب مطالعه علمی و تحقیقی باشد)حائز اهمیت می باشد به خصوص اگر پژوهش از نوع تاریخی و مربوط به گذشته ی ملتی یا قومی باشد چرا که «گذشته چراغ راه آینده می باشد» و «اگر ملتی تاریخ خود را نخواند یا نداند محکوم به تکرار آن است.» در تاریخ پر فراز و نشیب ایران همیشه نقطه های های عطف و مهمی وجود داشته اند و می توان گفت برهه های زمانی از تحولات تاریخی و سیاسی این مرزوبوم از اهمیت بسیار بالایی برخوردار بوده­اند یکی از همین نقطه های عطف تاریخ ایران روی کار آمدن غلام­رضا خان میر­پنج به عنوان پادشاه ایران در سال 1299 شمسی به وسیله کودتا می باشد که شاید آن را مهم ترین تغییر نوع حکومت در ایران دانست این نوع حکومت روی کار آمدن دولتی مدرن و پشت سر گذاشتن نظام های پادشاهی سنتی در ایران بوده است به همین دلیل پژوهش حاضر نیز به نوبه خود دارای اهمیتی از قبیل :

 

 

1.بررسی شکل گیری دولت مدرن پهلوی و روی کار آمدن رضاخان به عنوان نقطه عطفی در تاریخ سیاسی ایران.

 

 

 

    1. بررسی فرایند تمرکزگرایی قدرت از اواسط قرن نوزدهم به دنبال افول قدرت قاجارها در دوران پر هرج و مرج انقلاب مشروطه و ایجاد فضایی برای یکپارچگی ایران.

 

 

3.فرق دولتهای مطلقه مدرن غربی با دولت مطلقه شبه مدرن پهلوی در ایران.

 

 

 

    1. دولت مطلقه مدرن پهلوی در برخورد با قومیتهااز حمایت عقلانی که موجب شکل گیری نظام ملت-دولت و حل بحران هویت شد استفاده نکرده است.

 

 

4-1 اهداف تحقیق

 

 

هدف اصلی این تحقیق تحلیل و بررسی نسبت میان سرکوب جنبش های قومی به خصوص جنبش های گیلان و خوزستان و تأثیر این نحوه تعامل با قومیتها بر تکوین دولت مدرن در ایران در دوره پهلوی اول می باشد.

 

 

5-1سوال اصلی

 

 

سرکوب جنبشهای قومی گیلان و خوزستان چه تأثیری بر شکل گیری دولت مدرن در ایران داشته است؟

 

 

 

 

 

 

 

 

6-1 فرضیه

 

 

تلاش برای حل بحران هویت و مقابله با جنبش های قومی به شکل اقتدار آمیز موجب شد تا پروسه تکوین هویت ملی و شکل گیری دولت مدرن به صورت ناقص صورت پذیرد.

 

 

7-1متغییر مستقل

 

 

برخورد غیر عقلانی دولت پهلوی  اول با جنبش های قومی در ایران

 

 

8-1 متغییر وابسته

 

دانلود مقالات

 

 

 

عدم تکوین موفقیت آمیز دولت مدرن و عدم حل بحران

 

 

9-1 شیوه یا روش تحقیق

 

 

این تحقیق مبتنی بر روش تحلیلی- توصیفی است. و برای جمع آوری مطالب از روش کتابخانه ای و فیش برداری و همچنین از روش مکاتبه و مشاوره با پژوهشگران و معلمان و اساتید دانشگاه در این زمینه و در نهایت استفاده از رسانه های گروهی از جمله اینترنت و وبلاگ ها می باشد.

 

 

10-1 محدودیتهای تحقیق

 

 

برای شروع به کار این پژوهش یک سری اصول، چارچوب و برنامه ریزی ها به عمل آمد اما متأسفانه برخی از محدودیت ها و موانع این چارچوب و اصول را نا متعادل کرد از جمله کمبود منابع جدید و به روز، به خصوص در کتابخانه های شهر کرمانشاه و همچنین کمبود مکانهای عمومی پژوهشی و مطالعه ای در زمینه تحقیق و از سوی دیگر فیلتر بودن بسیاری از سایت های خبری و تحلیلی تاریخی- سیاسی که به گونه ای در افت کیفیت پژوهش تأثیر گذاشت.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

11-1 اصطلاحات یا واژگان

 

 

1-11-1 دولت ملت (Nation- State)

 

 

