کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل




جستجو


 



از دیگر صفات شخصیتی مرتبط با اضطراب اجتماعی، کمال گرایی است. افراد مبتلا به اضطراب اجتماعی علاوه بر اینکه می ترسند احمق یا دست و پا چلفتی به نظر برسند، عزت نفس پایین دارند و استعداد واقعی خود را دست کم می گیرند، کمال گرا نیز هستند و معتقدند دیگران از آنها توقع عملکرد عالی دارند (عبدالمحمدی،1389).كمال گرایی داشتن استانداردهای بالا برای عملكرد خود به همراه ارزیابی انتقادی مفرط است (فراست و همكاران،1990).كمال گرایی دو بعد دارد:نوع سازگارانه یا بهنجار(بعنوان مثال،استانداردهای شخصی بالا)كه ممکن است به عملكرد سالم مربوط باشد(دیبارتولو و همكاران،2004) و یك نوع ناسازگارانه(به عنوان مثال،كمال گرایی ارزیابانه)كه مربوط به پیامدهای منفی مانند اضطراب و افسردگی است(دیبارتولو و همكاران،2008).كمال گرایی ناسازگارانه نگرانی بیش از حد در مورد اشتباهات و نتیجه انتقاد از خود ارزیابی است كه ممكن است پس از آن رخ دهد،درحالیكه استانداردهای شخصی تصور فرد در تعیین اهداف واقع بینانه برای خود است (اسلانی و همكاران،2002).جاستر و همکاران(1996) چند نکته در باره رابطه کمال گرایی و اضطراب اجتماعی را بیان کرده اند: الف)کمال گرایی ممکن است یک عامل خطر برای اضطراب اجتماعی محسوب شود؛ ب) افراد با اضطراب اجتماعی ممکن است کمال گرایی را با نگه داشتن استانداردهای بالای نامعقول برای عملکردشان در موقعیت های اجتماعی نشان دهند و هرگونه انحراف از این استانداردها را به عنوان شکست تفسیر کنند.پژوهشی تجربی نشان داد،کمال گرایی ناسازگارانه در افراد مبتلا به اضطراب اجتماعی بیشتر است (فراست و همکاران،2010).

نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی

گرچه شواهد موجود نشان می دهد که عوامل ژنتیکی و محیطی در بروز اختلال اضطراب اجتماعی دخالت دارند ولی نظریه های معاصر در مورد اضطراب اجتماعی بر نقش فرایندهای شناختی و رفتاری در تداوم این اختلال تاکید داشته اند (هافمن،2007؛ به نقل از غلامی،1390).یکی از مولفه های مهمی که الگوهای شناختی مطرح نموده اند، مفهوم خودکارآمدی است.خودکارآمدی بنیان کارگزاری آدمی را تشکیل می دهد و یک منبع شخصی کلیدی در تحول، سازش یافتگی و تغییر شخصی است (بندورا،2006). بر اساس نظر بندورا(1997)افرادی که اضطراب اجتماعی بالایی دارند اغلب احساس می کنند که مهارت های ویژه و توانایی های لازم برای رفتار میان فردی را ندارند و چشم داشت کمی از موفقیت در موقعیت های اجتماعی دارند این امر سبب بروز اضطراب آنها می شود (توانگر،1391). تحقیقات نشان داده هردوی خودکارآمدی عمومی و خودکارآمدی اجتماعی ارتباط نزدیکی با ساختار اضطراب اجتماعی دارد.این امکان وجود دارد که خودکارآمدی نقش قابل توجهی در پدیدارشناسی و ابقاء اضطراب اجتماعی ایفاء می کند(رودی و همکاران،2012).

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

 

با توجه به موارد فوق، در این پژوهش نقش برخی از عوامل پیش بینی کننده اضطراب اجتماعی و شدت آن بررسی شده است.اگرچه هر یک از مولفه های یاد شده به تنهایی در پژوهش هایی بررسی شده اند، پژوهشی که همه این عوامل را در کنار یکدیگر در ارتباط با اختلال اضطراب اجتماعی بررسی کند، مشاهده نگردید.بنابراین درک ارتباط صفات شخصیتی، ابعاد کمال گرایی و خودکارآمدی با اضطراب اجتماعی در دانشجویان می تواند راهکارهای مناسبی برای پیشگیری و درمان این اختلال ارائه نماید.

 

 

لذا موضوع عمده و مورد مطالعه در این پژوهش این است که آیا صفات شخصیتی،ابعاد کمال گرایی و خودکارآمدی می توانند با اضطراب اجتماعی دانشجویان رایطه داشته باشند؟ و نقش و سهم هریک از متغیرهای پیش بینی کننده مذکور در تبیین واریانس اضطراب اجتماعی به چه میزان است؟

 

 

3-1-اهمیت و ضرورت پژوهش:

 

 

اختلال اضطراب اجتماعی یکی از شایع ترین اختلالات اضطرابی است که شیوع آن را حدود2تا13درصد گزارش کرده اند (کاپلان و سادوک،ترجمه پورافکاری،1390). و از لحاظ میزان شیوع، اضطراب اجتماعی یکی از سه اختلال شایع روان پزشکی بعد از افسردگی و الکلیسم است (مویترا و همکاران،2008، به نقل از حسنوند عموزاده و همکاران،1392). شروع 80درصد از موارد اضطراب اجتماعی در سنین 18تا25سال است. به همین دلیل تشخیص اضطراب اجتماعی در این سنین برای جلوگیری از مزمن شدن بیماری، اهمیت دارد(مارتین سانتس و همکاران،2009). ابتلا به اضطراب اجتماعی اثرات عمیقی بر زندگی فردی و اجتماعی افراد مبتلا دارد. این افراد از اشکال ابراز وجود، عزت نفس ضعیف و احساس حقارت رنج می برند (اخلاقی جامی،1388). به دلیل مشکلاتی در روابط بین فردی، درمان های مختلف روانشناختی برای این مبتلایان ضروری است.

