در طلیعه قرن جدیدکه سازمان ها بخصوص شرکت ها با محیط رقابت جهانی مواجه هستند همواره نیاز به تغییرات ریشه ای و خلاقیت های کاری احساس می‌شود. نیروی رقابتی جهانی سازمان های امروزی را مجبور کرده است که بعد از ده ها سال ادامه روش‌ها و رویه های کاری ثابت خود روش‌های کاری جدید را در پیش بگیرند به گونه ای که سازمانها دارای ثبات کاری نبوده و از نوعی ثبات نسبی برخوردارند (گیجسل و همکاران,2003 :94).

 

 

تجربه های ناشی از موفقیت و شکست کارکنان در طول سال های خدمت، تصورات آنها را در رابطه با توانایی هاشان نسبت به انجام وظایف شغلی تحت تاثیر قرار میدهند.اگر کارمند معتقد باشند که قبلا وظیفه مشابهی را با موفقیت انجام داده است،احتمالا با وظایف و فعالیتای بعدی بیشتر با نگاه مثبت برخورد خواهد کرد و اگر با شکست مواجه شده باشد با تکالیف بعدی با نوعی نگاه منفی روبرو خواهد شد.باندورا معتقد است که حل یک مساله یا موفقیت در انجام یک وظیفه خاص، تجربه هیجانی را ایجاد می‌کند که موجب تمایل و گرایش به درگیرشدن برای رسیدن به حد تسلط در مسایل آینده در افراد میشود و احساس کارآمدی آنان را افزایش می‌دهد(عبداللهی،1387: 129).

 

 

برای یک مدیر، هیچ ادراکی مهمتر از فهم کسب و کار نیست. این بصیرت تنها به درک عوامل موثر و روابط بین آنها محدود نمی‌شود، بلکه کشف شهودی زوایای ناشناخته این فضا و خلق ایده هایی برای بهره برداری از آنها، تجلی ارزش آفرینی از این بصیرت است. تفکر استـراتژیک رویکردی است که زمینه شکل گیـری و توسعه این بصیرت را فراهم می سازد. تفکر استراتژیک مدیران را به سوی یادگیری سریع از محیط کسب و کار و بکارگیری خلاقیت برای خلق ارزشهای جدید فرامی خواند. این شیوه تفکر، چشم اندازهایی متمایز از رقبا را به همراه دارد. چشم اندازهایی که می‌تواند استراتــــژی های نوآورانه و مزیت بخشی را سبب شود(غفاریان و علی احمدی؛1381: 28).

 

 

در زمینه ارتباط بین هوش هیجانی و تفکر استراتژیک می‌توان چنین بیان کرد که داشتن مدیرانی با قدرت تفكراستراتژیك امروزه از نیازهای اساسی سازمانهایی است كه در میدان رقابت در تلاش برای متمایز ماندن و پیشرفت هستند.. در این میان تعامل اجتماعی به شیوه ای شایسته و ثمربخش برای بیشتر مدیران و رهبران به عنوان عنصر كلیدی در مدیریت تغییرات سازمانی اهمیت فزایند های دارد. بررسیها نشان داده است كه گوی رقابت آینده را مدیرانی خواهند برد كه بتوانند به طور اثربخش و نتیجه بخش با منابع انسانی خود ارتباط برقرار كنند در این زمینه هوش هیجانی یكی از مولفه هایی است كه می تواند به میزان زیادی در روابط مدیران با اعضای سازمان نقش مهمی ایفا كند.(بیات مختاری و همکاران،1391: 2).

تصویر توضیحی برای هوش هیجانی

به عقیده گلمن(1998) روانشناس برجسته وصاحب نظر هوش هیجانی،حدود 80درصد دلیل موفقیت ها را می توان به هوش هیجانی نسبت داد.گلمن هوش هیجانی را اینگونه تعریف میکند:هوش هیجانی که شامل قابلیت های زیر می‌باشد: برانگیختن انگیزه در خود، پافشاری در صورت ناکامی، کنترل غرایز و به تاخیر انداختن حس رضایت، تنظیم حالات شخصی و مانع شدن ازاینکه رنج و ناراحتی جلوی توانایی هایی مانند فکر کردن، اصرار ورزیدن و امید داشتن را بگیرد چندی بعد گلمن تعریف دیگری از هوش هیجانی ارایه داده و آن رابه 25 گونه مختلف از قابلیت های هوشی تقسیم می‌کند که در میان آنها اعتماد به نفس، خودآگاهی، و انگیزه به چشم میخورد (گلمن،1998 : 34 ).

