کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

distance from tehran to armenia



جستجو


 



هدف دیگری که فردی کردن مجازات‌ها به دنبال آن‌ است، شناخت مجموعه عواملی است که به عنوان علل ناقصه متحد شده وبا تکمیل علت تامه باعث ایجاد پدیده مجرمانه شده‌اند. یکی از رویکردهای جدید فردی کردن مجازات‌ها، مبارزه با عوامل جرم‌زا است و تا زمانی که این عوامل شناخته نشوند چگونه می‌توان با آنها مبارزه کرد؟
تمام اقداماتی که قاضی کیفری در راه فردی کردن مجازات‌ها انجام می‌دهد در صورتی که نتواند عامل سازنده جرم را بشناسد مسلماً بی‌فایده خواهد بود. عوامل جرم‌زا در هر پدیده مجرمانه مختلف هستند. هر چند شناخت همه آن عوامل امری غیرممکن می‌باشد اما با تلاشی که صورت می‌گیرد عوامل اصلی شناخته خواهند شد.
هدف اصلی از تشخیص عوامل سازنده جرم، اولاً تعیین مقدار سهم اراده آزاد مرتکب می‌باشد تا بتوان با تعیین مجازات برای وی به شکلی که مجازات مانند آیینه‌ای، عکس‌العمل فعل ارتکابی و میزان تقصیر وی در پدیده مجرمانه باشد. تا به اصلاح وی منتهی شود. ثانیاً شناخت عوامل سازنده جرم که در پدیده مجرمانه و میزان تأثیر هر کدام به رسالت دوم فردی کردن مجازات‌ها جامعه عمل خواهد پوشاند. چون، با شناخت مجموعه عواملی که باعث بوجود آمدن پدیده مجرمانه شده‌اند می‌توان با اتخاذ تدابیری اقدام به مبارزه با عوامل جرم‌زا نموده و به دنبال کاهش جرایم و جلوگیری از تکرار جرم در جامعه بود. چون تا زمانی که میکروب‌های جرم زا در جامعه وجود دارند و هر لحظه در حال تکثیر هستند مبارزه سودی نخواهد بخشید.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

د ـ تهیه و تدوین مقررات جزائی مناسب
یکی از اهدافی که هر تحولی یا عاملان هر تحولی در هر جامعه‌ای دنبال آن هستند تغییر موانع موجود در راه رسیدن به هدفشان است. فردی کردن مجازات‌ها نیز که در واقع تغییر رویکرد اِعمال مجازات‌ها علیه مجرم است برای رسیدن به اهداف خود به ناچار باید موانع خود را از سر راه بردارد. چون این تحول نیز به تغییرات اساسی در قوانین کیفری و قوانین دادرسی و قوانین اجرای مجازات‌ها دارد.
خوشبختانه تغییر این رویکرد که از زمان لمبروزو مکتب تحققی حقوق جزا آغاز شد مورد استقبال اکثر کشورها و اندیشمندان جهان واقع شد به طوری که در مدت اندکی کتاب کوچک «انسان جنایتکار» به ده‌ها زبان ترجـمه شد و باعث ایجاد انقلابی در کشـورهای اروپایی گردید.
تغییراتی در سیستم قوانین کیفری و دادرسی و اجرایی بوجود آمد به طوری که بتواند اهداف این رویکرد جدید را تأمین نماید. و با ظهور گراماتیکاومارک آنسل این تغییرات سرعت بیشتری به خود گرفت چون دیگر کسی اعتقادی به کارکردهای قدیمی مجازات نداشت و همه چیز در حال تحول بود. یکی از مهمترین چیزهایی که فردی کردن مجازات و حامیان آن سخت دنبال آن هستند این است که مقررات کیفری تغییر کند تا مجازات‌ها بتوانند به کارکرد جدید حقوق کیفری که همان اصلاح مجرم و مبارزه با عوامل جرم‌زا است جامع عمل بپوشانند.
تلاش در جهت فردی کردن مجازات‌ها بدون تغییر قوانین، حرکت در دو جهت متضاد است. چون قوانین گذشته همه در جهت تشدید مجازات‌ها و انتقام کیفری از بزهکاری هستند و فردی کردن مجازات‌ها خواهان تخفیف مجازات‌ها و جرم‌زدایی می‌باشد که مسیر آنها در جهت مخالف هـم می باشد فردی کردن مجازات‌ها بدون تغییر در قـوانین ممکن نخواهد بـود.
دراین فصل نیز در خصوص شناخت اصل فردی کردن مجازات ها و اهداف این اصل در خصوص حاکم به مجازت های یکی از اهداف این اصل شناخت بزهکاری می باشد شناخت بزهکار که خطر مقدم مراحل عملی کردن مجازات ها می باشد ویژگی خاصی برخوردار است دراین خصایص قاضی پرونده با تشکیل پرونده شخصیت واستعلام ازمراجع مختلف اعم ازروانشناسی و … به شخصیت واقعی مجرم نائل خواهد آمد و در این فصل هدف دیگری از فردی کردن مجازات ها به دنبال آن است که شناخت مجموعه عواملی است که به عنوان علل ناقصه متحد شده و باتکمیل علت نامه باعث ایجاد پدیده مجرمانه شده اندیکی از رویکردهای جدید فردی کردن مجازات مبارزه با عوامل جرم زا است در اصل دیگری که بر فردی کردن مجازات حاکم می باشد اصل واصول اهداف اجتماعی است که ارزشهاوهنجارهای جدید آفریده و برخی ارزشهای سنتی را زا گردونه خارج نموده است پدیده شهرنشینی نسبت به گذشته تغییر زیاد یافته و رشد نرخ جمعیت و بسط محیط های جذب جمعیتی و … مشکلات نو ، و پیچیده ای را فراهم نموده است و از اهدف دیگر فردی کردن مجازات ها پیشیگی فردی می باشدبه شکلی که مجرم بعد از تحمل کیف تنبیه شده و دیگر سراغ جرم نرود اما متاسفانه اعمال کیفرها در طول تاریخ حقوق کیفری خلاف این کار کرد کیفر را نشان داده است و از اهداف دیگر اصل فردی کردن مجازات ها اهداف شخصی است و در آن رعایت عدالت است که جایگاه منبع عدالت و علاقه وافر انسان ها به استقرار آن بر هیچ کس پوشیده نیست که از نظر حکیم و فیلسوف فرزانه افلاطون معنای عدالت و حق چیست ؟ و قرآن کریم نیز فلسفه ارسال را به قیام به قسط و اجرای عدالت دانسته است .
فصل سوم:
مراحل عملی فردی کردن مجازات‌ها
بخش اول: تشکیل پرونده شخصیت برای مجرمین
تشکیل پرونده شخصیت یکی از مهمترین مراحل فردی کردن مجازات‌ها می‌باشد. این پرونده همراه با پرونده کیفری و جهت انجام یک قضاوت عادلانه از طرف دادرس تشکیل می‌شود. در ابتدا به بررسی کلیات مربوط به شخصیت و تعاریف و محتویات این پرونده می‌پردازیم. سپس لزوم تشکیل این پرونده را در مراحل مختلف دادرسی و آثار اجرایی آن را پس از پایان مجازات مورد بررسی قرار دهیم. پس از آن نیز به شیوه‌های فردی کردن وآثار و تبعات آن می‌پردازیم و سپس به شرح و توضیح مفاهیم مهمی که لازمه فردی کردن می‌باشد؛ خواهیم پـرداخت. در نهایت به بررس مدرن‌ترین روش‌های فردی کننده‌ی مجازات‌ها خواهیم پرداخت.
گفتار اول: کلیات
شخصیت و عوامل مختلف آن درموارد بسیار زیادی مورد تجزیه وتحلیل قرارگرفته است و همچنین سازمان شخصیت هر انسان وعوامل گوناگون سازنده رفتار هر فرد مورد بررسی قررا می گیرد که در عنوان های زیر توضیحاتی را در این مورد بیان شده است که عبارتنداز :
یک- شخصیت و سازمان آن از نظر روان‌شناسی
معنای واژه شخصیت در لغت‌نامه دهخدا نقل گردیده است. این کلمه ماخوذ از زبان عربی بوده که به معنای شرافت و رفعت و بزرگواری و مرتبه و درجه است.( دهخدا، ۱۳۸۱،۲۵۴) ولی این واژه در معنای علم روان‌شناسی در فرهنگ معین به بحیه مختصِّ هر شخصّیت تعبیر شده است. ( طریقتی ، ۱۳۸۲،۳۹)
واژه شخصیت در فارسی معادل کلمات Personality انگلیسی و Personalite فرانسه می‌باشد که ریشه لاتین آن person به معنی از میان چیزی صحبت کردن است. چون در یونان باستان بازیگران تئاتر هنگام اجرای نقش از ماسک‌های مختلف‌الشکل در صورت خود استفاده می‌کرددند و از پشت ماسک صحبت می‌کردند. در تشبیه شخصیت آدمی، روانشناسان بازیگران نمایش را مثال آورده‌اند.
همانگونه که بازیگر در تمام مدت روی صحنه ماسک به صورت دارد و هویت واقعی خود را از دید تماشاچیان پنهان می‌کند انسان نیز در صحنه زندی ماسکی به صورت می‌کشد و چهره واقعی خود را می‌پوشاند. (سیاسی، ۱۳۷۵، ۳۹) شخصیت، سازمان با تحرک بدنی و روانی خود آدمی است که چگونگی سازگاری اختصاص آن فرد با محیط را تعیین می‌کند. البته عقیده آلپورت از سازمان با تحریک این است که شخصیت با اینکه همه عناصر تشکیل دهنده‌اش با هم ارتباط و پیوستگی دارند پیوسته در رشد و تحوّل نیز هست. ( سیاسی ،۱۳۸۲،۳۹)
ریموند کاتل، دانشمند انگلیسی، در تعریف شخصیت می‌نویسد: «شخصیت سازمانی است که اجازه می‌دهد پیش‌بینی کنیم آدمی در اوضاع و احوال معین، چه رفتاری خواهد داشت. (سیاسی ۱۳۷۵،۳۱۸) ». و تعریفی که آقای دکتر طریقتی از شخصیت کرده است چنین است «مجموعه و ترکیب خاص و غیر قابل تفکیک کلیه خصوصیات جسمانی و کرداری و تمایلات هوشی و عاطفی و روانی هر فرد که او را به صورت یک واحد در اجتماع مشخص می‌سازد؛ شخصیت اوست.»( طریقتی، شکرال۱۳۸۲، ۱۱۷)
پس به طور خلاصه می‌توان گفت که شخصیت یعنی؛ مجموعه‌ای از رفتارها و شیوه‌های تفکر و هیجانی شخص در زندگی روزمره که با ویژگی‌های بی‌همتا بودن، ثبات، پایداری و قابلیت پیش‌بینی مشخص می‌شود.
دو- سازمان شخصیت
زیگموند فروید معتقد است در سازمان شخصیتی اولیه مفاهیم خودآگاه، ناخودآگاه و ضمیر آگاه اهمیت داشته است. فروید ضمیر بشر را به قطعه حجیمی از یخ تشبیه می‌کند که در آب شناور است. بخش کوچک ظاهری آن را ضمیر خودآگاه می‌خواند که در همه حال در دسترس افراد بشر بوده است و در تماس با محیط خارج است و شامل مسائلی می‌گردد که شخص را با محیط خارج ارتباط می‌دهد. در مقابل بخش عظیمی که ظهور ندارد، بخش ناخوآگاه است که از حدود آگاهی و دسترس افراد به دور بوده و خزینه خاطرات و حوادث زندگی اوست. و بخش نیمه آگاه او نیز کیفیتی مشابه به هر دو بخش دارد که شامل افکار و اندیشه‌هایی است که در ظاهر از وضوح بخش خودآگاه برخوردار نبوده ولی با کمی توجه و کوشش جنبه آگاهی به خود می‌گیرد. در بین دو بخش خودآگاه و ناخودآگاه در حالت طبیعی و عادی پرده یا حجابی وجود دارد که از تردد افکار و خاطرات دردناک، از قسمت ناخودآگاه به خودآگاه جلوگیری می‌کند. این پرده در موقع خواب یا مستی کار طبیعی نداشته و خاصیت ارتباطی پیدا می‌کند که افکار و خاطرات مربوط به ناخودآگاه به بخش خودآگاه تردد پیدا می‌کند. این نظریه در اواخر قرن نوزدهم از طرف همین دانشمند مورد تجدید نظر واقع گردید. این نظریه که به سازمان شخصیتی ثانویه فروید موسوم گردید. مفاهیم نماد یا ایده و خود یا من و فراخود یا من برتر، معرفی و بیان گردیده است. دانشمندان دیگر نیز، هر یک به نوعی سازمان شخصیت را مورد بررسی قرار داده‌اند و دست به تقسیم‌بندی‌های مختلفی زده‌اند که اکثراً یک روش را در تقسیم‌بندی‌های خود مد نظر قرار داده‌اند.
در نظریات مختلف هم مطرح شده است و از نظر اینجانب نیز شخصیت هر انسانی باتوجه به عوامل شکل گیری آن در جامعه بوجودمی آیدوانسان نیز توسط جامعه واجتماع خودعوامل گوناگون را تشکیل می دهد.
سه- عوامل سازنده شخصیت
سازمان شخصیتی انسان بسیار پیچیده است و عوامل مختلفی از همان ابتدای خلقت انسان در شکل‌دهی آن مؤثر هستند. برشمردن و بررسی تک‌تک آنها در این مقاله برای ما امری ناممکن است و خود پژوهشی جداگانه می‌طلبد. ولی ما در اینجا فقط به عواملی که تا حدی مهمتر هستند می‌پردازیم. افلاطون در کتاب هشتم جمهوریت به نحوی قابل تحسین، ارتباط شخصیت را با انواع حکومت مورد بررسی قرار داده است و نشان می‌دهد که چگونه نوع حکومت سبب می‌شود که در اعضای جامعه، شخصیت ویژه‌ای به وجود آید. به همین ترتیب در سده نوزدهم از دیدگاه خاص، رابطه حیات اجتماعی مخصوصاً سازمان اقتصادی، با انواع شخصیت اعضای جامعه بررسی می‌شود. (صانعی، ۱۳۷۶ ، ۱۱۴)پس ما در اینجا به بررسی مهمترین عواملی که از همان ابتدا خمیر وجود انسان را تشکیل می‌دهند می‌پردازیم.
چهار- عوامل موثر بر شخصیت
الف ـ محیط قبل از تولد
از بررسی تحقیقات انجام شده در این زمینه به این نتیجه می‌رسیم که تمام عواملی که از همان ابتدای خلقت انسان، هر کدام به نوعی با آن در ارتباط هستند در شکل‌پذیری آن موثر هستند. تا جایی که پیامبر (ص) می‌فرماید: (الشقی شقی فی بطن امه و السعید سعید فی بطن امه) تحقیقات علمی نشان می‌دهند که بسیاری از شخصیت‌های نابهنجار امروزه به علت نابهنجاری‌های کروموزومی که به صورت ارثی به آنها رسیده است به وضعیت فعلی دچار شده‌اند. بسیاری از این نابهنجاری‌ها در شکل‌دهی شخصیت نابهنجار اجتماعی تا حدی اثر دارند که تلاش‌های تربیتی و تلاش خود فرد را برای جامعه‌پذیری ناممکن می‌سازند. در دوران بارداری مادر نیز، شیوه‌های نگهداری و نوع تغذیه و هزاران عامل دیگر می‌توانند در فرایند شکل‌دهی شخصیت نوزاد موثر باشند.
ب ـ تجربیات نخستین
همان گونه که در بسیاری از مواقع محیط اجتماعی، خانواده و عوامل تربیتی نمی‌توانند عوامل وراثتی قبل از تولد را که باعث شکل‌دهی شخصیت نابهنجار شده‌اند در موارد حاد خنثی نمایند و تلاششان بی‌ثمر است. در بسیاری از مواقع نیز، محیط اجتماعی که کودک بعد از تولد در آن قرار می‌گیرد آن قدر جرم‌زا است که در صورتی که شرایط قبل از تولد باعث شکل‌دهی شخصیت مثبت در طفل شده باشد؛ همچون سدی مانع رشد شخصیت بهنجار طفل شده و از طفل شخصیتی نابهنجار به وجود می‌آورد.
تحقیقاتی که پروفسور هانت در ایران انجام داده حاکی از آن است که هرگاه کودکی در سنین اولیه زندگی خود دچار کمبودهای عاطفی گردد به هنگام بزرگی در برابر محبّت و عواطف، بی‌تفاوت خواهد بود. در برخی از موارد نوزادان به خاطر همین کمبودهای عاطفی از بین رفتند. (افتخاری ، ۱۳۸۲، ۱۳۷)
محیط خانوادگی نامناسب مانع رشد شخصیت انسانی در کودکان می‌شود. محیط خانوادگی در رشد شخصیت انسان آن قدر مهم است که می‌تواند در تمام مراحل شکل‌پذیری شخصیت انسان موثر باشد. چون در نخستین سال‌های زندگی انسان شخصیت انسان همچون مومی نرم می‌باشد و بیشترین تأثیرات را از این دوره می‌پذیرد. عوامل تاثیرگذار بعد از تولد فراوانند که می‌توان از عواملی چون محیط زندگی، مدرسه، محیط دوستان، رسانه‌های گروهی و ده‌ها عامل دیگر نام برد که هر یک به نوعی در شکل‌دهی شخصیت انسان موثر هستند. به وسیله محیط اجتماعی مناسب می‌توان حتی شخصیتی ناتوان و عقب مانده را تا حدودی بهبود بخشید.( اریان پور، ۱۳۷۵، ۱۳۴)
دراین خصوص می توان اظهار نظر کرد که می توان با کتاب ونظریات مختلف شخصیت در انسان اشاره کرد که در این مورد نیز نظر اینجانب این است که شخصیت هر انسان بسته به عوامل محیط ومکانی دارد که توسط این نوع امکانات تشکیل می یابد.
پنج- شخصیت و رفتارهای غیر عادی
آقای دکتر طریقتی در کتاب مقدمه بر روانپزشکی کیفری ذکر می‌کند که رفتار غیر عادی یعنی رفتاری که خلاف عرف بودن آن بین اکثر مردم مشخص می‌گردد.( طریقتی،۱۳۸۲، ۱۸۲) رفتار غیر عادی، رفتار شخصی می‌تواند باشد که مبتلا به یکی از بیماری‌های شناخته شده شخصیتی شده است و تحت تاثیر همین سازمان شخصیتی، دارای رفتاری نامتعادل و نابهنجار باشد. و در غیر اینصورت علت نابهنجاری علتی غیر روانی خواهد بود. پس به طور خلاصه می‌توان گفت اختلالات شخصیتی گروهی از حالات روانی می‌باشند که بیماری نبوده بلکه شیوه‌های رفتاری هستند. خصوصیات این اختلالات عبارتند از:
ـ الگوهای رفتاری نسبتاً ثابت، انعطاف‌ناپذیر، ناسازگار، که به بروز مشکلاتی در ارتباط برقرار کردن با دیگران و مشکلات شغلی و قانونی منجر می‌گردد.
ـ افراد دچار این حالات تصور می‌کنند که الگوهای رفتاری‌شان طبیعی و صحیح است.
ـ شخصیت این افراد در برخورد با موقعیت‌هایی که واکنش به آنها مستلزم تغییرات و تصمیمات جدید است ناسازگار می‌باشد. یعنی؛ تفکر و رفتار انعطاف‌ناپذیری از خود بروز می‌دهند.
بنابراین اختلال شخصیت، رفتارهای ناسازگار و انعطاف‌ناپذیر در برخورد با محیط و موقعیت‌ها می‌باشد.
شش- اختلالات شخصیت (بیماری‌های شخصیتی)
در هر جامعه‌ای افرادی هستند که بدون آنکه بخواهند نمی‌توانند با هنجارهای اجتماعی سازگاری پیدا کنند. عملکرد آنها به خودشان و اجتماع ضرر وارد می‌کند. این افراد بیشترین مجرمین اجتماعی می‌باشند. این افراد شخصیتی بیمار دارند و نمی‌توانند با اجتماع انطباق پیدا نمایند. به نوعی در مقابل خود احساس درد می‌نمایند و با افکار و رفتارشان برای خود و دیگران ایجاد تشویش خاطر می‌نمایند. شخصیت نابهنجار همان اختلالات شخصیتی است که به ذکر چند مورد در اینجا می‌پردازیم:
(۱) بدبین (پارانویید)
این افراد دارای شک و بی‌اعتمادی غیر منطقی هستند و حالت تدافعی و حساسیت بیش از حدی نسبت به دیگران دارند.
(۲) منزوی (اسکیزویید)
از نظر هیجانی سرد هستند. در برقراری ارتباط با دیگران مشکل دارند. گوشه‌گیر، خجالتی، خرافاتی و از نظر اجتماعی منزوی هستند.
(۳) وسواس
کمال‌گرا و دارای عادت خشک و مرد بوده و نیازهای طبیعی خود را مهار می‌کنند.
(۴) نمایشی (هیستریک)
وابسته، فاقد بلوغ فکری، زود رنج، عاطل و باطل و دائم خواستار تشویق و توجه دیگران بوده و با ظاهر یا رفتار خود با دیگران ارتباط برقرار می‌کند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1400-09-05] [ 06:15:00 ب.ظ ]