 نوع خاصی از دولت ویژه ی جهان مدرن است که در آن یک دستگاه سیاسی در قلمروی ارضی معینی دارای حق حاکمیت است و می تواند این حق را با قدرت نظامی پشتیبانی کند. در نوع دولت، جمعیت کشور شهروند محسوب می شوند. ملت- دولت یا ملت کشور شکل خاصی از دولت سازی است که مشروعیت خود را از اعمال حاکمیت به نام یک ملت در واحد سرزمینی دارای حاکمیت کسب می کند. وبر ملت – کشور را «ساختار سیاسی دارای حق انحصار اعمال اقتدار مشروع در سرزمینی مشخص» تعریف کرده است. ملت کشور پدیده ای مدرن است که عقلانی شدن ساختارهای گوناگون اداری، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی آن را از ساختارهای سیاسی پیشین مانند امپراطوری ها و حکومت های قبیله ای متمایز می کند. ملت- دولت یا ملت – کشور مفهومی است که به عنوان یک نمونه آرمانی به حل بحرانهایی نظیر بحران هویت، بحران سرزمینی، بحران دخالت بیگانگان، بحران مشارکت شهروندان، بحران توسعه اقتصادی و آموزشی و… در فرایند پیدایش ملت- کشور اشاره دارد.

 

 

در این تحقیق منظور از دولت ملت دولت ملتی مدرنی است که رضا خان تأسیس کرد.

 

 

2-11-1 ناسیونالیسم (Nationalism)

 

 

 در لغت ترکیب شده از دو کلمه یکی، معنای ناسیون یعنی متولد شدن گروهی از مردم در یک مکان است و دوم اسم به معنای شناختن است این دو معنا تداعی در ایدئولوژیک بودن ناسیونالیسم است. ناسیونالیسم یا ملی گرایی به اصالت دادن به تعلقات قومی و ملی تعریف شده است انسان به جهت بارهای از تعلقات از قبیل سرزمین، زندگی مشترک، خون و نژاد و مانند آن خود را از دیگران جدا شمرده و به قوم خاصی احساس تعلق می کند و توجه خود را به تأمین ملی حتی اگر مستلزم زبان دیگران هم باشد معطوف می گرداند.

 

 

داریوش آشوری می نویسد:«نوعی آگاهی جمعی است یعنی آگاهی به تعلق به ملت. این آگاهی را آگاهی ملی می خوانند. آگاهی ملی اغلب پدیدآوردنده حس وفاداری و شور دلبستگی افراد به عناصر تشکیل دهنده ملت (نژاد،زبان، سنتها و عادت ها ارزشهای اجتماعی و اخلاقی و به طور کلی فرهنگ) و گاه موجب بزرگداشت مبالغه آمیز از آنها و اعتقاد به برتری این مظاهر بر مظاهر ملی دیگر ملتها می شود. ناسیونالیسم ایدئولوژی است که «دولت ملی» را عالی ترین شکل سازمان می داند. (آشوری،319، 1387)

 

 

در این پژوهش منظور از ناسیونالیسم پان ایرانیسمی است که رضاخان تأسیس کرد.

 

 

3-11-1 استبداد یا قدرت مطلقه (Absolutism)

 

 

ساخت سیاسی است با این ویژگی ها : الف)نبودن حدودسنتی یا قانونی برای قدرت حکومت ب)وسعت دامنه قدرت خود سرانه ای که به کار برده می شود. از قرن شانزدهم به بعد استبداد در اروپا صورتی تازه یافت و آن زمانی بود که دولتهای ملی و شاهان در برابر قدرت پاپ قد برافراشتند و استبداد پادشاهی به صورت یک آرمان سیاسی درآمد و این آرمان که بر پایه ی نظریه ی قدرت مطلق شاه قرار دارد که ناشی از فرمانفرمایی شاهانه و قدرت برین دولت است، دولتهای ملی را یگانه کرد و به صورت تازه ای سازمان داد. جمله ی معروف لویی چهاردهم که گفت «من دولتم» نشانه همان استبداد شاهانه کلاسیک است. نظام استبدادی در جامعه های شرقی اساساً از نوع خدایگان سالاری بوده است. (آشوری، 25، 1387)

 

 

در این پژوهش منظور از استبداد، قدرت مطلقه رضاخان است.  

 

 

4-11-1 قومیت

 

 

گروهی از انسان ها است که اعضای آن دارای ویژگی های نیایی و اصل و نسبی یا مشترک هستند. همچنین گروههای قومی اغلب دارای مشترکات فرهنگی، زبانی ، رفتاری و مذهبی هستند که ممکن است به آبا و اجدادشان برگردد و یا بر اساس عوامل دیگری به وجود آمده باشد. بنابرین یک گروه قومی می تواند یک جامعه فرهنگی نیز باشد. قوم در جوامع برده داری و فئودالی نوعی دیگر از اشتراک فردی است که دارای پیوندهای خونی هستند و سرزمین و زبان و فرهنگ مشترک دارند ولی این اشتراک هنوز به اندازه کافی پایدار نیست و در مقیاس کشوری نیز اشتراک اقتصادی هنوز کامل نیست.

 

 

در این پژوهش بیشتر قومیت های گیلان و خوزستان مد نظر می باشد.

 

 

 

 

 

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...