 

 

امروزه یکی از حوزه هایی که در آن مطالعات فراوانی در حال انجام است، بررسی و تبیین رابطه بین ویژگی های شخصیتی و آسیب شناسی روانی است. زیرا این مطالعات نقش مهمی در حل مشکلات مربوط به تشخیص و طبقه بندی اختلالات روانی از جمله همبودی مشاهده شده بین اختلالات را دارد.از سوی دیگر، بررسی رابطه بین ویژگی های شخصیتی و آسیب شناسی روانی، درک مارا در سبب شناسی این اختلالات بالا می برد (فتح الهی،1390). به دلیل تاثیر نامطلوب اختلال اضطراب اجتماعی به ویژه موارد شدید آن در عملکرد و سطح سلامت فرد و همچنین مشکلات درمانی آن، بررسی جنبه های مختلف شخصیتی که از یک سو می تواند زمینه ساز اختلال باشد و از سوی دیگر بر سیر و پیش آگهی آن اثر بگذارد، دارای اهمیت زیادی است (حق شناس و همکاران،1381).

 

 

از سوی دیگر کمال گرایی نیز به عنوان مولفه ای شناختی دارای ابعاد بهنجار و سازش یافته و همچنین دارای ابعاد ناسازگار است و چنانکه بدان اشاره شد، می تواند نقش با اهمیتی در پیشرفت و پایداری اختلالات روانی مختلف ایفا کند.کمال گرایی یا سبک ارزیابی فرد، می تواند بر تحول و تداوم اضطرابی که در ترس از ارزیابی دیگران نمایان می شود، موثر باشد (بیطرف و همکاران،1389). از این رو، با توجه به نزدیکی مفاهیم نظری اختلال اضطراب اجتماعی و کمال گرایی با یکدیگر و با توجه به اینکه پژوهش ها نشان می دهد که کمال گرایی سازش نایافته می تواند مانع از پیشرفت در درمان گردد (دیبارتولو و همکاران،2007)، به نظر می رسد بررسی ابعاد کمال گرایی در اختلال اضطراب اجتماعی ضروری به نظر برسد.

 

 

همچنین، ارزش و اهمیت بررسی مقوله خودکارآمدی در رابطه با اضطراب اجتماعی این است که خودکارآمدی عاملی است که به عنوان یک میانجی شناختی عمل می کند و شناخت، افکار و احساسات فرد را تحت تاثیر قرار می دهد. وقتی افراد در معرض رویدادهای منفی و یا موقعیت های استرس زا قرار می گیرند، احساس خودکارآمدی بالا به آنها کمک می کند تا بتوانند آن رویدادها را اداره کرده و در نتیجه

پروژه دانشگاهی

 خود را در برابر بسیاری از مشکلات روانی محافظت کنند (بهادری خسروشاهی وهمکاران،1391). اضطراب اجتماعی سبب می شود که فرد در موقعیت های اجتماعی توانایی عملکرد اجتماعی خود را پایین تر از آنچه که هست ارزیابی کند (کاهش احساس خودکارآمدی) و این ارزیابی منفی سبب افت کاربرد مهارت هایی شود که در موقعیت های اجتماعی برای تعامل اجتماعی به آن نیاز دارد.پس فرد به جای رویارویی با این موقعیت ها برای کاهش اضطراب ناشی از آن اجتناب و کناره گیری را برمی گزیند (یزدخواستی،1391).

 

 

اضطراب اجتماعی در جامعه دانشگاهی نیز رایج است. تحقیقات ستراهان،2003،به نقل از شیخ علی بابایی،1389)،نشان می دهد که بین 19تا22درصد از دانشجویان از اضطراب اجتماعی رنج می برند. اغلب دانشجویان در اثر اضطراب یا اجتناب از حضور در کلاس، پیشرفتی نشان نمی دهند و حتی ممکن است در آینده به دلیل اشکال در مصاحبه شغلی و استخدامی در جستجوی کار برنیایند، دوستانی نداشته باشند یا دارای روابط پایدار نباشند. از خواستگاری و ازدواج اجتناب کنند و به زندگی با والدین خود ادامه دهند(سلطانی،1390). بنابراین، چون دانشجویان از جمله اقشار آسیب پذیر نسبت به این اختلال محسوب می شوند، لازم است با شناسایی عوامل موثر در این بیماری از وخیم تر شدن آن پیش گیری کرده تا این قشر فعال و آینده ساز بتواند از نهایت استعدادهای خویش برای خدمت به خود و جامعه استفاده کنند. بنابراین، با توجه به اینکه یافته های پژوهش حاضر نقش و سهم هر یک از متغیرهای پیش بین مفروض برای اضطراب اجتماعی را نشان می دهد، دارای تلویحات کاربردی برای مداخله های آموزشی و درمانی مربوط به اضطراب اجتماعی خواهد بود.

 

 

4-1-اهداف پژوهش:

 

 

4-1-1- هدف کلی:

 

 

تعیین میزان رابطه صفات شخصیتی،ابعاد کمال گرایی و خودکارآمدی با اضطراب اجتماعی در دانشجویان

 

 

4-1-2 -اهداف جزیی:

 

 

تعیین میزان رابطه صفت شخصیتی روان رنجور خویی با اضطراب اجتماعی

 

 

تعیین میزان رابطه صفت شخصیتی برون گرایی با اضطراب اجتماعی

 

 

تعیین میزان رابطه صفت شخصیتی باز بودن به تجربه با اضطراب اجتماعی

 

 

تعیین میزان رابطه صفت شخصیتی مسئولیت پذیری با اضطراب اجتماعی

 

 

تعیین میزان رابطه صفت شخصیتی توافق با اضطراب اجتماعی

 

 

تعیین میزان رابطه کمال گرایی سازگارانه با اضطراب اجتماعی

 

 

تعیین میزان رابطه کمال گرایی ناسازگارانه با اضطراب اجتماعی

 

 

تعیین میزان رابطه خودکارآمدی با اضطراب اجتماعی

 

 

بررسی تفاوت دانشجویان دختر و پسر  از نظر اضطراب اجتماعی

 

 

بررسی تفاوت دانشجویان دختر و پسر  از نظر صفات شخصیتی

 

 

بررسی تفاوت دانشجویان دختر و پسر  از نظر ابعاد کمال گرایی

 

 

بررسی تفاوت دانشجویان دختر و پسر از نظر خودکارآمدی

 

 

5-1-فرضیه های پژوهش:

 

 

بین صفت شخصیتی روان رنجور خویی و اضطراب اجتماعی در دانشجویان رابطه وجود دارد.