۲-۵-۱ تحقیقات انجام شده در داخل کشور
قلی زاده (۱۳۸۳، ۲۶) در پایان نامه کارشناسیارشد خود با نظر به مؤلفه های اصلی نظریه نوناکا؛ اجتماعیشدن، برونسازی، ترکیب و درونسازی، جایگاه مدیریت دانش در دانشگاه فردوسی مشهد را مورد بررسی قرار داده است، آنگاه به نقش و اهمیت فرهنگ سازمانی در تحقق مدیریت دانش اثربخش پرداخته است. تحلیل داده ها نشان داده است که درونسازی در قلمرو مدیریت دانش در دانشگاه فردوسی مشهد از بالاترین جایگاه برخوردار بوده است و بیشتر از آنکه تمایل به تشریک و تبادل دانش با یکدیگر وجود داشته باشد تمایل به درونیسازی دانش و رقابت با یکدیگر وجود دارد و سپس به ترتیب اجتماعی شدن، برونسازی و ترکیب در مراحل بعدی قرارگرفتهاند و همچنین براساس نتایج بهدستآمده، بین فرهنگ سازمانی و درون سازی و ترکیب رابطه معناداری وجود دارد.
جلالی و همکاران (۱۳۸۴، ۱۳) در تحقیق خود با عنوان “طراحی و به کارگیری نرم افزار سیستم جامع مدیریت دانش ” که در وزارت راه و ترابری انجام شد نشان دادند که وجود فرهنگ دانشگرا و زیربنای انسانی مناسب )فرهنگ(، مهمترین دلیل موفقیت پیادهسازی مدیریت دانش در سازمانها است. ۵۰% از مشکلات پیادهسازی مدیریت دانش مربوط به فاکتور فرهنگ و نیروی انسانی بوده و مشکلات مرتبط به حوزه ساختاری و تکنولوژیکی هر کدام تنها ۲۵% نقش دارند.
عسگری (۱۳۸۴،۳۲) در پایان نامه کارشناسیارشد خود تحت عنوان “بررسی ارتباط عوامل سازمانی (ساختار، فرهنگ و تکنولوژی) وزارت کار و امور اجتماعی با استراتژی مدیریت دانش” به بررسی ارتباط بین سه عامل کلیدی “ساختار سازمانی"، “فرهنگ سازمانی” و “تکنولوژی” با استراتژی مدیریت دانش پرداخته است. “خلق دانش” و “انتقال دانش” به عنوان دو فعالیت اصلی و کلیدی مدیریت دانش در نظر گرفته شدهاند، که ارتباط آنها با عوامل سازمانی مذکور مورد بررسی قرار میگیرد. تجزیه و تحلیل نتایج به دست آمده نشان میدهد که رابطه معناداری بین این عوامل سازمانی با مدیریت دانش وجود دارد. بنابراین برای پیادهسازی موفقیتآمیز استراتژی مدیریت دانش باید به سازمان به عنوان یک کل نگاه کرد و همه این عوامل را مورد توجه قرار داده و وضعیت آنها شناسایی و تحلیل شود.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