 

معمولا کارکنان شغلهایی را ترجیح می‌دهند که بتوانند بدان وسیله برای بالا بردن مهارتها و تواناییهای خود از فرصتهای موجود استفاده کنند و نیز شغلهایی را دوست دارند که در آنها تخصص وجود داشته باشد، آزادی عمل داشته باشند و درباره کارهایی که خوب انجام می‌دهند نتیجه به آنان داده شود. این ویژگی ها باعث می‌شود که فرد از نظر ذهنی احساس رضایت کند و کار را هماوردطلب بشناسد. ولی اگر شرایط به گونه ای باشد که میزان هماوردطلبی شغلی در سطحی متوسط باشد بیشتر کارکنان از انجام چنین کاری احساس لذت و رضایت می‌نمایند(رابینز، 1388: 47).

 

 

هوش هیجانی، نقش ضروری را در موقعیت ارتباط بین فردی ودر نتیجه در تشکیل روابط بین فردی از جمله فعالیت مدیریت به عنوان رهبر بازی می‌کند. یکی از وظایف مهم هوش هیجانی، مدیریت روابط است-آن توانایی برانگیختن واکنش مطلوب در افراد دیگر و دستیابی به درک متقابل، همکاری، برای تحریک افراد دیگر به دستیابی به اهداف مهم شان است، برای پرورش احساسات مثبت نه فقط در خود فرد بلکه در افراد پیرامون:حل تنازعات، تسهیل تغییرات، تسهیل کار گروهی، و همکاری در حین نمایش حساسیت اجتماعی است. این توانایی ها،توانایی هایی هستند که رهبر باید داشته باشد.

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

پایان نامه های دانشگاهی

 

 

در این مسئله با تکیه بر مدل گلمن، 5 مولفه این مدل در هوش هیجانی در شرکت مهندسی صنعتی فهامه مورد بررسی قرار می‌گیرد تا تاثیر این مولفه ها در تصمیم گیری استراتژیک مورد بررسی قرار بگیرد . دکتر دانیل گلمن (1998: 64) مولفه های هوش هیجانی را خودآگاهی، خودتنظیمی، خودانگیختگی، همدلی، و مهارت های اجتماعی تعریف می کند. گلمن در سال 1998 در مقالة (کارکردن با هوش هیجانی) مفهوم هوش هیجانی را در محل كار تطبیق داده است وهوش هیجانی کارمندان دو بعد دارد :

 

 

شایستگی(شخصی) یعنی افراد چگونه خودشان را مدیریت كنند و (شایستگی اجتماعی) یعنی افراد چگونه روابط بین خود و دیگران را مدیریت كنند. (رزاقی،1387: 31).

 

 

با توجه به مطالب مطرح شده هدف ما از این تحقیق بررسی تاثیر هوش هیجانی بر تفکر استراتژیک در شرکت مهندسی صنعتی فهامه می باشد. وسؤال اصلی چنین مطرح می‌شود آیا هوش هیجانی بر تفکر استراتژیک در شرکت مهندسی صنعتی فهامه تأثیر دارد؟

 

 

 1-3)اهمیت و ضرورت تحقیق

 

 

مدیریت یا عامل انسانی مهمترین دلیل تحولاتی است که امروزه بشر در همه زمینه ها و به هر شگلی در جوامع گوناگون شاهد آن است در واقع عامل انسانی است که تفاوت های فاحش امروز زندگی بشر با شرایط گذشته اش رقم زده است.اگر این عامل از زندگی گذشته حذف شود در واقع توسعه و پیشرفت از زندگی انسان حذف می شود. برای تغییر و حرکت به سوی شرایط بهتر علاوه بر عواملی چون سرمایه،مواد اولیه و غیره مهمترین و اصلی ترین عامل نیروی انسانی است.در واقع ثروت و دارایی هر جامعه ای تنها و تنها نیروی انسانی است (شفقی زاده،1384 :12).