 

 

بین صفت شخصیتی برون گرایی و اضطراب اجتماعی در دانشجویان رابطه وجود دارد.

 

 

بین صفت شخصیتی بازبودن به تجربه و اضطراب اجتماعی در دانشجویان رابطه وجود دارد.

 

 

بین صفت شخصیتی مسئولیت پذیری و اضطراب اجتماعی در دانشجویان رابطه وجود دارد.

 

 

بین صفت شخصیتی توافق و اضطراب اجتماعی در دانشجویان رابطه وجود دارد.

 

 

بین کمال گرایی سازگارانه و اضطراب اجتماعی در دانشجویان رابطه وجود دارد.

 

 

بین کمال گرایی  ناسازگارانه و اضطراب اجتماعی در دانشجویان رابطه وجود دارد.

 

 

بین خودکارآمدی و اضطراب اجتماعی در دانشجویان رابطه وجود دارد.

 

 

6-1-سوالات پژوهشی:

 

 

آیا بین دانشجویان دختر و پسر از نظر اضطراب اجتماعی تفاوت معنی داری وجود دارد؟

 

 

آیا بین دانشجویان دختر و پسر از نظر صفات شخصیتی تفاوت معنی داری وجود دارد؟

 

 

آیا بین دانشجویان دختر و پسر ار نظر ابعاد کمال گرایی تفاوت معنی داری وجود دارد؟

 

 

آیا بین دانشجویان دختر و پسر ار نظر خودکارآمدی تفاوت معنی داری وجود دارد؟

 

 

7-1- تعاریف مفهومی و عملیاتی واژه ها و متغیر ها:

 

 

7-1-1-تعریف مفهومی اضطراب اجتماعی:

 

 

اختلال اضطراب اجتماعی با ترس بارز و پایدار که مواجهه به اشخاص نا آشنا یا نگاه موشکافانه دیگران باعث آن می شود و مواجهه با عامل هراس آور که باعث اضطراب شدید در خصوص تحقیر شدن یا شرمندگی می شود،بروز می یابد.شخص مبتلا از موقعیت هراس آور اجتناب می کند یا آن را با اضطراب شدید تحمل می کند(دیویسون و همکاران،2007؛به نقل از بهرامی،1390).

 

 

7-1-2-تعریف عملیاتی اضطراب اجتماعی:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1399-12-01] [ 10:55:00 ب.ظ ]




در ایران اسلامیه (1387) میزان شیوع اختلال­های رفتاری در بین دانش­آموزان دوره ابتدایی را یک سوم از کل جمعیّت دانش­آموزان گزارش داد. مروری بر تحقیقات گذشته نشان می­دهد که کودکان کم­توان ذهنی ­مشکلات رفتاری متعددی را تجربه می­کنند. همچنین بررسی­ها بیانگر وجود همزمان سایر اختلال­های روانی با کم­توانی ذهنی می­باشد (آنگلد، کاستلو و ارکانلی، 1999؛ پورافکاری، 1384).

 

 

     طبقات با اختلال­های روانی در افراد کم­توان ذهنی به همان­گونه است که در افراد عادی مشاهده می­شود، با این حال نتایج چندین مطالعه زمینه­یابی، نشان داده است که در حدود دو سوم کودکان و بزرگسالان کم­توان­ ذهنی به سایر اختلال­های روانی مبتلا هستند که این میزان چندین برابر میزان شیوع این اختلال­ها در جمعیّت عادی است. هر چه شدت کم­  بیشتر باشد خطر ابتلا به سایر اختلال­ها بیشتر می­شود (کاپلان و سادوک، 2003؛ ترجمه پورافکاری، 1384). انجمن روان­پزشکی آمریکا (2000) نشانه­های آسیب روان‌شناختی معنادار در افراد کم­توان ذهنی را سه تا چهار برابر بیشتر از افراد عادی گزارش کرده است. کودکان و نوجوانان کم­توان ­ذهنی در مقایسه با همسالان به هنجار خود، مشکلات رفتاری و اجتماعی بیشتری نشان می­دهند (لوول و رایس، 1993). آنها به هنگام بازی تعامل اندکی با سایر کودکان دارند و ترجیح می­دهند به تنهایی بازی کنند. بررسی­ها نشان دادند که افراد کم ذهنی به میزان بیشتری از سوی دوستان و همسالان خود طرد می­شوند و دانش­آموزان عادی نمی­توانند آنها را بپذیرند. این طرد­شدگی با میزان رفتارهای نامناسب آنها ارتباط دارد (حسین خانزاده­­فیروزجاه و پرند، 1386). در حال حاضر اندیشه مطلوب این است که مشکل صرفاً ناشی از رفتار کودک یا ناشی از محیط کودک نیست. مشکل به علّت مناسب نبودن تعاملات بین کودک و محیط اجتماعی به وجود می­آید (علیزاده، 1388). بنابراین مسئولیت جامعه در مورد کودکان و نوجوانان کم­توان ذهنی به مراتب سنگین­تر از کودکان عادی است. اگر جامعه نتواند زمینه مناسب را برای رشد این کودکان فراهم نماید، فرایند رشد طبیعی آنان دچار اختلال می­ (نوروزی، 1389). تجربه­های نخستین کودکان با مراقبان، به­ویژه مادر در شکل­گیری و تحول قسمت‌هایی از ساختار روانی مانند هیجان، شخصیت و رفتار نقش مهمی دارند. برای مثال دلبستگی نوزادان با مراقبان­شان احتمالاً باعث افزایش یادگیری و کنار آمدن با استرس می­شود. سوءاستفاده یا نادیده­انگاری می­تواند برای تمام عمر در سطح مغزی برای تحمل استرس یا برقراری روابط سالم با دیگران اثرات منفی داشته باشد (مرادی و رضایی جمالوئی، 1392).