کرمی(۱۳۸۴، ۳۷) در پایان نامه کارشناسیارشد خود تحت عنوان “بررسی رابطه بین فرهنگ سازمانی و استقرار سیستم مدیریت دانش در گروه خودروسازی بهمن” نشان داد که خود مختاری و دادن استقلال به افراد نقش مهمی در کسب و توسعه دانش دارد، حمایت مدیریت نقش مهمی در کسب دانسته های جدید دارد، افراد از عضویت در سازمان راضیاند، الگوهای ارتباطی ضعیف هستند، ساختار سازمانی نقش مهمی در ایجاد مدیریت دانش دارد، تصمیمات سازمان در سطوح بالای سازمان اخذ می شود، میزان انجام همکاری میان واحدها و گروه های مختلف سازمان نسبتاً خوب است، سیستم پاداش دهی مناسب نمیباشد، و انجام کارها به صورت تیمی و همکاری میان افراد در اجرای یک سیستم مؤثر در مدیریت دانش نقش مهمی دارد.
تحقیقی با عنوان رابطه بین زیرسیستم مدیریت دانش در سازمان یادگیرنده و مؤلفه های هوش سازمانی توسط مهدی ستاری قهفرخی در سال ۸۵ در شرکت ذوب آهن اصفهان انجام شد. روش پژوهش از نوع توصیفی همبستگی بود. نمونه های تحقیق شامل ۱۷۲ نفر از کارکنان سطوح شغلی کارشناسی و کارشناسان ارشد بوده که به روش نمونهگیری تصادفی ساده انتخاب شدند. ابزار تحقیق شامل پرسشنامه مدیریت دانش مارکوارت و پرسشنامه هوش سازمانی آلبرخت بود. نتایج پژوهش براساس تحلیل ضریب همبستگی پیرسون نشان داد که بین زیرسیستم مدیریت دانش و تمامی مؤلفه های هوش سازمانی رابطه مثبت و معنادار وجود دارد.
حسینی(۱۳۸۵، ۱۵) در پایان نامه کارشناسیارشد خود در دانشگاه تربیت مدرس به “بررسی رابطه بین فرهنگ سازمانی و استقرار مدیریت دانش در دانشگاه تربیت مدرس” پرداخته است. محقق، سازش با پدیده تعارض، حمایت مدیریت، تعلق سازمانی، خلاقیت فردی و سبک رهبری را به عنوان مؤلفه های فرهنگ سازمانی در نظر گرفته و برای هر یک از مؤلفه های فرهنگ سازمانی، فرضیهای را در ارتباط با مدیریت دانش طرح کرده است. نتایج نشان داد وضعیت فرهنگ سازمانی موجود دانشگاه تربیت مدرس دارای ارزشهای متوسط بوده و رفتار اعضا را تا حدود متوسطی شکل میدهد و تصمیمات سازمانی در حد متوسطی ناشی از مفروضههای این فرهنگ میباشد. وضعیت استقرار مدیریت دانش متوسط میباشد و به عبارت دیگر دانشگاه تربیت مدرس برای استقرار مدیریت دانش تا حدود متوسطی آمادگی داشته و نیز تا حدودی باید زیرساختهای لازم را فراهم آورد .بین فرهنگ سازمانی و استقرار مدیریت دانش در دانشگاه تربیت مدرس رابطه معناداری وجود دارد. فرهنگ سازمانی دانشگاه تربیت مدرس نقش اساسی در برقراری سازش با پدیده « مدیریت دانش در این سازمان دارد. از بین مؤلفه های فرهنگ سازمانی، رابطه مولفه با استقرار مدیریت دانش در دانشگاه تربیت مدرس رابطه معناداری نداشت؛ اما بین سایر » تعارض با » حمایت مدیریت، تعلق سازمانی، خلاقیت فردی و سبک رهبری « مؤلفه های فرهنگ سازمانی یعنی استقرار مدیریت دانش در دانشگاه تربیت مدرس رابطه معناداری وجود داشت.
ابطحی و همکاران(۱۳۸۶، ۲۰) با نگرش آسیب شناسانه بر پروژه های مدیریت دانش در سازمان، از محور تکنولوژی، محور فرهنگی، محور محتوایی، محور مدیریت پروژه با عنوان چهار محور آسیب این پروژه ها یاد کردهاند.
حسنزاده (۱۳۸۶، ۳۷) موانع زیر ساختی اعمال مدیریت دانش در ایران را در شش قالب موانع استراتژی سازمانی، تشکیلات سازمانی، منابع انسانی، تأمین مالی، فناوری اطلاعات و ارتباطات و فرهنگ سازمانی بیان نموده است.
دارمی(۱۳۸۶، ۲۵) در پایان نامه کارشناسیارشد خود تحت عنوان “بررسی عوامل مؤثر در موفقیت مدیریت دانش در سازمانهای پروژهای” ده عامل کلی شامل ۴۳ شاخص برای موفقیت پروژه های مدیریت دانش استخراج و در نهایت ۲۳ شاخص به تأیید رسید، مجموعه عوامل موفقیت شامل عوامل و شاخصهای زیر میشود: حمایت مدیریت ارشد، اندازه گیری، فرهنگ، مدیریت منابع انسانی، زیرساخت سازمانی، زیرساخت فناوری اطلاعات، مدیریت استراتژیک، فرآیندها، انگیزش و آموزش. بر اساس نتایج، نشان داده شد که عوامل بالا اثر گذاری بالایی با مدیریت دانش داشتهاند و کلیه فرضیه های تحقیق به اثبات رسیده است.
صفایی قادیکلایی و ولی پور(۱۳۸۶، ۱۷) در تحقیقی با عنوان “چالشهای غالب در نسل آینده سیستم مدیریت دانش” تضعیفکنندهها و تقویتکنندههای سیستم مدیریت دانش را در هفت چالش اساسی مورد بررسی قرار دادهاند که عبارتند از: استراتژی تجارت و تکنولوژی، کنترل سازمانی، فرهنگ به اشتراکگذاری اطلاعات، عرضه دانش، ساختار سازمانی، کنترل مدیریتی و بازده اقتصادی. چالش اساسی در پرداختن مؤثر به تقابل بین بهرهبرداری دانش موجود و تولید دانش جدید است که طراحان نباید فقط به طراحی تکنولوژیکی بپردازند و بایستی با رویکردی جامع نسبت به سیستم سازمانی، طرح استراتژیک مربوط به پایداری را مدنظر قرار دهند.
ابوترابی(۱۳۸۷، ۲۹) در کار خود تحت عنوان “ارتباط ساختار سازمانی با مدیریت دانش مدیران ستادی سازمان تربیت بدنی” به نتایج ذیل دست یافت:

    • بین رسمیت با خلق و انتقال دانش ارتباط معناداری وجود دارد، به گونهای که سطح بالای رسمیت با سطح پایین این دو مؤلفه همبسته است.
    • بین تمرکز با خلق و انتقال دانش ارتباط معناداری وجود دارد که سطح بالای تمرکز با سطح پایین این دو مؤلفه همبسته است.
    • بین پیچیدگی و خلق دانش ارتباط معناداری مشاهده نشد، اما بین این مؤلفه با انتقال دانش ارتباط معناداری وجود داشت که سطح بالای آن با سطح پایین انتقال دانش همبستگی داشت.
    • بین خلق دانش با انتقال دانش ارتباط معناداری وجود داشت بهطوری که سطح بالای آن دو با هم همبسته بودند.

مرادی(۱۳۸۷، ۴۰) در تحقیق خود تحت عنوان “بررسی رابطه فرهنگ سازمانی و موفقیت مدیریت دانش در شرکت ره شهر ” نشان داد که فرهنگ سازمانی از نوع گروهی در رابطه بین مدیریت دانش و رشد (ازمؤلفه های اثربخشی سازمانی) اثر تعدیلکنندگی دارد. همچنین رابطه بین مدیریت دانش و مؤلفه های اثربخشی سازمانی مثبت ارزیابی شد. یافتهها این پیشنهاد را مطرح میکنند که فرهنگ گروهی ممکن است به شرکت کمک کند تا به بالاترین سطح کارآمدی و اثربخشی که منجر به دستیابی به اهداف مأموریت و حفظ موجودیت سازمان در بلندمدت میشود، نائل گردد. بعلاوه برنامه مدیریت دانش منجر به بهبود اثربخشی سازمانی گردیده است.
جمالزاده و همکاران (۱۳۸۸، ۵۳)، بررسی رابطه هوش سازمانی و یادگیری سازمانی در بین کارکنان و اعضای هیأت علمی منطقه یک دانشگاه آزاد اسلامی و ارائه الگویی جهت ارتقاء یادگیری سازمانی پرداختند. نتایج نشان داد که ابعاد هوش سازمانی(چشم انداز استراتژیک ، سرنوشت مشترک ، میل به تغییر ، روحیه ، اتحاد، کاربرد دانش و فشار عملکرد ) در هر دو گروه آزمودنیها با یادگیری سازمانی رابطه مثبت و معناداری دارند. متغیرهای سرنوشت مشترک ، میل به تغییر و روحیه به ترتیب در هر دو گروه درصد بیشتری از واریانس متغیر یادگیری سازمانی را تبیین کردهاند. همچنین نتایج مدل پیشبینی یادگیری سازمانی از طریق مؤلفه های هوش سازمانی نشان داد که میزان واریانس تبیین شده یادگیری سازمانی توسط متغیرهای سرنوشت مشترک ،روحیه ،کاربرد دانش و فشار عملکرد برابر۸۱/۰است. همچنین میزان واریانس تبیین شده سرنوشت مشترک توسط متغیرهایی و میزان واریانس تبیین شده روحیه توسط متغیرهایی مانند روحیه ،کاربرد دانش و فشارعملکرد برابر ۶۱/۰است. و میزان واریانس تبیین شده کاربرد دانش توسط متغیرهایی مانند کاربرد دانش و فشار عملکرد برابر ۵۰/۰است و در نهایت میزان واریانس تبیینشده کاربرد دانش توسط متغییر فشار عملکرد برابر ۶۷/۰است.
خامدا (۱۳۸۸، ۵۷) در پایان نامه کارشناسیارشد خود تحت عنوان “بررسی رابطه میان مدیریت آموزش و توسعه منابع انسانی با مدیریت دانش” که در مدیریت درمان تامین اجتماعی قزوین انجام گرفت، نشان داد در سازمان مورد مطالعه، مدیریت آموزش و توسعه منابع انسانی و مدیریت دانش در سطح نامطلوبی قرار دارد. همچنین بررسی روابط متغیرها از طریق همبستگی پیرسون نشان میدهد میان مدیریت آموزش و توسعه منابع انسانی و کلیه مؤلفه های آن شامل تحلیل نیازهای آموزشی و آموزش توجیهی، توسعه مسیر شغلی کارکنان و ارتباطات، تخصیص منابع، پایش، ارزشیابی و بهبود با مدیریت دانش رابطه مستقیم و معناداری وجود دارد.
رستگار(۱۳۸۸، ۴۹) در تحقیق خود تحت عنوان “بررسی ارتباط فرهنگ سازمانی با مدیریت دانش در شرکت ملی پالایش و پخش فرآوردههای نفتی ایران ” نشان داد که بین فرهنگ سازمانی با مدیریت دانش ارتباط معناداری وجود دارد، همچنین با بهره گرفتن از تحلیل چند متغیری داده ها، همبستگی چندگانه میان متغیرهای مستقل در جهت تبیین واریانس متغیر وابسته مدیریت دانش مشاهده گردید، و با محاسبه ضرایب استاندارد، سهم خالص هر یک از متغیرها در تبیین واریانس مدیریت دانش مشخص گردید و مؤلفه تعهد به مشارکت رابطه معنادار و سهم تقریباً کاملی در واریانس مدیریت دانش داشت، و رابطه دیگر مؤلفه ها یعنی مؤلفه های سازگاری، انطباق پذیری و مأموریت معنادار نبوده و درصد بسیار کمی از این واریانس را به خود اختصاص داده بودند.
صلواتی(۱۳۸۸، ۷۲) در تحقیق خود تحت عنوان “بررسی تحلیلی عوامل زمینهای مؤثر براستقرار سیستم مدیریت دانش در واحدهای ستادی شرکت ملی نفت ایران ” نشان داد که ساختار سازمانی و فرهنگ سازمانی نسبت به فناوری اطلاعات در واحدهای ستادی شرکت ملی نفت ایران از آمادگی کمتری برای بکارگیری مدیریت دانش برخوردار میباشند.
محمدرسول خدادادی و همکاران (۱۳۸۸، ۹۳) در تحقیقی با عنوان ارتباط بین هوش سازمانی و مدیریت دانش در ادارات تربیت بدنی آذربایجان شرقی و غربی انجام شدکه هدف از این پژوهش، بررسی رابطه بین خرده سیستم مدیریت دانش در سازمان یادگیرنده و هوش سازمانی ومؤلفههای آن در ادارات تربیت بدنی آذربایجان شرقی و غربی بود. نتایج تحقیق نشان میدهد که بین تمام مؤلفه های هوش سازمانی و خرده سیستم مدیریت دانش رابطه مثبت و معناداری وجود دارد.
فرجنژاد قادی (۱۳۸۸، ۳۵) در کارخود تحت عنوان “بررسی تأثیر عوامل سازمانی (ساختار، فرهنگ و تکنولوژی) بر مدیریت دانش در دانشکده مهندسی مکانیک دانشگاه صنعتی امیر کبیر ” نشان داد که بین ساختار سازمانی با خلق و انتقال دانش و همچنین بین فرهنگ سازمانی با خلق و انتقال دانش و نیز بین تکنولوژی مورد استفاده با خلق و انتقال دانش رابطه وجود دارد.
جعفری و حقیقی (۱۳۸۸، ۵۲)، در تحقیقی به بررسی میزان مؤلفه های هوش سازمانی در سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی پرداختند. نتایج تحقیق آنها نشان داد که هوش سازمانی جامعه مورد نظر با میانگین تجربی ۲۸/۲ از میانگین نظری ۳ پایینتراست. بالاترین میانگین به دست آمده مربوط به مؤلفه بینش راهبردی با ۱۷/۳ و کمترین مربوط به ساختار سازمانی و تغییرگرایی با ۶۶/۲ بوده است. با توجه به یافته های تحقیق راهکارهایی برای بهبود هوش سازمانی سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی ارائه شده است.
گودرزی و همکاران (۱۳۸۸، ۳۹) در تحقیقی تحت عنوان"ارتباط فرهنگ سازمانی با مدیریت دانش مدیران ستادی سازمان تربیت بدنی” به نتایج زیر دست یافتند:

    • رابطه معناداری بین فرهنگ تسهیم و خلق دانش وجود ندارد.
    • رابطه معنادار و مستقیمی بین فرهنگ تسهیم با انتقال دانش وجود دارد و سطح بالای این فرهنگ با سطح بالای انتقال دانش همبسته است.
    • بین یادگیری مستمر با خلق و انتقال دانش رابطه معناداری وجود دارد و سطح بالای یادگیری مستمر با سطوح بالای خلق و انتقال دانش همبسته است.
    • بین تولید دانش و انتقال دانش رابطه معناداری به دست آمد که سطح بالای یک مؤلفه با سطح بالای دیگری همراه است.
    • وجود فرهنگ تسهیم دانش و آموزش و یادگیری مستمر مدیران، گام مؤثری در جهت خلق و انتقال دانش و به کارگیری مدیریت دانش است.