 

 

از آنجایی که هوش هیجانی در برگیرنده ی مهارت هایی است که با کارهای دسته جمعی و روحیه همکاری در ارتباط است.مطالعات نشان داده که رابطه قوی بین عملکرد عالی مدیران با میزان قابلیتهای عاطفی وجود دارد.که این قابلیت ها مواردی از قابلیت های اجتماعی، عاطفی و ارتباطی بودند که نظریه پردازان از آنها تحت عنوان هوش عاطفی نام می‌برند (دلیلیان،1383 :88).

 

 

هوش هیجانی به نظر میرسد میتوان شکل تکامل یافته ای از توجه به انسان در سازمان ها باشد و ابزاری نوین و شایسته در دستان مدیران تجاری وتئورسین های بازار برای هدایت افراد درون سازمان و مشتریان برون سازمان و تامین رضایت آنها (شفقی زاده،1384: 12).

 

 

از آنجایی که رابطه مستقیمی بین رضایت شغلی افراد با عملکرد آنان وجود دارد، یعنی کسانی که از شغل خود رضایت داشته باشند، کار خود را بهتر و بیشر انجام می‌دهند پس شایسته است توجه زیادی به نیروی انسانی مبذول شود. آموزش کارکنان و رشد حرفه‌ای آنان جز اساسی برنامه توانمندسازی است در شرکتهای جدید که با عنوان سازمان‌های یادگیرنده شناخته شده‌اند، میزان به توانمندسازی و اقدامات مدیریتی مبتنی برآن علاقه زیادی از خود نشان داده‌‌اند (لندون اسمیدر،1999: 10).

 

بررسی اثربخشی طرحواره درمانی بر بهبود رضایت شغلی و کاهش فرسودگی شغلی کارکنان کارخانجات تولیدی توس چینی

 

 

با توجه به اهمیت تفکر استراتژیک در شرکت مهندسی صنعتی فهامه، در تحقیق حاضر هوش هیجانی (شایستگی فردی و شایستگی اجتماعی) و ابعاد آن به عنوان متغیر مستقل (خود آگاهی، خود انگیزشی، خود مدیریتی، آگاهی اجتماعی و مدیریت روابط ) و تفکر استراتژیک به عنوان متغیر وابسته در نظر گرفته شده است.

 

 

1-4) اهداف تحقیق

 

 

1-4-1)هدف اصلی تحقیق

 

 

بررسی تأثیر هوش هیجانی بر تفکر استراتژیک در شرکت مهندسی صنعتی فهامه

 

 

1-بررسی تأثیر شایستگی فردی بر تفکر استراتژیک در شرکت مهندسی صنعتی فهامه

 

 

2- بررسی تأثیر شایستگی اجتماعی بر تفکر استراتژیک در شرکت مهندسی صنعتی فهامه

 

 

1-4-2)اهداف فرعی تحقیق

 

 

1-1بررسی تأثیر خودآگاهی هیجانی بر تفکر استراتژیک در شرکت مهندسی صنعتی فهامه

 

 

1-2بررسی تأثیر خودانگیزشی بر تفکر استراتژیک در شرکت مهندسی صنعتی فهامه

 

 

1-3بررسی تأثیر خود مدیریتی بر تفکر استراتژیک در شرکت مهندسی صنعتی فهامه

 

 

2-1بررسی تأثیر آگاهی اجتماعی بر تفکر استراتژیک در شرکت مهندسی صنعتی فهامه

 

 

2-2بررسی تأثیر مدیریت روابط بر تفکر استراتژیک در شرکت مهندسی صنعتی

 

 

Emotional Intelligence

 

 

Peter Solovey & John Mayer

 

 

Mayer & Salovey

 

 

Eisenhardt, K.M. and Brown

 

 

Geijsel et al

 

 

Goleman,

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...