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

 

سایکوجیو و همکاران (2008) پژوهشی با عنوان همدلی والدینی و ارتباطش با ابعاد آسیب روانشناختی والد و کودک انجام دادند. در این پژوهش 268 مادر کودکان سن مدرسه پرسشنامه همدلی کودک محور و  پریشانی شخصی درونی و علایم آسیب روانشناختی خود و کودکشان را تکمیل کردند. نتایج نشان داد که علایم آسیب روانشناختی کودکان از جمله مشکلات رفتاری باعث کاهش همدلی مادر و افزایش پریشانی شخصی درونی وی می­شود. بین مشکلات رفتاری کودکان و همدلی مادران یک رابطه دو سویه برقرار است. بدین معنی که مشکلات رفتاری کودکان  باعث کاهش همدلی مادرمی­شود و نقایصی در همدلی مادر باعث ایجاد مشکلات رفتاری می­شود. همچنین نتایج نشان داد که والدین کودکان مبتلا به مشکلات رفتاری در مقایسه با والدین کودکان گروه کنترل، نسبت به کودکان­شان رفتار انتقاد­جویانه دارند. یافته­ها نشان دادند که افسردگی مادر با مشکلات برون­ نمود و مشکلات درون نمود و اختلال کارکردی در نوجوانان مرتبط است و رفتار انتقادجویانه واسطه افسردگی و مشکلات درون نمود و برون نمود و اختلال کارکردی در نوجوانان است (نلسون و همکاران، 2003). در واقع مادران افسرده تمایل دارند با فرزندان­شان با خشونت رفتارکنند. به طور خاص همدلی ممکن است به والدین در جهت سلامت فرزندان­شان کمک کند، رقابت برای خواسته­ها در روابط بین والدین و فرزندان کاهش یابد و توانایی والدین برای درک نیازهای فرزندان­شان و عمل به آن را تسهیل کند. در مقابل والدین با نقایصی در همدلی ممکن است به نشانه­ها، کمتر حساس و کمتر پاسخگو وگرم باشند.

نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی

 با توجه به رواج زیاد مشکلات رفتاری در کودکان؛ بالاخص کودکان با کم­توانی ­ذهنی و پیامدهای زیانباری که این مشکلات برای جامعه، خانواده و خود فرد از یک­ ­سو و این­که از سوی دیگر مشکلات مذکور می­توانند به دلایل مختلف محیطی و روانی از جمله نوع ارتباط والدین در محیط خانواده به ویژه مادر بروز نمایند؛ بنابراین می­توان به این نتیجه دست یافت که پژوهش در این حوزه ضرورت بسیاری دارد. با این­ وجود اگر چه پژوهش­های متعددی در داخل و خارج از کشور در زمینه همدلی (جان بالبی، 1951؛ درویزه، 1382) انجام گرفته است؛ اما بررسی­های به عمل آمده نشان می­دهد که موضوع همدلی و تاثیر آن بر مشکلات رفتاری کودکان با کم­توانی ­ذهنی کمتر مورد پژوهش قرار گرفته است؛ به همین دلیل پژوهش حاضر به بررسی این موضوع می­پردازد که آیا عدم همدلی مادران می­تواند پیش­بینی­کننده­ی قوی مشکلات رفتاری کودکان کم­توان ­ذهنی باشد؟

 

 

1-3- ضرورت و اهمیّت پژوهش

 

 

بسیاری از پژوهشگران اختلال­های رفتاری را مشکلات شایع و ناتوان­کننده­ای می­دانند که برای خانواده، محیط و کودک مشکلات بسیاری ایجاد می­کنند. اختلال­های رفتاری معمولاً نخستین بار در سالهای آغازین دوره ابتدایی مشاهده شده و بین 8 تا 15 سالگی به اوج خود می­رسند (عطایی­فر و تیموری، 1389).

 

 

رفتارهای نابهنجار و غیرعادی در کودکان انواع و شکلهای مختلف دارند و از علل بسیاری سرچشمه می­گیرند این رفتارها ممکن است به صورت خشونت، گوشه­گیری و انزواطلبی افراط­آمیز تظاهر کنند. فردی که مبتلا به اختلال رفتاری است از نظر رفتاری غیرعادی و عجیب است. در حقیقت بارزترین مشکل افراد دارای اختلال­های رفتاری، ناتوانی در پایه­ریزی روابط عاطفی رضایت­بخش و صمیمی با سایر افراد است (سیف نراقی و نادری، 1382).

 

 

به نظر می­رسد افراد با کم­توانی ذهنی در زمینه ایجاد مشکلات رفتاری آسیب­پذیر باشند (میرباک و تچنر، 2007). مطالعات انجام شده در استرالیا، اروپا، و ایالت متحده آمریکا با استفاده از روش­شناسی­های متنوع، به نتایج مشابه گسترده­ای رسیده­اند. یک اتّفاق نظر کلّی وجود دارد که میزان شیوع اختلال­های رفتاری در افراد با کم­توان ذهنی نزدیک به 20 درصد است. میزان شیوع بالا نشان می­دهد که کم­توانی ذهنی، به­خودی­خود، یک عامل خطر برای توسعه اختلال­های رفتاری می­باشد (سازمان بهداشت جهانی، 2001). مشکلات رفتاری شدید در بین افراد با کم­توان ذهنی اغلب “رفتار چالش­بر­انگیز” نام دارد و پرخاشگری نسبت به دیگران، کج­خلقی، جیغ­کشیدن یا داد زدن و آسیب به خود نمونه­هایی از رفتارهایی هستند که ممکن است برای خانواده و دیگر مراقبان و اطرافیان چالش­برانگیز باشند. این رفتارها ممکن است منجر به انزوای اجتماعی و محروم شدن از مشارکت در فعالیت­های معمول اجتماعی گردد و ایجاد یک وضعیت زندگی شرافتمندانه برای افراد مبتلا به مشکلات رفتاری شدید را بسیار دشوار سازد (میرباک و تتچنر، 2007). کم­توانی ذهنی باعث می­شود که والدین سبک فرزندپروری نامناسب­تری را برگزینند. به موازات آن کودکان با کم­توانی ذهنی، به احتمال بیشتری سطوح بالاتر مشکلات رفتاری را نسبت به همسالانشان نشان می­دهند (توتسیکا و همکاران، 2011).