طاهری لاری (۱۳۸۹، ۷۷)، در تحقیق خود به بررسی جایگاه مدیریت دانش در هوش سازمانی پرداخته است و سؤال اساسی در این نوشتار این است که بین مدیریت دانش و هوش سازمانی چه رابطهای وجود دارد؟ و مؤلفه های هر کدام از آنها چیست؟ براین اساس با استناد به تحقیقات اندیشمندان و پژوهشگران مختلف به تعیین این مؤلفه ها و رابطه مدیریت دانش و هوش سازمانی پرداخته شده است. فرایند تحلیل به صورت استقرایی و با بهره گرفتن از یافته های حاصل از مرور مبانی نظری در زمینه مدیریت دانش و هوش سازمانی می باشد. نتایج حاصل از تحقیق نشان میدهد که ارتباط تنگاتنگی بین مدیریت دانش و هوش سازمانی وجود دارد و به عبارتی مدیریت دانش یکی از مؤلفه های هوش سازمانی است.
درتحقیق که توسط فتاحیپور (۱۳۸۹، ۲۵)، تحت عنوان بررسی تأثیر مدیریت دانش بر هوش سازمانی در دانشگاه آزاد اسلامی واحد سنندج انجام گرفته است. نتایج تحقیقات حاکی از رابطه بین مدیریت دانش و هوش سازمانی میباشد که با توجه به یافتهها میتوان گفت که در عصر حاضر پرداختن به هوش سازمانی با بهره گرفتن از دانش موجود یک ضرورتی میباشد و استفاده از آن یکی از مهمترین مزیتهای رقابتی کسب و کار محسوب میگردد.
دانش فرد و شهابی نیا (۱۳۸۹، ۷۶) در پژوهشی تحت عنوان “بررسی رابطه بین فرهنگ سازمانی با استقرار مدیریت دانش” که در شرکت توزیع نیروی برق معاونت اجرایی شمال شرق تهران انجام دادند به این نتیجه رسیدند که وضعیت فرهنگ سازمانی (تیمسازی، مذاکره و گفتگو، ارتباطات، حمایت مدیریت عالی و یادگیری) در شرکت فوق الذکر به گونهای است که زمینه لازم برای استقرار مدیریت دانش در سازمان را مهیا نمیکند.
در تحقیقی که توسط طاهری (۱۳۸۹، ۴۳)، تحت عنوان جایگاه مدیریت دانش در هوش سازمانی در دانشگاه آزاد اسلامی واحد مشهد انجام گرفته. فرایند تحلیل به صورت استقرایی و با بهره گرفتن از یافته های حاصل از مرور مبانی نظری در زمینه مدیرت دانش و هوش سازمانی میباشد. نتایج حاصل از تحقیقات نشان میدهد که ارتباط تنگاتنگی بین مدیریت دانش و هوش سازمانی وجود دارد و به عبارتی مدیریت دانش یکی از مولفه های هوش سازمانی است.
در تحقیقی که توسط خدادادی و همکاران (۱۳۸۹، ۵۲)، تحت عنوان ارتباط بین هوش سازمانی و مدیریت دانش در ادارات تربیتبدنی آذربایجان شرقی وغربی انجام شده است. هدف از این پژوهش بررسی خرده سیستم مدیریت دانش درسازمان یادگیرنده و هوش سازمانی و مؤلفه های آن در ادارات تربیت بدنی آذربایجان شرقی و غربی بود. نتایج تحقیقات نشان میدهد که بین تمام مؤلفه های هوش سازمانی و خرده سیستم مدیریت دانش رابطه مثبت و معنادار وجود دارد.
بیکزاده و همکاران (۱۳۸۹، ۳۴)، در تحقیق خود به بررسی رابطه هوش سازمانی مدیران با عملکرد آنان در سازمانهای دولتی استان آذربایجان شرقی پرداختند. برای این منظور هوش سازمانی بر اساس نظریه کارل آلبرخت در هفت بعد؛ تصور استراتژیک، سرنوشت مشترک، میل به تغییر، روحیه، اتحاد و توافق، کاربرد دانش و فشار عملکرد، تعریف و در این راستا یک فرضیه اصلی و هفت فرضیه فرعی تنظیم شده است. نتیجه حاصل بیانگر این است که بین هوش سازمانی و عملکرد آنان در دستگاه های دولتی تبریز رابطه معنی داری وجود دارد.
شاهین و همکاران (۱۳۹۰، ۹۱)، در تحقیقی به بررسی رابطه بین زیر سیستم مدیریت دانش در سازمان یادگیرنده و هوش سازمانی و مؤلفه های آن در پتروشیمی تبریز پرداختند. نتایج پژوهش نشان داد که بر اساس ضریب همبستگی پیرسون علاوه بر وجود رابطه مثبت و معنادار بین زیرسیستم مدیریت دانش و هوش سازمانی، بین زیرسیستم مدیریت دانش و تمامی مؤلفه های هوش سازمانی رابطه مثبت و معنادار وجود دارد. در نهایت، نتایج تحلیل رگرسیون گام به گام نشان داد که از بین مؤلفه های هوش سازمانی، سرنوشت مشترک، کاربرد دانش و اتحاد و توافق قادر به پیش بینی معنادار زیرسیستم مدیریت دانش در سازمان یادگیرنده هستند.
کیوانآرا و همکاران(۱۳۹۰، ۲۶)، در پژوهشی به رابطه مؤلفه های مدیریت دانش و هوش سازمانی در دانشکده های دانشگاه علوم پزشکی اصفهان پرداختند. یافته های این تحقیق نشان داد میزان مؤلفه های مدیریت دانش و نیز مؤلفه های هوش سازمانی، کمتر از سطح متوسط بود و همبستگی معنی دار بین نمرات مؤلفه های مدیریت دانش و مؤلفه های هوش سازمانی مشاهده شد. همچنین اختلاف میانگین مؤلفه های مدیریت دانش و هوش سازمانی بر حسب ویژگیهای دموگرافیک معنیدار بود. نتایج نشان میدهد به کارگیری دانش به روز، توزیع، تبادل و به اشتراکگذاری دانش و آگاهی از عوامل محیطی و نیز حفظ بقا و حیات، زمینه ساز ایجاد هوش سازمانی در دانشگاهها میباشد.
غلامی و همکاران (۱۳۹۰، ۵۰)، در تحقیق خود به رابطه هوش سازمانی و عملکرد مدیران گروه های آموزشی دانشگاههای شهرستان گرمسار در سال تحصیلی ۹۰-۸۹ پرداختند. نتایج بدست آمده از این تحقیق نشان داد که بین هوش سازمانی کل و هر یک از مؤلفههایش با عملکرد مدیران رابطه معناداری وجود ندارد، اما نتایج رگرسیون گام به گام نشان داد که مؤلفه کاربرد دانش سهم معناداری در عملکرد مدیران در بخش منابع انسانی دارد و قادر به پیشبینی عملکرد مدیران در بخش منابع انسانی است.
۲-۵-۲ تحقیقات انجام شده در خارج از کشور
هلال (۱۹۹۷، ۱۷)، در رابطه با هوش سازمانی چارچوبی ارائه کرده است که در آن به طور منسجم زیرساخت ها و روش های شناختی هوش سازمانی را نشان داده است . همچنین در این چارچوب یکی دیگر از مؤلفه های آن یادگیری تک حلقهای و دو حلقهای است که به معنای کسب دانش و بهبود و اصلاح روش است. همچنین متذکر میشود که امروزه سازمانها نظامهای یادگیری هوشمندی هستند که از افراد آموزش دیده ای تشکیل شدهاند که این افراد از شبکه های اطلاعاتی پیچیده برای سازگاری با دنیای پیچیده استفاده می کنند.
داونپورت و پروساک (۱۹۹۸، ۲۱) در پژوهش خود تحت عنوان “پروژه های موفق مدیریت دانش"، ابتدا یک مطالعه اکتشافی را روی ۳۱ پروژه مدیریت دانش در ۲۴ کمپانی انجام دادند و در نهایت ۸ عامل را به عنوان عوامل موفقیت مدیریت دانش شناسایی کردند که شامل: عملکرد اقتصاد یا ارزش صنعت، یک زبان و یا هدف روشن، ساختار دانش منعطف و استاندارد، کانالهای چندگانه برای انتقال دانش، یک فرهنگ دانش دوست، زیرساختهای سازمانی وتکنیکی، تغییر در عملیات انگیزشی وحمایت مدیریت ارشد. آنها معتقد بودند یک سازمان برای اینکه درزمینه پیادهسازی موفقیتآمیز مدیریت دانش موفق باشد باید این عوامل را به کارببرد.
هالسپ و جوشی(۲۰۰۰، ۱۷) در تحقیقی تحت عنوان “عوامل مؤثر بر مدیریت دانش در سازمان” به توسعه و ارزیابی یک چارچوب توصیفی برای عواملی که بر موفقیت KM نفوذ داشتند، پرداختند. برای این کار آنها مجموعه عواملی را که بر مدیریت دانش تأثیر داشت از منابع ادبیاتی مختلف استخراج کردند سپس ازطریق مطالعه دلفی به دنبال پیداکردن این عوامل، آنها را به سه طبقه تقسیم کردند که شامل: عوامل مدیریتی، محیطی و منابع هستند. هریک از اینها دارای زیرمجموعهای میباشند. عامل مدیریتی شامل هماهنگی، کنترل، سنجش و رهبری. عامل محیطی شامل بازار، رقابت، جو اقتصادی و دولتی. عامل منابع شامل دانش، نیروی انسانی، مواد و منابع مالی میباشد.
لیپوتز و همکاران (۲۰۰۰، ۷۴) در مطالعهای که در زمینه مدیریت دانش در سازمانهای عمومی انجام دادهاند به بررسی این مسئله پرداختند که چگونه میتوان مدیریت دانش ایجاد کرد و نیز ماهیت فرهنگ تسهیم دانش در یک سازمان چگونه است. آنها دریافتند که عاملان دولتی نوعاً سازمانهایی سلسله مراتبی و بوروکراتیک هستند که تسهیم دانش را دشوار میکنند. آنها اظهار میدارند که اغلب افراد تمایل ندارند دانشی را که در اختیار دارند با دیگران تسهیم کنند. آنها دانش را در دل خود نگه میدارند تا با قدرتی که از آن به دست می آورند بتوانند ارتقا درجه پیدا کنند.
تحقیقی با عنوان « بررسی هوش سازمانی توسط کارل آلبرخت (۲۰۰۳، ۵۲)، در بین مدیران استرالیایی انجام گرفته است که چارچوب نظری به کار گرفته شده در این تحقیق توسط خود محقق طراحی شده بود . در این تحقیق نظریات نمونهای از مدیران استرالیایی در مورد هوش جمعی آنان جمعآوری شده است. در این تحقیق ۲۰۰ نفر از مدیران و مدیران عالی در دو گردهمایی در دو شهر مختلف شرکت داشتند. آلبرخت در نهایت بیان میکند که مدیران استرالیایی با آگاهی از میزان هوش سازمانی خود به درک و آگاهی بهتری از سازمانشان میتوانند برسند. بعلاوه با توجه به نتایج جالبی که بدست آمد مدیران میتوانند نگاه جدیدتری به سازمانشان داشته باشند.
در تحقیقی که توسط آلبرخت (۲۰۰۳، ۳۷)، درباره ارتباط هوش سازمانی و مدیریت دانش انجام داده حاصل این بررسی ارائه مدلی برای هوش سازمانی و مدیریت دانش بود. با ترکیب هوش جمعی مورد بحث آلبرخت ومدیران و رهبران هوشمند و متفکر، مدیران اجرائی قادرند قدرت ذهنی افراد جهت دستیابی سازمان به مأموریتهایش را به حرکت در آورند. این مسأله حاصل چالش بین هوش سازمانی و مدیریت دانش است .
لاوسون (۲۰۰۳، ۷۱) در رساله دکترای خود تحت عنوان” بررسی رابطه فرهنگ سازمانی و مدیریت دانش” که در صنایع جامائیکا انجام داد از مدل چارچوب ارزشهای رقابتی کوئین و رُرباک (۱۹۸۳) که چهار نوع فرهنگ سازمانی (فرهنگ گروهی، فرهنگ ادهوکراسی، فرهنگ سلسله مراتبی، فرهنگ بازار) را معرفی می کند، استفاده کرده است. نتایج نشان داد که فرهنگ سازمانی اثر مثبت بر اجرای موفقیتآمیز مدیریت دانش دارد، فرهنگ بازار ارتباط مثبتی با اجرای موفقیتآمیز مدیریت دانش دارد. فرهنگ سلسله مراتبی از ابعاد ششگانه مدیریت دانش پرسشنامه لاوسون حمایت نمیکند و در نتیجه ارتباط منفی با اجرای موفقیتآمیز مدیریت دانش دارد.
ماتورانا و والرا (۲۰۰۴، ۲۲) در مقاله تحت عنوان مدیریت دانش و هوش سازمانی مطالبی به این شرح ارائه میدهند دانش یک دارایی است و هوش یک ویژگی و هر دو عمل از هم جداشدنی نیستند. دانش وهوش اگر به طور مناسب بکار گرفته شوند، میتوانند ارزشهای بیشماری را خلق کنند. دانش و هوش را از طریق تمرین میتوان بهبود بخشید و با عدم انجام تمرینات از بین خواهد رفت.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:06:00 ب.ظ ]




