خانواده به عنوان یک گروه اجتماعی دربرگیرنده بیشترین، عمیق­ترین و اساسی­ترین مناسبات انسانی است؛ و منبع اولیۀ نیازهای اساسی فرد محسوب می­شود(تاجیک اسماعیلی، 1392). بهداشت روانی نسل­های جامعه در گرو تأمین بهداشت روانی خانواده به عنوان یک کانون مملو از محبت و آرامش برای تحول در رشد استعداد­ها­ست که هرگونه آسیبی به آن، نسل آینده را از آثار سوء خود مصون نخواهد گذاشت و سازمان­های اجتماعی زیادی را درگیر خود خواهد ساخت(کاملی، 2012). ماهیت جو عاطفی خانواده، شامل روابط والدین نسبت به فرزندان، فرزندان نسبت به یکدیگر و والدین نسبت به هم است (نوابی نژاد،1390). رابطۀ زناشویی به عنوان مهمترین و اساسی­ترین رابطه انسان توصیف شده است، زیرا ساختاری اولیه را برای بنا نهادن رابطۀ خانوادگی و تربیت کردن نسل آینده فراهم می­سازد (لارسون، هولمان، 2013). یکی از معضلات مهم در زمینه زندگی زناشویی پدیده­ای به نام طلاق است (یوسفی، کیانی،1391  ). آمار طلاق معتبرترین شاخص آشفتگی زندگی زناشویی است (هالفورد،1390 ). این آشفتگی سیستم زناشویی را چنان بی­ثبات می­کند که زن و شوهر از یکدیگر دلسرد شده قادر به بخشودن اعمال، افکار و احساسات منفی یکدیگر نیستند و در باور خود چاره­ای جز طلاق نمی­بینند. طلاق شایع­ترین جلوه تعارض است(کارنی، برادبوری،1997 ). بر اساس اطلاعات مرکز آمار ایران، میزان طلاق در سال­های 1375 تا 1385 به حدود 20 درصد رسیده است(زارعی محمودآبادی و یونسی، 1389). همچنین، نرخ­ طلاق ­در سال 1390 بالغ بر142841 بوده و نسبت ازدواج به طلاق 1/6 است و در سه ماهه اول سال 1391 تعداد 34759 طلاق و نسبت ازدواج به طلاق در همان سال 4/6 در کل کشور ثبت شده، نشان دهنده رابطه معکوس میزان طلاق و ازدواج است یعنی با افزایش آمار طلاق میزان ازدواج نیز کاهش می­یابد (سازمان آمار ایران، 1391). طلاق پیامدهای منفی فراوانی از قبیل خطر فزاینده آسیب روانی، میزان تصادف­های اتومبیل منجر به مرگ، شیوع فزاینده بیماری­های جسمی، خودکشی، خشونت، قتل ، برای زوجین و خطر افسردگی و خودکشی، انزوا و شایستگی پایین، مشکلات تندرستی و عملکرد تحصیلی پایین برای فرزندان دارد(گاتمن،1994؛ به نقل از ضیاءالحق،حسن آبادی، قنبری هاشم آبادی، مدرس غروی، 1391). مطالعه روابط زوجین به درک چارچوب­های ساختاری روابط زوجین کمک می­کند( گاتمن،1993). در بررسی علل طلاق علاوه بر عوامل اجتماعی، اقتصادی و حقوقی، توجه به علل فردی و روانشناختی از اهمیت ویژه­ای برخوردار ­است. مسلماً، مشکلاتی که موجب می­شود، زوجین تصمیم به جدایی بگیرند، مزمن است، مانند انگیزه جدایی، تعارض شدید و رویدادهای خشونت­آمیز دائمی، گاهی هم عوامل غیر منتظره باعث فروپاشی زندگی زناشویی می­شود، مثل افشاء خیانت­های زناشویی و یا موقعی که یکی از همسران قصد جدایی داشته باشد و نسبت به زندگی با همسر خود تردید داشته باشد (زارعی­محمودآبادی، 1391). به منظور­ پیشگیری از پیامدهای ناشی از­ طلاق و ناسازگاری زناشویی همیشه متفکرین به دنبال راه­هایی بوده­اند­ که با ­این مسئله به نحوی مقابله نمایند (صدق­پور، 1393). سازگاری زناشویی یکی از­ مهمترین فاکتورها­ در تعیین ثبات و­ تداوم زناشویی است (گال، 2001؛ به نقل از بار-ان و پارکر، 2006). سازگاری زناشویی فرایندی است که در­ طول زندگی زوجین به وجود ­می­آید. زیرا­ که لازمه آن انطباق سلیقه­ها، شناخت صفات شخصیتی، ایجاد­ قواعد­ رفتاری و شکل­گیری الگوهای مراوده­ای است. بنابراین سازگاری زناشویی فرایندی تکاملی بین زن و شوهر است (لا­ول، ­لاول، 1983، به نقل از فقیرپور، 1390 ). سازگاری زناشویی را می­توان به عنوان منبع نظام خانواده یا­ حتی بخشی از نیروی تأمین حیات و احیا­ کننده خانواده دانست (ملازاده، محمودی، اژه­ای، کیامنش، 1391). برنشتاین (1377) تأکید می­کند که مکانیسم­های شناختی بر ­سازگاری و رضایت زناشویی تأثیر می­گذارند. ادراکات زن و شوهر و برداشت­هایی که آنها از زندگی خانوادگی خود داشته­اند ، در سازگاری زناشویی آن­ها تأثیرگذار است (سابتلی، 2013). رضایت زناشویی به آسانی قابل دستیابی نیست(یوسفی، 1389). میزان بالای طلاق در جوامع تایید کننده این حقیقت است که زوجین تمایلی نسبت به ماندن در ازدواج­های ناکام ندارند(کایزر،1993 ). مدیریت خودکارآمدی طلاق می­تواند به زوجین کمک کند که آگاهانه تصمیم مناسب را بگیرند(زارعی محمودآبادی و همکاران، 1391) امروزه زوج­های متقاضی طلاق بیش از هر زمان دیگری به مدیریت در زمینه طلاق نیازمندند. از نظر دریمن(1999) مدیریت طلاق به زوج های در شرف طلاق کمک می­کند تا با دیدی وسیع با مساله طلاق مواجه شوند. اینکه کدام زوج ناراضی می­تواند از بروز درگیری و آشفتگی جلوی فرزندان خودداری کند در حیطه مدیریت طلاق قرار می گیرد.(به نقل از زارعی محمود آبادی،1391 ). در سالهای اخیر نقش عوامل شناختی در درک پویایی­­های تعاملات و روابط زناشویی، بیشتر مورد توجه قرارگرفته(برادبوری، فینچام، 1990). مدل­های نوین شناختی پیشنهاد می­کنند که محتوای ادراکات و استنباط­های فرد به وسیله طرحواره­های زیربنایی نسبتا پایدار، شکل گرفته­اند (کاستونگوی، هیل. 2007). طرحواره­ها موجب سوگیری در تفسیرهای ما از رویدادها می­شوند و این سوگیری­ها در آسیب­شناسی روانی میان فردی (زوجین) به صورت سوءتفاهم ، نگرش­های تحریف شده، گمانه­های نادرست، هدف­ها و چشم داشت­های غیرواقع ­بینانه خود را نشان می­دهند (پاسکال، کرستین وجین،2008). با توجه به اهمیت سازگاری زوجین و نیز اهمیت طرحواره­ها بر عملکرد افراد در شرایط استرس­زا زندگی زناشویی، پژوهشگر در این پژوهش  به دنبال پاسخگویی به این سوال است که آیا بین طلاق عاطفی زوجین و رابطه آن با اختلال های رفتاری – هیجانی کودکان رابطه وجود؟