 

 

در آموزش و پرورش استثنایی کشورمان تعدادی از دانش­آموزان کم­توان ذهنی به علت داشتن مشکلات ارتباطی و رفتارهای پرخاشگرانه با محیط آموزشی­شان سازگاری و انطباق لازم را نداشته و نمی­توانند از کلاس درس بهره کافی ببرند؛ بنابراین یا از ساعات آموزشی محدود استفاده می­کنند یا اینکه آنقدر این رفتارهای نامطلوب پرخاشگری مسائل آموزشی­شان را تحت ­الشعاع قرار می­دهد که بدون هیچ­گونه پیشرفتی در زمینه درسی نهایتاً اخراج می­شوند (افروز، 1388).

 

 

از عواملی که به آسیب­های رفتاری و روانی کودکان می­انجامد و روی عملکرد فرد در مدرسه تاثیر می­گذارد می­توان به نقش والدین اشاره کرد. والدین بر اساس نوع رابطه با فرزندان بیشترین تاثیر را اولاً بر چگونگی شخصیت روانی، اجتماعی و فرهنگی آنها داشته­ و ثانیاً به صورت غیرمستقیم جامعه را متاثر می­کند (شفیع‌آبادی و ناصری، 1380). در واقع می­توان گفت که بهبود عملکرد تحصیلی دانش­آموز در مدرسه تا حدودی مستلزم خانواده­ای سالم و روابط بین­گروهی مناسب و مؤثر است. والدین با فراهم کردن فضایی مناسب در خانه به سلامت روانی فرد و کاهش مشکلات رفتاری و بهبود عملکرد مناسب در مدرسه و جامعه کمک می‌کنند. در حقیقت گرمی روابط و عواطف و همچنین پیوند و تعهد عاطفی موجود بین اعضای خانواده خصوصاً والدین و فرزند منجر به عدم بروز رفتارهای ضداجتماعی در فرزندان می­شود (شهنی ییلاق، عزیزی مهر و مکتبی، 1392). همچنین اعتقاد بر این است که همدلی به عنوان یک عامل مهم می­تواند از بروز رفتارهای بزهکارانه و پرخاشگری جلوگیری کند (دیویس و همکاران، 1996).

نتیجه تصویری درباره سلامت روانی

بنابراین اگر عوامل پیش­بینی­کننده و تاثیرگذار بر مشکلات رفتاری توسط پژوهشگران و متخصّصان تعلیم و تربیت شناسایی شوند و به موقع مورد مداخله قرار گیرند و مسئولان ذیربط برنامه­ریزی دقیق و مناسب­تری در جهت پیشگیری و کاهش این مشکلات انجام دهند زیان­های مادی و معنوی که این مشکلات برای جامعه و خانواده ایجاد می­کند، را می­توان کاهش داد. نتایج این پژوهش برای سازمان­هایی از جمله سازمان آموزش و پرورش استثنایی، سازمان بهزیستی کل کشور و روانشناسان و مربیان تعلیم و تربیت قابل استفاده خواهد بود. پژوهش

پروژه دانشگاهی

 حاضر در راستای این اهداف می­باشد.

 

 

1-4-اهداف پژوهش

 

 

 1-4-1-هدف کلی

 

 

هدف کلی پژوهش حاضر پیش­بینی ابعاد مشکلات رفتاری دانش­آموزان کم­توان­ ذهنی بر اساس همدلی مادران­شان می­باشد.

 

 

1-4-2-اهداف جزئی:

 

 

در پژوهش حاضر اهداف جزئی زیر بررسی خواهد شد:

 

 

 

    1. پیش­بینی اضطراب دانش­آموزان کم­توان ذهنی بر اساس همدلی مادران­شان.

 

 

    1. پیش­بینی رفتار ضداجتماعی دانش­آموزان کم­توان ذهنی بر اساس همدلی مادران­­شان.

 

 

    1. پیش­بینی درخودماندگی دانش­آموزان کم­توان ذهنی بر اساس همدلی مادران­شان­.

 

 

    1. پیش­بینی اختلال ارتباط اجتماعی دانش­آموزان کم­توان ذهنی براساس همدلی مادران­شان.

 

 

    1. تعیین سهم جنسیت در پیش­بینی مشکلات رفتاری دانش­آموزان کم­توان ذهنی بر اساس همدلی مادران­ شان.

 

 

 

1-5- سوال­های پژوهش

 

 

 

    1. آیا بین ابعاد مشکلات رفتاری دانش­آموزان کم­توان ذهنی و همدلی مادران­شان رابطه وجود دارد؟

 

 

    1. آیا میزان اضطراب در دانش­آموزان کم­توان ذهنی بر اساس همدلی مادران آنها قابل پیش است؟

 

 

    1. آیا میزان رفتار ضداجتماعی در دانش­آموزان کم­توانی ذهنی بر اساس همدلی مادران آنها قابل پیش­بینی است؟

 

 

    1. آیا میزان درخودماندگی در دانش­آموزان کم­توانی ذهنی بر اساس همدلی مادران آنها قابل پیش­بینی است؟

 

 

    1. آیا میزان اختلال ارتباط اجتماعی در دانش­آموزان کم­توان ذهنی بر اساس همدلی مادران آنها قابل پیش­بینی است؟

 

 

    1. آیا عامل جنسیت در پیش­بینی مشکلات رفتاری دانش­آموزان کم­توان ذهنی بر اساس همدلی مادران­شان سهم دارد؟

 

 

 

1-6- تعریف مفهومی متغیّرها

 

 

 

 

 

در این قسمت ابتدا تعریف مفهومی مشکلات رفتاری، سپس تعریف کم­توانی ذهنی و در انتها تعریف همدلی بیان می­گردد.