کشور آلمان با بیش از هفتاد و دو میلیون نفر جمعیت و مساحتی حدود ۳۵۷۰۳۹ کیلومترمربع یکی از بزرگترین کشورهای اروپا است. رشد قوی اقتصاد آلمان پس از جنگ یکی از بالاترین استانداردهای سطح زندگی درجهان را برای شهروندان آلمانی مهیا کرده است (ثنارای، ۱۳۸۷).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

کشور آلمان بخصوص در بخش شرقی دارای یکی از مدرنترین و پیشرفته ترین شبکه های سراسری فیبرنوری است. از آنجاییکه یکی از موارد بسیار مهم مورد نظر کشورها سرعت در انجام فعالیتها از طریق اینترنت می باشد، آلمان نیز برروی مخابره سریعتر اطلاعات کار میکند. در سال ۱۹۹۸ “وزارت آموزش و پرورش، علوم، تحقیقات و فنآوری” به نام “وزارت آموزش و پرورش و تحقیق” تغییر نام یافت. در سال مالی ۲۰۰۰ در حدود ۲۴/۳۷ درصد بودجه این وزارتخانه صرف فعالیتهایی در زمینه فنآوری و نوآوری شده است.
سیاستهای کلی دولت فدرال آلمان از زمان های دور به مقوله توسعه جامعه اطلاعاتی در آلمان به عنوان یکی از مهمترین وظایف نگریسته است. در فوریه ۱۹۹۶ کابینه آلمان اقدام به تصویب طرحی تحت عنوان “Info 2000″ کرد. در نوامبر ۱۹۹۸، صدراعظم جدید آلمان “شودر[۳۱]“، در اولین بیانیه خود در مقام رییس دولت اهمیت جامعه اطلاعاتی را روشن ساخت. وی ابراز نمود که مهمترین هدف خط مشی جامعه اطلاعاتی کاهش بیکاری و ایجاد فرصتهای شغلی جدید است.
Info-2000راه آلمان بسوی جامعه اطلاعاتی ۳فوریه ۱۹۹۶در فوریه ۱۹۹۶دولت فدرال براساس پیشنهادهای “شورای تحقیق، فنآوری و ابتکار” طرحی با نام “جامعه اطلاعاتی؛ فرصت ها، نوآوری ها و چالش ها"، بعنوان اولین طرح مورد نظر برای اجرای جامعه اطلاعاتی در آلمان منتشرکرد (آذری ودیگران[۳۲]، ۲۰۱۱).
۲-۳-۵-۳ تجربه اتحادیه اروپا
اصطلاح دولت برخط در اواسط دهه ۱۹۹۰ پدیدار و بعنوان مجموعه ای ازخدمات الکترونیکی مطرح شدکه در برنامه پیشنهادی جلسه گروه ویژه گروه ۷ برای جامعه اطلاعات در ابتدای قرن حاضر که منتخبان اتحادیه اروپایی برای محک زنی دولت الکترونیکی بودندگنجانیده شده بود و شامل ۱۲ خدمت الکترونیکی برای شهروندان و ۸ خدمت الکترونیکی به مشاغل (درچارچوب برنامه اروپای الکترونیکی) می شد. ۴ سطح خدمات نیز تعریف شد (سطح پایین خدمات تنها میتواند برای ادارات حاضر در خط مقدم ایجاد شود درحالی که سطح های ۳و۴ ادارات پشتیبان و یکپارچه سازی احتمالی آنهارا هم دربر می گیرد).
در طرح فعالیت اجرایی برای اروپای الکترونیکی در سال ۲۰۰۵ موارد زیر مدنظر قرار گرفته است و سیاست گذاری ها در این طرح مبتنی بر جامعه اطلاعاتی بوده است:
۱ – سرویسهای عمومی نوین آنلاین شامل: دولت الکترونیکی – آموزش الکترونیکی و بهداشت الکترونیکی
۲ – محیط کسب و کار الکترونیکی پویا: برای رسیدن به اهداف این طرح عواملی همچون دسترسی به باند پهن با قیمتهای رقابتی و زیرساخت اطلاعاتی امن تاثیرگذارهستند. بطور خلاصه شاخصهای اروپای الکترونیکی به شرح ذیل هستند:
توسعه زیرساختها و سرویسهای جدید شامل:
سرویسها، برنامه های کاربردی ومحتوا
مدرنیزه کردن خدمات عمومی – دولت الکترونیکی – آموزش الکترونیکی و بهداشت الکترونیکی

ترویج کسب وکار الکترونیکی
بازنگری قوانین برای ازبین بردن موانع – کمک به نوآوری شرکتهای کوچک و متوسط – جلب اعتماد مشتریان.
زیرساختهای باند پهن امن
۲-۱ باند پهن: روزهای وجود باند پهن – مجموع تقاضا – استراتژی های ملی – مناطق دوردست.
۲-۲ امنیت: شبکه اروپایی و نمایندگی امنیت اطلاعات.
دسترسی برای همه
۳-۱ طبقه بندی اولویتها
۳-۲ الزامات اقتصادی و اجتماعی: در سیاست گذاری جامعه اطلاعاتی بخشهای زیر مورد توجه قرار گرفته است: توسعه اروپای الکترونیکی – چارچوب مقرراتی – نوآوری دربخش تحقیق و توسعه (معمارزاده طهران و همکاران،۱۳۹۱، ۱۴۵).
کمیسیون اتحادیه اروپا، به هفت دست آورد زیر که بدان به عنوان زمینه های بازگشت سرمایه نگریسته می شود، اشاره کرده است:
بهبود در کیفیت اطلاعات و نیز منابع اطلاعاتی
کاهش زمان پردازش اطلاعات
تقلیل فشار کار (بار وارده) بر گروه های اداری درگیر در امور مربوطه
کاهش هزینه ها
ارتقای سطح خدمات قابل ارائه
ارتقای راندمان و بازدهی کاری
ارتقای سطح رضایتمندی ارباب رجوع
بررسی روند توسعه فناوری در جهان و انجام مطالعات تطبیقی جهت کسب اطلاع از سیاست ها/ برنامه ها/ اقدامات دیگر کشورها در این حوزه نظر به اینکه اجرای برنامه های دولت الکترونیکی به هیچوجه موضوع جدیدی درجهان به حساب نمی آید، در پی بررسی وضعیت موجود کشور[۳۳]، نیاز چندانی نسبت به تعیین وضعیت مطلوب[۳۴] جهت تحلیل شکاف موجود[۳۵] وجود ندارد، زیرا که وضعیت مطلوب تقریبا شناخته شده است
بر این اساس، دسترسی به مطالعات و پیمایش های صورت پذیرفته در سایر کشورها (شامل کشورهای پیشرو و نیز کشورهایی که از ویژگی هایی نسبتا مشابهی برخوردارند) در زمینه سیاست ها، راهبردها و رویکردهای به کار گرفته شده در مواجهه با هر یک از موارد هفتگانه بازگشت سرمایه (دستآوردهای مورد انتظار) که پیش از این به آن اشاره شد، مبنای مناسبی برای این کار به شمار می آید
(دنیای کامپیوتر و ارتباطات، ۱۳۹۱، ۱۳۸۹).
برنامه اجرایی دولت الکترونیکی اتحادیه اروپا بر روی بهبود حرکت در بازار داخلی کشورهای عضو در قرن ۲۱ تمرکز دارد تا به استراتژی اروپای ۲۰۲۰ برای اقتصادی پایدار، فراگیر و مبتنی بر دانش کمک کند.
۲-۳-۵-۴ تجربه مالزی
یکی از مهمترین کاربردهای فناوری اطلاعات، فراهم کردن بستر لازم جهت ارائه مناسب و موثر خدمات بخش دولتی است. به همین منظور، فعالیتهای زیادی در اغلب کشورها برای توسعه دولت الکترونیکی صورت پذیرفته است. درمیان کشورهای جهان، مالزی بعنوان یک کشور پیشرو در این زمینه شناخته میشود و تحقیق و توسعه دولت الکترونیکی در چارچوب چشم انداز ۲۰۲۰ این کشور از اولویت با لایی برخوردار است. که در این گزارش ارائه میشود.
تعاریف و کلیات
هدف اصلی دولت الکترونیکی، ارائه خدمات موثر و کارآمدبه شهروندان است به گونه ای که دولت، هرچه بیشتر و بهتر پاسخگوی نیازهای شهروندان باشد.اتوماسیون ادارات با رایانه ای کردن خدمات، تاحد زیادی تحقق یافته است، اما هدف دولت الکترونیکی فراتر از رایانه ای کردن دولت است. مسئولیتهای جدیدی برای کارمندان دولت، صاحبان مشاغل و شهروندان ایجاد شود. به گونه ای که اطلاعات از طریق یک بانک اطلاعاتی مشترک بین وزارتخانه ها وادارات جریان خواهد یافت و سیستمهای سازگار از طریق یک شبکه پرسرعت مطمئن به هم متصل خواهند شد.
چشم انداز موفقیت دولت الکترونیکی
برای موفقیت دولت الکترونیکی لازم است تحولات اساسی در طرز تفکر سیستم دولتی انجام شود
برای دستیابی به روش های بهتر ارائه خدمات، باید این روشهامورد مهندسی مجددقرار گیرند. در مدل سنتی دولت هر دونقش فراهم کننده و ارائه کننده را بعهده دارد اما در مدل جدید، سه نقش مجزا برای ارائه خدمات در نظر گرفته شده است:
۱- فراهم کننده خدمات
۲- فراهم کننده واسطه ارتباطی
۳- ارائه کننده خدمات
در این مدل دولت نقش فراهم کننده خدمات را بعهده داردکه مسئول ایجاد خدمات برای شهروندان و اطمینان از کیفیت آنها است.
نقش فراهم کننده واسطه ارتباطی بین فرایندهای دولت و یک شبکه عمومی است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:06:00 ب.ظ ]