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

1-3-اهمیت و ضرورت تحقیق

 

 

­امروزه طلاق مهمترین ­تهدید ­علیه­ بنیاد­ خانواده ­به­ شمار می­رود و شناخت ­عوامل­ مؤثر و متأثر از آن ­از اولویت­های­ بهداشت­­روان­ به ­شمار می­آید(قطبی، هولاکویی،­ جزایری،­ رحیمی،2004). با استناد ­به ­آمارهای­ سازمان­ ثبت­ اسناد و املاک­کشور، نرخ­ طلاق ­در سال87 بالغ ­بر­101113مورد ­بوده ­است­ که­ در ­مقایسه با سال ­قبل­­ آن­11 درصد ­افزایش ­یافته ­است(جنوبی،1388). ­و در 9 ماهه ­اول­ سال­1389، نرخ­ طلاق ­نسبت­ به­ مدت ­مشابه در سال ­قبل­5/7 درصد ­افزایش ­داشته ­است (به ­نقل ­از پایگاه ­اطلاع­ رسانی ­سلامت ­ایران، ­1389). در آمار سه ماهه اول سال 1391 طلاق در استان کرمانشاه1068 مورد و نسبت طلاق به ازدواج 0/6 بوده یعنی به ازای هر 6 ازدواج 1 طلاق صورت گرفته است. نرخ روز افزون طلاق و افزایش مراجعات زوجین ناسازگار به مراکز مشاوره خانواده، و نیز آسیب­هایی که در خانواده­ها بر اثر