 

 

1-6-1- مشکلات رفتاریعاطفی

 

 

تعاریف متعددی در مورد مشکلات و اختلال­های رفتاری ـ عاطفی وجود دارند که از جمله آنها تعریفی است که توسط سیف نراقی و نادری (1382) بیان شده و به شرح زیر است؛

 

 

مشکلات رفتاری ـ عاطفی شامل رفتارهای گوناگون افراطی، مزمن و انحرافی است که گستره­ی آن اعمال تهاجمی یا برانگیختگی ناگهانی تا اعمال افسرده­گونه و گوشه­گیرانه می­باشد و بروز آنها به دور از انتظار مشاهده کننده است، “به طوری که وی آرزوی توقف اینگونه رفتارها را دارد”. به سخن دیگر این گونه رفتارها اولاً تاثیر منفی بر فرایند رشد و انطباق مناسب کودک با محیط دارد، ثانیاً مزاحمت برای زندگی دیگران و استفاده آنان از شرایط به وجود می­آورد.

 

 

1-6-2- کم توانی ذهنی

 

 

تعاریف متعددی در مورد کم­توانی ذهنی وجود دارد که از جمله آنها تعریفی است که توسط انجمن کم­توان ذهنی و رشدی آمریکا (2014) بیان شده و به شرح زیر می­باشد:

 

 

     کم­توانی­ ذهنی یک نوع ناتوانی است که در دسته ناتوانی­های رشدی قرار می­گیرد و مشخصه­ی آن عبارت است از محدودیت چشمگیر در عملکرد هوشی (یادگیری، استدلالو حل مساله) و رفتارهای انطباقی، که این محدودیت­ها در مهارت­های مفهومی، اجتماعی و عملی زندگی روزانه نمود پیدا می­کند. این ناتوانی قبل از سن 18 سالگی رخ می­دهد.

 

 

1-6-3-  همدلی

 

 

پیتر و همکاران (2014) همدلی را اینگونه تعریف کرده­اند: توانایی درک و سهیم­شدن در حالات عاطفی دیگران که ترکیبی از دو بعد شناختی و عاطفی را شامل می­شود و در مدیریت موفقیت روابط متقابل انسانی ضروری است. بعد شناختی به توانایی دیدگاه­­گیری و درک هیجانات دیگران اشاره دارد. بعد عاطفی توانایی سهیم شدن در هیجانات دیگران می­باشد. به طور کلی همدلی موجب انجام تعدادی از رفتارها برای منافع دیگران از جمله کمک کردن، اشتراک­گذاری و آسایش دیگران که رفتارهای جامعه­پسند خوانده می­شود، خواهد شد.

 

 

 

    1. Intellectual Disability

 

 

    1. American Association Mental Disability

 

 

    1. bowlly

 

 

    1. Hardman, Drew & Egan

 

 

    1. Anglod, Castello & Erkanli

 

 

    1. Kaplan-Sadouk

 

 

    1. American Psychiatric Association

 

 

    1. Lovel & Reis

 

 

  1. Psychogio & et al
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:55:00 ب.ظ ]




سرمایه روانشناختی مفهومی نوین در رفتار سازمانی است که کاربرد وسیعی در مباحث رهبری و منابع انسانی دارد. برخی بر این عقیده اند که سرمایه روانشناختی از سرمایه های انسانی و اجتماعی ارزش بالاتری دارد. سرمایه روانشناختی همچون سرمایه انسانی و سرمایه اجتماعی از سرمایه های ناملموس سازمانی بوده كه برخلاف سرمایه های ملموس با هزینه های كمتر قابل مدیریت و رهبری بوده، می تواند نتایج و عواید درخور توجهی را در پی داشته باشد (هویدا و همکاران،1391؛48). سرمایه روانشناختی از چهار مولفه خودکارآمدی، امیدواری، خوش بینی و انعطاف پذیری یا تاب آوری تشکیل شده است. به دلیل حالت گونه بودن، سرمایه روانشناختی از قابلیت توسعه و یادگیری برخوردار است از این رو می توان در بهبود عملکرد کارکنان موثر باشد.

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

در محیط رقابتی و بازارهای جهانی یکی از عوامل موفقیت سازمان ها خلاقیت و نوآوری می باشد بنابراین داشتن کارکنان خلاق می تواند باعث پیشرفت سازمان ها شود. هدف از عملکرد خلاقانه، حل مشکلات، تولید محصولات و خدمات جدید، استفاده بهینه از فرصت ها و بهبود کارایی سازمان می باشد (رگو و همکاران،2012؛429). یکی از عوامل موثر در خلاقیت کارکنان رهبری می باشد. تحقیقات زیادی در این مورد با تأکید بر شناسایی نقش رفتارهای رهبری و  ویژگی های رهبر در حمایت، سرکوب، تسهیل و یا ممانعت از خلاقیت انجام گرفته است. رفتار ها شامل رهبری تحول، هوش عاطفی، نظارت دقیق بازخورد توسعه ای، نظارت حمایتی، نظارت کنترلی، رهبری خیرخواه، انگیزش الهام بخش رهبر، رهبری توانمند و تشویق رهبر به خلاقیت می باشد.