به نظر می رسد پژوهش که به جهت پایان نامه کارشناسی ارشد انجام گرفته است . در سطح خود از غنای کافی نظری و تجربی بهره مند است. داده های نظری به خوبی جمع آوری شده است . و تقسیم بندی های مفید و مناسبی از متغیر وابسته و مستقل صورت گرفته است. اما متاسفانه جامعه آماری محدود و جمعیت نمونه کوچک امکان هر گونه تعمیم را از پژوهش گرفته است.
فریبا شایگان در رساله دکتری خود به بررسی رابطه دینداری و اعتماد سیاسی، به راهنمایی دکتر محمد حسین پناهی، دانشگاه علامه طباطبایی، پرداخته است. شایگان ضرورت پژوهش را تحقیقاتی می داند که حاکی روند نزولی اعتماد سیاسی از اول انقلاب تا کنون است. اعتماد سیاسی به عنوان بخشی از رابطه مردم و دولت موضوع این رساله می باشد. چارچوب نظری پژوهش از تئوری گیدنز در مورد اعتماد به دلیل پرداختن به بحث اعتماد سیاسی و جوانب مختلف آن و توجه به دولت به عنوان سطحی از اعتماد انتزاعی استفاده شده است. به بستر جامعه سنتی و مدرن در نظریات دورکهایم و تونیس در توجه به نقش ارزشهای دینی و اخلاقی در افزایش اعتماد . و اندیشه وبر در مورد تاثیر دین داری بر نگرشهای افراد توجه شده است. و در نهایت دید گاه وبر و گیدنز به عنوان چارچوب اصلی انتخاب شده اند.
جامعه آماری پژوهش شهروندان ۲۰ سال به بالای شهر تهران و جمعیت نمونه ۶۳۰ نفر انتخاب شده اند. اعتماد سیاسی به سه بخش اعتماد به نظام سیاسی، نهاد های سیاسی و کنشگران سیاسی تقسیم شده است. اعتماد به نظام سیاسی حمایت از روند کار و چگونگی عملکرد دموکراسی و سیستم سیاسی جامعه است. اعتماد به نهاد های سیاسی حمایت از حکومت، پارلمان و احزاب سیاسی است. و اعتماد به کنشگران سیاسی حمایت از سیاستمداران کشور و متصدیان محلی و کشوری است.
دینداری به عنوان متغیر مستقل بر اعتماد در نظر گرفته شده است. علاوه بر دینداری، بر اساس دیدگاه گیدنز، کلمن و وبر متغیر های نگرش پاسخگویان نسبت به میزان تعهدات مذهبی مسئولین، تلاش دولت برای ایجاد رفاه اجتماعی، امکان ارتباط مستقیم با مسئولین و عمل به وعده های داده شده، رضایت از عملکرد نقاط تماس، میزان اعتماد بنیادی، طبقه اجتماعی و تحصیلات در نظر گرفته شده است.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