دانلود مقالات

 وقوع طلاق به وجود می­آید، ضرورت تنظیم مداخلات زوج درمانی مؤثر برای این گروه را خاطرنشان می­سازد. ضرورت پژوهش حاضر زمانی روشن می­گردد که اختلالات رفتاری اولیه ریشه در کودکی افراد دارد و اقدام کاربردی در این زمینه منجر به بهبود روابط بین فردی در زوج­ها و امنیت در آن می­شود. بنابراین پژوهش پیش رو قصد دارد با در نظرگرفتن قدرت اختلال های رفتاری- هیجانی در روابط بین فردی زوجین و نیز نو پا بودن پژوهش­های داخلی انجام گرفته در زمینه طلاق عاطفی بر روی زوجین شهر دامغان ­بپردازد. در صورت مؤثر بودن این روش از نتایج این پژوهش می­توان در سازمان­های مراجعه کننده زوج­های متقاضی طلاق مثل دادگستری، شوراهای حل اختلاف، بهزیستی و مراکز مداخله در بحران استفاده کرد.

 

 

1-4-اهداف تحقیق

 

 

هدف اصلی:

 

 

هدف اصلی پژوهش حاضر شناسایی میزان طلاق عاطفی زوجین و رابطه آن با اختلال های رفتاری – هیجانی کودکان می باشد.

 

 

 

    • تعیین رابطه میان طلاق عاطفی والدین و کناره گیری/ انزواطلبی کودکان.

 

 

    • تعیین رابطه میان طلاق عاطفی والدین و شکایات جسمانی کودکان.

 

 

    • تعیین رابطه میان طلاق عاطفی والدین و اضطراب/ افسردگی در کودکان .

نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی

 

    • تعیین رابطه میان طلاق عاطفی والدین و مسائل اجتماعی کودکان .

 

 

    • تعیین رابطه میان طلاق عاطفی والدین و مسائل فکری کودکان.

 

 

    • تعیین رابطه میان طلاق عاطفی والدین و مسائل مربوط به توجه کودکان .

 

 

    • تعیین رابطه میان طلاق عاطفی والدین و رفتار بزهکارانه در کودکان.

 

 

    • تعیین رابطه میان طلاق عاطفی والدین و رفتار پرخاشگرانه در کودکان.

 

 

 

1-5-سوالات تحقیق

 

 

سوال اصلی: آیا بین طلاق عاطفی زوجین واختلال های رفتاری – هیجانی کودکان رابطه وجود دارد؟

 

 

سوالهای فرعی

 

 

سوال اول: آیا میان طلاق عاطفی والدین و کناره گیری/ انزواطلبی کودکان رابطه معناداری وجود دارد؟

 

 

سوال دوم: آیا میان طلاق عاطفی والدین و شکایات جسمانی کودکان رابطه معناداری وجود دارد؟

 

 

سوال سوم: آیا  میان طلاق عاطفی والدین و اضطراب / افسردگی در کودکان رابطه معناداری وجود دارد؟

 

 

سوال چهارم: آیا  میان طلاق عاطفی والدین و مسائل اجتماعی کودکان رابطه معناداری وجود دارد؟

 

 

سوال پنجم: آیا میان طلاق عاطفی والدین و مسائل فکری کودکان رابطه معناداری وجود دارد؟

 

 

سوال ششم: آیا میان طلاق عاطفی والدین و مسائل مربوط به توجه کودکان رابطه معناداری وجود دارد؟

 

 

سوال هفتم: آیا میان طلاق عاطفی والدین و رفتار بزهکارانه در  کودکان رابطه معناداری وجود دارد؟

 

 

سوال هشتم: آیا میان طلاق عاطفی والدین و رفتار پرخاشگرانه در  کودکان رابطه معناداری وجود دارد؟

 

 

1-6-فرضیه های تحقیق

 

 

فرضیه اصلی: طلاق عاطفی والدین می تواند  اختلال های رفتاری – هیجانی کودکان را پیش بینی کند.

 

 

فرضیه های فرعی

 

 

فرضیه اول: میان طلاق عاطفی والدین و کناره گیری/ انزواطلبی کودکان رابطه معناداری وجود دارد.

 

 

فرضیه دوم: میان طلاق عاطفی والدین و شکایات جسمانی کودکان رابطه معناداری وجود دارد.

 

 

فرضیه سوم: میان طلاق عاطفی والدین و اضطراب/ افسردگی در کودکان رابطه معناداری وجود دارد.

 

 

فرضیه چهارم: میان طلاق عاطفی والدین و مسائل اجتماعی کودکان رابطه معناداری وجود دارد.

 

 

فرضیه پنجم: میان طلاق عاطفی والدین و مسائل فکری کودکان رابطه معناداری وجود دارد.

 

 

فرضیه ششم: میان طلاق عاطفی والدین و مسائل مربوط به توجه کودکان رابطه معناداری وجود دارد.

 

 

 

فرضیه هفتم: میان طلاق عاطفی والدین و رفتار بزهکارانه در  کودکان رابطه معناداری وجود دارد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...