 

 

پژوهش حاضر به دنبال بررسی اثرات رهبری خدمتگزار در شرکت های بیمه می باشد. اینکه رهبری خدمتگزار در بین مدیران شرکت های بیمه ای در چه سطحی می باشد؟ و آیا این سبک رهبری به طور مستقیم تأثیری بر خلاقیت کارکنان دارد؟ همچنین تأثیر رهبری خدمتگزار بر خلاقیت از طریق افزایش سرمایه روانشناختی کارکنان در شرکت های بیمه بررسی می شود.

 

 

3-1. اهمیت و ضرورت پژوهش

 

 

تاکنون مدل ها و تئوری های متفاوتی از رهبری ارائه شده است که در این میان رهبری خدمتگزار از جمله تئوری هایی به شمار می رود که با شرایط فعلی تناسب و سازگاری زیادی داشته و می تواند راهنمایی عملی برای مدیران و رهبران سازمان ها باشد و راه حل های مناسب برای مشکلاتی که سازمان ها با آن روبرو هستند ارائه دهد. بر اساس نظر گرین لیف رهبر نخست بایستی به دنبال برآورده کردن نیازهای پیروانش بوده و انگیزه اساسی رهبر در درجه اول بایستی تمایل و انگیزه به خدمت باشد (لیدن و همکاران، 2008؛ 170).

 

 

مسائل انسانی همواره مورد توجه مدیران و رهبران سازمانی بوده و با گذر زمان نقش و اهمیت آن گسترده­تر شده است. همگام با ظهور نهضت روانشناسی مثبت گرا در اواخر قرن بیستم، کاربرد آن در محیط کار به منظور افزایش بهره مندی از توانمندی­های نیروی انسانی و به حداکثر رساندن عملکرد، مورد توجه متخصصان و پژوهشگران قرار گرفت. بدین ترتیب نهضت­های نوظهور مثبت گرایی در کار به شکل رفتار سازمانی مثبت گرا و سرمایه روانشناختی پدیدار گشتند و به لحاظ نظریه ، پژوهش و کاربرد جایگاه ویژه ای در عرصه مطالعات سازمانی پیدا کردند. امروزه از این رویکرد به عنوان یک مبنای مزیت رقابتی پایدار یاد می­شود (فروهر، 1392؛ 37) .

 

 

سرمایه روانشناختی به محققان عرصه روانشناسی مثبت و مدیریت منابع  انسانی یک دیدگاه مثبت، به دور از تمرکز بر کارکنان ناکارآمد، پرخاشگری در محیط کار، رهبران بی کفایت، استرس و تضاد، رفتارهای غیر اخلاقی، استراتژی های بی اثر و فرهنگ و ساختار های سازمانی معکوس، ارائه می کند (نلسون و کوپر، 2007؛5).

 

 

در شرایط امروزی که سازمان ها با محیط رقابتی جهانی مواجهند، همواره نیاز به تغییرات ریشه ای و خلاقیت های کاری احساس می شود .نیروی رقابتی جهانی، سازمان های امروزی را مجبور می کند که بعد از ده ها سال ادامه روش ها و رویه های کاری ثابت خود، روش های کاری جدیدی را جایگزین کنند، به گونه ای که سازمان هایی که دارای ثبات کاری نیستند برای اینکه از قافله رقابت عقب نمانند از نوعی ثبات نسبی برخوردار می شوند  )امیرکبیری و همکاران، 1385؛ 120)  .

 

 

بررسی سوابق خلاقیت کارکنان بسیار مهم است، زیرا سازمان ها برای بقا و پیشرفت نیازمند استفاده کامل از پتانسیل خلاقیت کارکنان هستند، به گونه ای که بتوان نوآوری، تغییر، یادگیری، عملکرد و رقابت را حفظ کرد. خلاقیت در محل کار باعث تولید محصولات جدید، ایده های کاربردی و ارائه راه حل در مورد محصولات، خدمات، فرآیندها و رویه ها می شود (آمابیل، 1988 ؛69).

 

 

اهمیت بیمه در اقتصاد کشورها غیر قابل انکار است. بیمه از طریق حفظ ثروت های ملی، تضمین سرمایه گذاری ها، ایجاد اعتبار و توسعه مبادلات، توسعه سرمایه گذاری ها، تأثیر بر موازنه ارزی و… موجب بهبود وضعیت اقتصادی جامعه می گردد. با توجه به اهمیت شرکت های بیمه در کشور و ضرورت بهبود عملکرد کارکنان، تحقیق حاضر در پی بررسی تأثیر رهبری خدمتگزار بر سرمایه روانشناختی و خلاقیت کارکنان در شرکت های بیمه می باشد.

عکس مرتبط با اقتصاد

4-1. چارچوب نظری تحقیق:

 

 

مدل ارائه شده بر گرفته از مدل رگو و همکارانش (2012) می باشد که در این تحقیق به جای رهبری معتبر، تاثیر رهبری خدمتگزار بر سرمایه روانشناختی و خلاقیت کارکنان بررسی می شود.

 

 

. فرضیه های تحقیق:

 

 

1- سرمایه روانشناختی بر خلاقیت کارکنان اثر مستقیم دارد.

 

 

2- رهبری خدمتگزار بر سرمایه روانشناختی کارکنان اثر مستقیم دارد.

 

 

3- رهبری خدمتگزار بر خلاقیت کارکنان اثر مستقیم دارد.

 

 

4- رهبری خدمتگزار از طریق سرمایه روانشناختی بر خلاقیت کارکنان موثر است.

 

 

 6-1. اهداف تحقیق:

 

 

1- بررسی تأثیر سرمایه روان شناختی بر خلاقیت کارکنان.

 

 

2- بررسی تأثیر رهبری خدمتگزار بر خلاقیت کارکنان.  

 

 

3- بررسی تاثیر رهبری خدمتگزار بر سرمایه روانشناختی کارکنان.

 

 

4- بررسی تأثیر رهبری خدمتگزار بر خلاقیت کارکنان از طریق ارتقای سرمایه روانشناختی آنان.

 

 

7-1. قلمرو تحقیق

 

پایان نامه های دانشگاهی

 

 

 

1-7-1. قلمرو زمانی

 

 

بازه زمانی جمع آوری داده مهر 1394 بوده است.