دین داری در این پژوهش نیز با مدل گلاک و استارک و ابعاد چهار گانه آن انواع دین داری شپرد سنجیده شده است. شایگان بعد شناختی مدل گلاک و استارک را مانند برخی دیگر از پژوهشگران به علت آنکه به خوبی قابل سنجش نیست،حذف نموده است. و انواع مدل شپرد را محدود کرده است.
طبق یافته های این پژوهش اعتماد پاسخگویان در حد متوسط بوده و اعتماد به نظام سیاسی بیش از اعتماد به نهاد ها و کنشگران سیاسی است و همچنین میزان دینداری بر اعتماد سیاسی افراد موثر است. هر چه افراد دیندارتر بودند، اعتماد سیاسی شان هم بالاتر بوده است. از میان متغیرهای مستقل دیگر تاثیر تحصیلات بر رابطه نوع دینداری و اعتماد سیاسی با سطح معناداری بالا تائید گردیده است. در مورد متغیر طبقه اجتماعی نیز طبقات بالا و پائین در میزان اعتماد سیاسی تفاوت داشته اند.
پژوهش از نظم مناسبی در ارتباط بین نظریه و سنجش تجربی برخوردار است. و پژوهشگر در سنجش اعتماد سیاسی دقت های لازم را به عمل آورده است. از آنجا که اعتماد یکی از ابعاد گرایش به دموکراسی است. یافته های پژوهش می تواند ما را در ترسیم فرضیه ها یاری رساند. اما در سنجش دین داری بیشتر تاکید تحلیلی بر میزان دین داری است که در مدل نظری هم همین بعد آورده شده است. اما به نظر می رسد در جامعه ایرانی رابطه بین دینداری و سیاست و به خصوص متغیری مثل اعتماد سیاسی را نوع دینداری تبیین می کند تا میزان آن.
محمد حسین پناهی، در کتاب جامعه شناسی مشارکت سیاسی زنان به نشر دانشگاه علامه طباطبایی در سال ۱۳۸۶ به مطالعه مشارکت سیاسی ، یکی از مولفه های گرایش به دموکراسی، در این پژوهش پرداخته است. هدف این کتاب بررسی وضعیت مشارکت سیاسی زنان به عنوان عامل رشد و توسعه کشور و به تحقق رسیدن یکی از اهداف انقلاب اسلامی است. از آنجا که کتاب بر اساس داده های تجربی در مورد یکی از ابعاد گرایش به دموکراسی تالیف شده است می تواند برای پژوهش ما سودمند باشد. پژوهش به لحاظ مبانی نظری نظریه های مشارکت سیاسی را به سه بخش روانشناختی با تکیه بر اهمیت تصورات و ذهنیات افراد مانند میزان اثر بخش دانستن فعالیت های سیاسی، نظریه های اجتماعی، اقتصادی با توجه به موقعیت اقتصادی- طبقاتی و مذهب و نظریه های ساختاری مانند نهادمندی هانتینگتون تقسیم نموده است(پناهی،۱۳۸۶ :۵۰ ).
همچنین در فصل سوم به نظریه های موجود راجع به مشارکت سیاسی زنان پرداخته شده است. در نهایت چارچوب تئوریک از نظریات لیپست، میلبرایت و مایکل راش تدوین شده است . به طوریکه مدل کلی بر اساس تصور از ساختار و نهادهای سیاسی، ویژگیهای شخصیتی، طبقه اجتماعی و موقعیت اجتماعی طراحی شده است. و مدل آزمایشی بر اساس متغیر های مستقل طبقه اجتماعی، موقعیت اجتماعی،گروه های مرجع، میزان مذهبی بودن، میزان استفاده از رسانه های جمعی،میزان منابع اطلاعاتی، مالی،مهارتی، عضویت در سازمانهای مدنی و تجربه مشارکت سیاسی که منجر به شکل گیری فرهنگ سیاسی و اثر بخشی سیاسی می شود شکل گرفته است.و در مجموع همه متغیرها برمشارکت سیاسی اثر می گذارند(پناهی،۱۳۸۶: ۸۱ ) .
روش پژوهش پیمایش و داده ها از طریق پرسشنامه تدوین شده است. جامعه آماری پژوهش کلیه زنان ۱۸ سال به بالای شهر تهران و جمعیت نمونه در حدود ۷۰۰ نفر انتخاب شده اند.
یافته های پژوهش نشان داده است که به طور کلی سطح مشارکت سیاسی زنان تهرانی بسیار پایین است. بیشترین اثر مستقیم و غیر مستقیم را بر مشارکت سیاسی زنان گروه های مرجع دارد که ۲/ می باشد. پس از آن تقریبا به اندازه مساوی، دو متغیر چگونگی ارزیابی تجربه مشارکت سیاسی گذشته و میزان منابه می گذارند. و سپس به ترتیب با اختلاف کم رسانه های داخلی، میزان اثر بخشی می باشند. منزلت یا پایگاه اجتماعی زنان کمترین اثر را بر روی مشارکت سیاسی زنان داشته است(پناهی،۱۳۸۶: ۲۳۸).
پژوهشهای خارجی:
رونالد اینگلهارت مقاله‌ای تحت عنوان دموکراسی، اعتماد و رضایت را براساس داده‌های تجربی خود در فصلی از کتاب «اعتماد و دموکراسی» با ویراستاری مارک وارن (Warren) در سال ۱۹۹۹ و از سوی انتشارات کمبریج به چاپ رسانده است. اینگلهارت در این متن به بررسی رابطه بین اعتماد و دموکراسی می‌پردازد. او اعتماد بین فردی را میراث تماماً تاریخی و نتیجه عوامل اقتصادی، سیاسی و مذهبی افراد یک جامعه معین می‌داند. اعتماد بین فردی را موجب یک دموکراسی باثبات می‌بیند. هم‌چنین او معتقد است نهادهای دموکراتیک ضرورتاً اعتماد بین فردی را ایجاد نمی‌کند. نهادهای سیاسی تنها یک عامل از میان عوامل گوناگون ظاهر شدن فرهنگ اعتماد و بی‌اعتمادی است (Inglehart, 1999: 88).
به عنوان مثال ایالات متحده، دارای نهادهای سیاسی دموکراتیک است؛ اما تحقیقات نشان می‌دهند در چهار دهه اخیر اعتماد بین فردی در این جامعه رو به کاهش است. اینگلهارت مهم‌ترین عامل شکل‌دهنده اعتماد را برحسب داده‌های تجربی متناوب، شرایط اقتصادی می‌داند. مردم جوامع ثروتمند سطوح بالاتری از اعتماد را نشان می‌دهند تا دیگران. این ارتباط از طریق داده‌های پیمایش ارزش‌های جهانی نیز تأیید می‌شود. در مورد متغیر تحصیلات نیز می‌توان گفت این متغیر در جوامع ثروتمند متغیر تأثیرگذاری است، اما در جوامع دیگر نظیر داده‌های اینگلهارت در جامعه هندی تأثیر چندانی ندارد(Inglehart, 1999: 90).
اینگلهارت معتقد است که ارتباط نزدیک بین عوامل اقتصادی و اعتماد بین فردی قطعی است. اما این یک پروسه تعین ساده نیست. می‌توان ادعا کرد که برعکس این اعتماد بین فردی است که موجب رشد و توسعه اقتصادی در جوامع می‌شود و مدارک تجربی هم فرضیه علّی را از هر دو طرف تأیید می‌کنند. (Inglehart, 1999: 91).
مدارک تجربی وجود رابطه قوی بین سنت دینی و اعتماد بین فردی را تأیید می‌کند. اینگلهارت در زمینه نموداری را برحسب داده‌های تجربی با دو متغیر سنت‌های دینی شامل کنفوسیوس، کاتولیک، ارتدوکس و اسلام و میزان اعتماد ترسیم می‌کند. طبق این نمودار افراد مسلمان و ارتدوکس کمترین میزان اعتماد را نشان داده‌اند و افراد کاتولیک و کنفوسیوس و پروتستان در موقعیت متوسط و بالای حد اعتماد قرار دارند (Ibid).
همان‌گونه که آورده شد اعتماد بین فردی می‌تواند همان‌طور که با نهادهای سیاسی بالا می‌رود، پایین هم بیاید. زندگی در جوامع دموکراتیک لزوماً منجر به بالا رفتن اعتماد بین فردی نمی‌شود. اینگلهارت رابطه اعتماد و دموکراسی را به سه مقوله تقسیم می‌کند. او این تمایز را در بررسی ارتباط این دو متغیر مهم و اساسی می‌داند. او ارتباط اعتماد با دموکراسی را اول در تأثیر بر پایداری و ثبات طولانی مدت آن، دوم سطح دموکراسی در یک مدت زمانی خاص و سوم تغییرات کوتاه‌مدت در سطوح دموکراسی بررسی می‌کند (Inglehart, 1999: 97).
تقریباً سطوح بالای اعتماد موجب پایداری و دوام نهادهای دموکراتیک می‌شود. آن‌ها نیاز ضروری انتقال به دموکراسی نیستند. بلکه بر عکس سطح پایین اعتماد بین فردی ممکن است نقش مهمی در سقوط رژیم‌های اقتدارگرا باشد. البته این واضح است که متغیرهای فرهنگی تنها متغیرهای ظهور و بقای نهادهای دموکراتیک نیستند. دموکراسی یک پدیده چندبعدی است. اما اغلب تحلیل‌های تجربی تنها بر یکی از جنبه‌های آن به عنوان متغیر وابسته تأکید می‌کند. بنابراین اینگلهارت دوام دموکراسی را به صورت شمار سال‌هایی که نهادهای دموکراتیک در جامعه‌ای باقی مانده‌اند و کارکرد داشته‌اند، تعریف می‌کند.
اما این تنها یک جنبه از دموکراسی است تحلیل‌های دیگر بر سطوح دموکراسی در یک زمان معین تمرکز می‌کند و بعضی از نویسندگان تغییرات کوتاه‌مدت را در سطوح دموکراسی تحلیل می‌کنند. مانند تزریق ناگهانی دموکراسی که باعث شد رژیم‌های سوسیالیست در سال‌های ۱۹۹۱-۱۹۸۱ سقوط کند (Inglehart, 1999: 97-98).
فرهنگ سیاسی دموکرات که یکی از عناصر آن اعتماد است، می‌تواند دوام دموکراسی را در شرایط سخت تضمین کند. همان‌طور عوامل فرهنگی که ممکن است دموکراسی را تداوم بخشد. اغلب تمایل دارد که رژیم‌های اقتدارگرا را نیز تداوم بخشد. بنابراین درجه بالای مشروعیت و اعتماد خیلی مهم هستند برای بقای دموکراسی. آن‌ها تبیین‌کننده تغییرات و انتقال کوتاه‌مدت به دموکراسی نیستند. در عوض می‌توان انتظار داشت سطوح پایین مشروعیت و اعتماد می‌تواند با سقوط رژیم‌های اقتدارگرا ارتباط داشته باشد و ممکن است راه را برای دموکراسی باز کند. نتایج و پیامدهای کوتاه‌مدت عوامل فرهنگی خیلی متفاوت هستند از کارکردهای بلندمدت آن. تغییرات تدریجی فرهنگی می‌تواند شرایط را برای دموکراسی مهیا کند (Inglehart, 1999: 100).
اینگلهارت نمودار متقاطعی را با دو متغیر اعتماد عمومی مردم و میزان دموکراسی ترسیم می‌کند. کشورهای نروژ، سوئد، دانمارک، کانادا و سوئیس در بالاترین نقطه نمودار و بلاروس، رومانی، آذربایجان و روسیه در نقطه پایین آن قرار دارند و کشورهای تایوان، ژاپن، هند نقاط میانی قرار دارند (Inglehart, 1999: 102).
پژوهشی با عنوان دموکراسی، اقتدارگرایی و تحصیلات از سوی راسل فارنن (Farnen) و ملون (Meloen) به وسیله انتشارات مک‌میلان لندن و انتشارات مارتین ایالات متحده در سال ۲۰۰۰ به چاپ رسیده است.
روش پژوهش یک پیمایش بین ملیتی است و در ۴۴ کشور با جمعیت نمونه ۰۰۰/۱۰ نفری از دانش‌آموزان مدارس مختلف انجام شده است. پیمایش با بهره گرفتن از یک پرسش‌نامه استاندارد با ۷۷ سؤال و با متغیرهای وابسته دموکراسی و اقتدارگرایی و متغیر مستقل سطح و نوع تحصیلات شکل گرفته است. متغیر اقتدارگرایی با سه وجه اقتدارگرایی روان‌شناختی، متأثر از آدورنو، نظامی‌گرایی و نگرش‌های اقتدارگرایی سیاسی، اجتماعی تشکیل شده است. نگرش‌های دموکرات با علاقه به تمرکززدایی در قدرت، کاهش قدرت نخبگان سیاسی و تصمیم‌گیری عمومی سیاسی و چند فرهنگ‌گرایی و نوع نگرش نسبت به سیستم دموکراتیک تعریف شده است. هم‌چنین تحصیلات بسته به سطوح آن و تحصیل در مدارس با رویکردهای لیبرال و ناسیونالیست تعریف شده است (Farnen, 2000: 24).
اقتدارگرایی روان‌شناختی با معرف‌هایی نظیر توافق با آزادی بیان در ارائه دروس، مخالفت با عقاید براندازانه نسل جوان سنجیده شده است. اقتدارگرایی سیاسی، اجتماعی با حمایت از حقوق اقلیت و برابری طبقاتی تعریف شده است. اعتقاد به کارآیی سیستم دموکراتیک با گویه‌های دموکراسی بهترین شکل برای کشور و مردم ما است و نهادهای سیاسی در دنیا بهترین هستند. هم‌چنین شیوه زندگی ما نسبت به دیگران بهترین شیوه است، سنجیده شده است (Farnen,Meloen 2000: 25-35).
داده‌های پژوهش در طی سال‌های ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۷ جمع‌ آوری شده است. هدف اصلی پژوهش بررسی ارتباط بین پروسه تحصیلی و به دست آوردن نگرش‌های معین سیاسی است. این پژوهش مفاهیم اقتدارگرایی از دموکراسی و چند فرهنگ‌گرایی را با موضوعات سیاسی نظامی‌گرایی، ناسیونالیست، لیبرالیسم و محافظه‌کاری ارتباط می‌دهد. فرضیه ارتباط بین اقتدارگرایی و تحصیلات قبلاً توسط برخی محققین تأیید شده است. از جمله تز سیمپسون (Simpson) و این پژوهش نیز بار دیگر یافته‌های سیمپسون را تأیید می‌کند. این شاخص در کشورهای کمتر توسعه‌یافته ضعیف‌تر است. شاید بتوان نتیجه گرفت که تحصیلات بیشتر در کشورهای دموکرات مؤثر است. در این کشورها تفاوت در تحصیلات، تفاوت در گرایش به دموکراسی و اقتدارگرایی را نشان می‌دهد، به طوری که با بالاتر رفتن سطح تحصیلات تمایل به اقتدارگرایی کمتر می‌شود؛ اما در کشورهای غیر دموکرات این ارتباط ضعیف‌تر است (Farnen,Meloen 2000: 188).
تز فارنن و ملون علاوه بر سطوح تحصیلات بر محتوای آموزشی نیز تأکید دارد. به همین علت پاسخ‌گویان از میان دانش‌آموزان و دانشجویان مدارس و کالج‌های متنوع با رویکردهای لیبرال، ناسیونالیست و محافظه‌کار انتخاب شده‌اند. یافته‌های پژوهش وجود رابطه بین محتوای آموزشی و گرایش سیاسی به دموکراسی و اقتدارگرایی را نیز تأیید می‌کند. به طوری که رویکردهای آموزشی ناسیونالیست با شکل‌گیری نگرش‌های اقتدارگرا در میان دانش‌آموختگان ارتباط دارد و هم‌چنین رویکرد آموزشی لیبرال، نگرش‌های چند فرهنگ‌گرایی و دموکراتیک را سبب می‌شود. یافته‌های آماری بین تحصیلات پدر و گرایش‌های سیاسی افراد ارتباط کمی وجود دارد. بین رویکردهای آموزشی ناسیونالیست و نگرش‌های چند فرهنگ‌گرایی دموکرات رابطه معکوس وجود دارد. (Farnen,Meloen 2000: 159).
ضعف پژوهش در استفاده نکردن از متغیرهای کنترل واسط است؛ به طوری که فقط میزان استفاده از نوع رسانه برای کسب اطلاعات سیاسی در نظر گرفته شده است که آن هم ارتباط ضعیفی گزارش شده است.
پژوهشی به نام سنجش فرهنگ دموکرات در جوامع چند قومیتی با مشارکت سرایان سیلور (Silver) از دانشگاه دولتی میشیگان و کاتلین داولی (Dowley) از دانشگاه دولتی نیویورک در سال ۲۰۰۰ میلادی صورت گرفته است. پژوهش متأثر از آرای آلموند و وربا و اینگلهارت است. پژوهش بر روی عوامل متعدد فرهنگ سیاسی دموکرات متمرکز است. به عنوان مثال درجه همبستگی بین ملیتی و درون ملیتی در مورد برابری مدنی به لحاظ ذهنیتی، علاقه به سیاست، اعتماد بین فردی، انگیزه کسب موفقیت، غرور ملی و اعتماد به نهادهای سیاسی.
این پژوهش از یافته‌های پژوهش ارزش‌های جهانی (wvs) نیز استفاده کرده است، اما به دلیل آن‌که این پژوهش تفاوت‌های بین قومیتی را نیز مدنظر دارد، لازم بوده است که نمونه‌های نمایانی از اقوام مختلف کشورها مورد سؤال قرار گیرند. جامعه آماری پژوهش را ۴۳ کشور تشکیل می‌دهند و جمعیت نمونه هر کشور بر حسب آن‌که چه درصدی از جمعیت کل جهان را تشکیل می‌دهد، تعیین گردیده است. به عنوان مثال از چین که ۲۰درصد کل جمعیت دنیا را تشکیل می‌دهد ۱۳۰۰ نفر مورد سؤال قرار گرفته‌اند(Silver 2000: 524).
شاخص‌های سنجیده شده در پژوهش اعتماد بین فردی، انگیزه پیشرفت شامل استقلال، کار سخت، احساس مسئولیت، تخیل، مدارا و احترام به مردمان، پس‌انداز و صرفه‌جویی، قدرت تأثیرگذاری، ایمان مذهبی، اطاعت، دیگردوستی که شاخصی است که از مطالعات اینگلهارت گرفته شده است، غرور ملی، اعتماد به نهادهای سیاسی مانند پلیس و پارلمان، علاقه به سیاست، احساس شایستگی وصلاحیت سیاسی می‌باشد.
اعتماد بین فردی با گویه «به اغلب مردم می‌توان اعتماد کرد» سنجیده شده است. با توجه به یافته‌های به دست آمده، کشورهای کانادا و ایالات متحده و چین از اعتماد بین فردی بالایی برخوردار هستند و در سوی دیگر طیف برزیل، ترکیه، رومانی، اسلوانی، شیلی و فرانسه اعتماد بین فردی کمی را نشان می‌دهد (Silver 2000: 526).
شاخص انگیزه پیشرفت با این سؤال سنجیده شده است: گزینه‌های زیر مواردی هستند که کودکان می‌توانند تشویق شوند تا در خانه آموزش ببینند به نظر شما کدام‌یک دارای اهمیت خاصی است. (لطفاً تا ۵ گزینه را انتخاب کنید: خوش‌خلقی، استقلال، کار زیادع احساس مسئولیت، تخیل، مدارا و احترام به دیگران، پس‌انداز، ایمان مذهبی، دیگردوستی و اطاعت) (Silver 2000: 544). در مورد این شاخص نیز در بین قومیت‌ها کانادایی‌ها، سفیدان امریکا، پروتستان‌های ایرلند بالاترین نمره‌ها را کسب کرده‌اند و برخی قومیت‌ها در افریقای جنوبی و نیجریه در پایین طیف قرار دارند. اما به طور کلی پاسخ‌گویان بدون در نظر گرفتن قومیت‌ها در شیلی، ایرلند، نیجریه، پایین‌ترین میانگین‌ها و استونیا، لیتوانی و چین بالاترین نمره‌ها را کسب کرده‌اند.
شاخص غرور ملی با توجه به تفاوت‌های قومیتی گزارش شده است و نموداری که وضعیت آن را در کل نشان بدهد، تصویر نشده است. اما جالب توجه است که کشورهای اسپانیا، سوئیس، بلغارستان، چک‌اسلاواکی و استونی از سوی بیشتر قومیت‌هایشان دارای نمره‌های زیر صفر هستند. اما کشورهای نیجریه، افریقای جنوبی، مکزیک، کانادا، ایالات متحده از نمره‌های نسبتاً خوب قابل قبولی برخوردار هستند (Silver 2000: 534).
در مورد اعتماد به نهادهای سیاسی مانند پلیس و پارلمان تفاوت‌های زیادی نسبت به اعتماد به این دو نهاد در بین کشورها وجود دارد. اعتماد به پلیس در کشورهای استونی، لیتوانی دارای بیشترین نمره‌های زیر صفر هستند و کشورهای ایالات متحده، کانادا و افریقای جنوبی از بالاترین اعتمادها برخوردارند. اما در مورد اعتماد به پارلمان تقریباً نتایج برعکس می‌شود. در ایالات متحده، کانادا و مکزیک نمره‌ها زیر صفر هستند در صورتی که در استونی، لیتوانی، شیلی و نیجریه میزان اعتماد به پارلمان بالا است (Silver 2000: 538).
شاخص علاقه به سیاست نیز در کانادا و ایالات متحده، نیجریه و شیلی زیر صفر می‌باشد. اما در کشورهای سوئیس، افریقای جنوبی و لیتوانی علاقه به سیاست نسبتاً زیاد گزارش شده است. شاخص احساس شایستگی سیاسی در کشورهای ایالات متحده، کانادا و هند از میزان قابل قبول و نسبتاً خوبی برخوردار است و پایین‌ترین میزان به کشورهای استونی و لیتوانی اختصاص دارد. این شاخص با گویه «اگر قانون ناعادلانه‌ای به تصویب برسد، من هیچ کاری در این رابطه (در تغییر آن) نمی‌توانم انجام دهم» سنجیده شده است که از تحقیقات آلموند و وربا گرفته شده است.
در نهایت پژوهشگران مطرح می‌کنند که تفاوت‌های بین‌ قومیتی در برخی شاخص‌های فرهنگ دموکرات نظیر غرور ملی، اعتماد به نهادهای سیاسی و احساس صلاحیت سیاسی وجود دارد. در صورتی‌که در شاخص‌های دیگر نظیر سطوح علاقه به سیاست تأثیر چندانی ندارد.
پژوهش فوق نشان می‌دهد رابطه بین اعتماد و دموکراسی رابطه پیچیده‌ای است؛ به خصوص در مورد اعتماد به نهادهای سیاسی؛ چرا که همان‌گونه که آورده شد در برخی کشورهای دموکرات میزان اعتماد به نهادهای سیاسی بسیار پایین است. اما آن‌چه با اطمینان می‌توان گفت این است که اعتماد بین فردی و زندگی دموکرات رابطه یک‌سویه با یکدیگر دارند.
اینگلهارت در مطالعات پیمایشی متناوبی فرهنگ سیاسی دموکرات را در رابطه با دینداری، جنسیت و یا تفاوت‌های نسلی مورد بررسی قرار داده است. او نتایج مطالعه بین ملیتی را در رابطه با نگرش نسبت به دموکراسی و رابطه آن با متغیرهای اجتماعی، دینی و نسلی در سال ۲۰۰۴ به نشر رساند. این اثر هم‌چنین با بهره گرفتن از اطلاعات مطالعه ارزش‌های جهانی (wvs) از ۲۰۰۱-۱۹۸۱ که بررسی‌های معرف ملی را در هشتاد جامعه در سراسر جهان شامل همه مذاهب عمده جهان تکمیل شده است.
اینگلهارت بخشی از تحلیل خود را به کشورهای مسلمان و رابطه اسلام و دموکراسی اختصاص داده است. او در این بخش یازده کشور اسلامی را مورد مطالعه قرار می‌دهد و از تئوری هانتینگتون در مورد رابطه بین فرهنگ دینی و گرایش به دموکراسی استفاده می‌کند. یازده کشور مسلمان شامل الجزایر، اردن، پاکستان، ترکیه‌، آذربایجان، اندونزی، بنگلادش، آلبانی، مراکش، ایران و مصر می‌باشد.
مدل‌های رگرسیون چند متغیره، تأثیر فرهنگ‌ های دینی، انواع جوامع را در سطوح توسعه انسانی و سیاسی کنترل می‌کنند. نظریه‌های نوسازی مبین این است که این فرایند موجب تحولات قابل پیش‌بینی معین در ارزش‌های فرهنگی می‌شود؛ از جمله کاهش اعتقاد به منابع سنتی، اقتدار مذهبی و افزایش تقاضا برای اشکال مشارکت‌جویی بیشتر در فعالیت مدنی. تفاوت‌های ساختاری با شاخص توسعه انسانی (HDI) برنامه توسعه سازمان ملل متحد (UNDP) در سال ۲۰۰۰ که شامل ترکیبی از سطوح درآمد سرانه، سواد و تحصیلات و طول عمر و سطوح دموکراتیک‌سازی براساس تحلیل خانه آزادی، سنجیده می‌شود. تفاوت‌های ساختاری درون جوامع با شاخص‌های اجتماعی استاندارد شامل درآمد، تحصیلات، جنسیت، سن و ارزش‌های دینی اندازه گرفته می‌شود. ارزش‌های دینی برای این در کار سنجیده شده است که مشخص شود تا ارزش‌های دینی تا چه حد معنادارتر از نوع فرهنگ دینی مسلط در هر جامعه‌ای است. ارزش‌های دینی با پاسخ مردم به این پرسش که آیا دین در زندگیشان بسیار مهم است یا نه سنجیده شده است (اینگلهارت، ۱۳۸۷ : ۲۱۰).
نگرش‌های دموکراتیک با سه بعد حمایت از آرمان‌ها و عملکرد دموکراتیک، نگرش‌ها نسبت به رهبری سیاسی و تأیید برابری جنسی و آزادی امور جنسی بررسی شده است. تمایز میان حمایت از آرمان‌ها و عملکرد دموکراسی به این علت است که شواهد ارزش‌های جهانی نشان می‌دهد شهروندان در بسیاری از کشورها به شدت به اصول دموکراسی مثل این‌که دموکراسی بهترین شکل حکومت است و عدم پذیرش جایگزین‌های اقتدارطلبانه آن وفادارند و در همان حال بسیاری عمیقاً از عملکرد حکومت‌های دموکراتیک ناراضی‌اند. گزینه‌های در رابطه با عملکرد نیز از مردم درباره تجربه دموکراسی در حکومت خودشان سؤال نمی‌شود، بلکه از آن‌ها سؤال می‌شود انتظار دارند حکومت‌های دموکراتیک خوب به هنگام تصمیم‌گیری و حفظ نظم چگونه عمل کنند (اینگلهارت، ۱۳۸۷ : ۲۱۱).
هم‌چنین اینگلهارت با این فرض که جوامع با فرهنگ اسلامی تقابل مهمی در مورد نقش رهبران مذهبی دارند، گویه‌هایی را در امور رهبران دینی و غیردینی طراحی کرده است. اینگلهارت تحلیل رابطه فرهنگ دینی و گرایش دموکراسی را در مدل رگرسیون با توجه به تأثیر متغیرهای کنترل توسعه انسانی و سیاسی در سطح اجتماعی، سن، جنس، تحصیلات، درآمد و میزان دین‌داری در سطح فردی ترسیم می‌کند.
در واقع او گرایش به دموکراسی را با چهار سنجه زیر سنجیده است. تأیید عملکرد دموکراتیک با گویه‌های دموکراسی‌ها متزلزل هستند و پر از درگیری و برخورد و دموکراسی‌ها نمی‌توانند نظم را حفظ نمایند. دوم آرمان دموکراتیک شامل دو گویه ممکن است دموکراسی‌ها مشکلات خاص خودشان را داشته باشند، اما بهتر از هر حکومت دیگری هستند و تأیید برخورداری از نظام سیاسی دموکراتیک، بعد سوم رهبری دینی با گویه‌های سیاست‌مدارانی که بر خدا اعتقاد ندارند مناسب پست حکومتی نیستند و هرگاه افراد بیشتری با اعتقادات مذهبی قوی‌تر پست حکومتی داشته باشند بهتر خواهد بود. و در نهایت بعد چهارم رهبری قوی با گویه‌ها تأیید تصمیم‌گیری کارشناسان نه حکومت و تأیید رهبری قوی که نگران پارلمان و انتخابات نیست (اینگلهارت، ۱۳۸۷ : ۲۱۲).
نتایج نشان داده است که پس از کنترل متغیرهای واسط که نامبرده شد در مقایسه با جوامع غربی، بر خلاف نظریه هانتینگتون، تفاوت‌های معناداری بین مردمی که در غرب زندگی می‌کنند و کسانی که در فرهنگ‌های دینی اسلامی زندگی می‌کنند در تأیید این‌که دموکراسی در عمل چگونه کار می‌کند و در حمایت از آرمان‌های دموکراسی و در حمایت از رهبری قوی وجود نداشت.
روسیه با گسترده‌ترین سرخوردگی نسبت به مسیری که فرایند دموکراسی طی می‌کند و هم‌چنین اشتیاق اندک نسبت به اندیشه‌های دموکراتیک است. تعداد اندکی از کشورهای در حال توسعه موضع بسیار انتقادی نسبت به عملکرد دموکراسی داشتند. با آن‌که از آرمان‌های دموکراتیک خیلی بیشتر حمایت می‌کنند، شامل تانزانیا، برزیل، لهستان. بسیاری از فرهنگ‌های مختلف مانند ترکیه و اردن، ایالات متحده، ایتالیا و هلند در وسط طیف قرار داشتند. حمایت زیاد از مقولات دموکراسی در کشورهای مسلمان مانند بنگلادش، مصر و آذربایجان ثبت شده است. ایران نیز در نمودار مربوط به تأیید عملکرد دموکراتیک و آرمان‌های دموکراتیک در موقعیت نسبتاً بالایی قرار دارد (اینگلهارت، ۱۳۸۷ : ۲۱۶).
در مورد تفاوت‌های نسلی تفاوت آشکاری بین جوامع اسلامی و غربی وجود دارد. این اختلاف با لیبرال‌تر و برابر طلب‌تر شدن نسل‌های جوان‌تر در جوامع غربی پیوسته در همه شاخص‌ها وسیع‌تر شده است. در حالی که نسل‌های جوان‌تر در جوامع اسلامی به اندازه والدینشان و پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌هایشان سنتی باقی مانده‌اند (اینگلهارت، ۱۳۸۷ : ۲۱۸).
در نقد مطالعه اینگلهارت باید گفت نقطه مثبت مطالعه آن است که پژوهش از متغیرهای مستقل مختلفی تشکیل شده است و این امکان تبیین را بالا می‌برد. اما از نگاه نگارنده پژوهش‌های از این دست با توجه به آن‌که باید در بین جامعه آماری گسترده‌ای سنجیده شود تعداد گویه‌ها اندک است و در نتیجه مفاهیم با عمق لازم و دقت‌های کافی سنجیده نمی‌شود. در واقع درباره هرکدام از چهار وجه گرایش به دموکراسی فوق فقط دو سؤال مستقیم از پاسخ‌گو پرسیده می‌شود و جواب او مورد تحلیل قرار می‌گیرد. انتقاد دوم این است که این تحلیل‌ها دچار نوعی قوم‌مداری است. همان‌گونه که به عنوان مثال یکی از شاخص‌های برابرطلبی عدم مخالفت با هم‌جنس‌گرایی در نظر گرفته شده است و بسیار به این شاخص پرداخته می‌شود. هم‌جنس‌گرایی به عنوان یک شاخص جهانی برابرطلبی در حدود ۸۰ کشور با فرهنگ‌های مختلف مناسب نیست.
جمع بندی تحقیقات پیشین و جایگاه این تحقیق:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:05:00 ب.ظ ]




با بهره گرفتن از روش های macro-model می توان توان را در سطح RTL تخمین زد. ساده ترین فرم معادله ماکرو مدل به صورت زیر است:

که Ceff خازن موثر و SW میانگین فعالیت سوئچینگ ورودی و f فرکانس کلاک است.
برای یک مدار با Ng گیت مقدار توان تلفاتی در یک سیکل کلاک بصورت زیر بیان می‌شود:
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

که V1 و V2 الگوهای ورودی مدار در دو سیکل کلاک متوالی می‌باشند. Ei انرژی تلفاتی در گیت i ام و T زمان سیکل کلاک است. انرژی تلفاتی در گره i تابعی مقدار گسسته از V1 و V2 است. چون P تابعی از متغیرهای تصادفی Ei، i=1,…,Ng است بنابراین P نیز یک متغیر تصادفی می باشد(Wu&Eta1, 1998, 523-528).
بر اساس تئوری آنالیز رگرسیون، رابطه بین توان مصرفی و جفت بردار ورودی بصورت آماری طبق معادله ۹٫۵ تعریف می‌شود.

که  خطای تصادفی توزیع نرمال با میانگین صفر و واریانس  است. X1،…،Xn متغیرهای مشخصه جفت بردار ورودی می‌باشند.

که P توان تخمینی توسط شبیه ساز سطح مدار[۱۶۱]می‌باشد و  ،…،  مقادیر ثابتی هستند که ضرایب رگرسیون نامیده می‌شوند و X1،…،Xk متغیرهای استخراجی از جفت بردار ورودی می‌باشند.
شبیه سازی روی m جفت بردار بردار نمونه تصادفی انجام می‌گیرند(m جفت بردار که مجموعه آموزشی نامیده می‌شوند). بنابراین m توان تخمینی حاصل می‌شود. مدل خطی رگرسیون برای جفت بردارهای آموزشی بصورت زیر تعریف می‌شود:

یا به فرم ماتریسی می‌توان نوشت:

Pi نشانگر توان مصرفی،  ضرایب رگرسیون،  مقادیر معلوم استخراجی از جفت بردار ورودی (  ) و  متغیرهای تصادفی مستقل نشان دهنده انحراف از مقدار متوسط توان با واریانس  ،می‌باشند(Wu&Eta1, 1998, 520 – ۵۲۸).
با بهره گرفتن از روش حداقل مربعات خطا ضرایب  به صورت زیر محاسبه می‌شود:

که
می‌باشد.
تخمین توان با بهره گرفتن از روش ماکرومدل به صورت زیر انجام می‌گیرد:

و خطا به صورت تفاضل توان تخمینی و توان واقعی تعریف می‌شود:

۵-۳-۱٫ آنالیز رگرسیون
آنالیز رگرسیون فن و تحلیل آماری برای بررسی و مدل سازی ارتباط بین متغییر هاست. رگرسیون تقریبا در هر زمینه‌ایی برای برآورد و پیش بینی مورد نیاز است.
در زیر برخی عبارات مرتبط با آنالیز رگرسیون را تعربف می‌کنیم.
مجموع مربعات خطا

میانگین مربعات خطا

رگرسیون مجموع مربعات

رگرسیون میانگین مربعات

ضرایب متعدد همبستگی

کیفیت ماکرو مدل بر اساس معیارهای زیر ارزیابی می‌شود:

    1. فاکتور همبستگی. این ضریب با بهره گرفتن از ضریب متعدد همبستگی R محاسبه می شود.

که r تابع افزایشی خطی از R است. در بسیاری از کاربردهای رگرسیون، r معیاری از کیفیت مدل رگرسیون است زیرا خطی بودن مدل و دامنه خطا را نشان می‌دهد. مقدار r بالاتر نشانگر کیفیت بهتر مدل رگرسیون است.

  1. خطا. خطا در توان متوسط(EAP) میانگین خطا ناشی از تخمین توان متوسط را می دهد.
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:05:00 ب.ظ ]