 

 

2-7-1. قلمرو مکانی

 

 

قلمرو مکانی تحقیق جهت بررسی موضوع تاثیر رهبری خدمتگزار بر ارتقاء سرمایه روانشناختی و خلاقیت کارکنان، شرکت های بیمه فعال در صنعت بیمه ایران بوده است. جامعه آماری این تحقیق شامل مدیران و کارکنان شرکت های بیمه آسیا، البرز، ایران، توسعه، نوین، دانا، سینا، دی، ما، معلم، میهن، ملت، کارآفرین، کوثر، سرمد و سامان بوده است.

 

 

8-1. جامعه آماری:

 

 

جامعه آماری این پژوهش شامل شعب مرکزی شرکت های بیمه فعال در صنعت بیمه می باشد به جز شرکت های فعال در منطقه آزاد.

 

 

9-1. روش نمونه گیری:

 

 

برای انجام تحقیق شرکت های بیمه تمام شماری شده اند که از بین 22 شرکت بیمه فعال در صنعت بیمه 16 شرکت حاضر به همکاری شدند. از هر شرکت 5 مدیر به عنوان نمونه انتخاب شدند. همچنین از کارکنان با استفاده از فرمول کوکران نمونه گیری به عمل آمد.

 

 

10-1. تعریف نظری و عملیاتی پژوهش

 

 

1-10 -1. رهبری خدمتگزار

 

 

رهبری خدمتگزار برای نخستین بار توسط رابرت گرین لیف در سال 1977 مطرح و بر اساس نظریه خادمیت بنیان نهاده شد (قلی پور و همکاران، 1388 ؛7). رهبری خدمتگزار می تواند نقش مهم و حیاتی در آینده رهبری سازمان ها و جوامع ایفا کند. بر اساس این رویکرد رهبران بزرگ، خدمتگزارانی بزرگ بوده اند و این کلید موفقیت آن ها بوده است (هورسمان، 2010؛37). بنابراین رهبری خدمتگزار عبارتست از درک و عمل رهبر به گونه ای که منافع دیگران را بر تمایل و علایق شخصی خویش مرجح می داند (لوب، 2004؛3). رهبران خدمتگزار الگویی نمونه برای پیروان خود و دیگر افراد هستند. آنان روابط بسیار عمیق و محکمی با کارکنان دارند و به خوبی آن ها را یاری می رسانند تا استعدادهای بالقوه خود را کشف کنند (ریو، 2005؛ 660).

 

 

ویژگی های رهبران خدمتگزار عبارتند از شنیدن موثر، همدلی، شفابخشی، آگاهی، اقناع، مفهوم سازی، دوراندیشی و آینده نگری، نظارت، تاکید و تمرکز بر افراد، تعهد به رشد و پیشرفت افراد، احترام به شأن افراد، شکل دهی یا ایجاد گروه، ایجاد اعتماد متقابل و نفوذ در پیروان و الگو سازی، توانمندسازی، صلاحیت و شایستگی.

 

 

2-10-1. سرمایه روانشناختی

 

 

سرمایه روانشناختی یک وضعیت توسعه ای مثبت روان شناختی است با مشخصه های: داشتن اعتماد به نفس (خودکارآمدی) در جهت انجام تلاش لازم برای موفقیت در کارها و وظایف چالش بر انگیز؛ داشتن استناد مثبت درباره موفقیت های حال و آینده (خوش بینی)؛ پایداری در راه هدف و در صورت لزوم تغییر مسیر رسیدن به هدف برای دستیابی به موفقیت (امیدواری) و پایداری هنگام احاطه شدن با سختی ها و مشکلات برای دست یابی به موفقیت (تاب آوری) است (لوتانز و همکاران، 2007 ؛27).

 

 

این چهار مؤلفه ویژگی‌های روان شناختی نیستند، بلکه حالت‌های روان شناختی هستند. ویژگی های روانشناختی، خصیصه ‌هایی هستند که فرد ممکن است در اختیار داشته باشد و یا این که نداشته باشد؛ بنابراین تا حد زیادی ارثی هستند؛ در صورتی که حالت های روانشناختی شامل رفتارها، افکار، و اعمالی می‌شود که قابلیت رشد و توسعه را از طریق یادگیری دارند (فروهر،1392؛39) . حالت گونه بودن این ظرفیتهای مثبت، قابلیت توسعه و بهبود را با استفاده از برنامه‌های مختصر آموزشی، فعالیتهای ضمن کار، برنامه مداخلات بسیار متمرکز و کوتاه مدت، برای آنها فراهم ساخته است (لوتانز و همکاران، 2006؛97). سرمایه روانشناختی ورای سرمایه انسانی و سرمایه اجتماعی است و در واقع به مفهوم “چه کسی هستید” (خود واقعی) و  “چه کسی می خواهید بشوید ” (خود ممکن) بر یک مبنای توسعه ای و رشد یابنده باز می گردد (لوتانز و همکاران، 2006؛98).

 

 

خوش بینی: مارتین سیلگمان که او را پدر روانشناسی مثبت گرا می نامند، بیان می کند که خوش بینی می تواند به عنوان یک سبک اسنادی تلقی شود که فرد، حوادث مثبت را به اسناد های کلی و پایدار و یا خودش نسبت می دهد و حوادث منفی را به عوامل خارجی، ناپایدار و موقعیت های خاص نسبت می دهد. در حالی که بدبین ها حوادث مثبت را به عوامل خارجی و موقعیت های خاص و زودگذر نسبت می دهند و حوادث منفی را به عوامل پایدار و فراگیر. در نتیجه این سبک های بیانی و اسنادی متفاوت، خوش بین ها انتظارات مثبتی را در خود ایجاد می کنند که آنها را در جهت دستیابی به اهداف ترغیب می کند و به اتخاذ رفتارهای انعطاف پذیر در برخورد با مشکلات کمک می کنند، درحالی که بدبین ها به دلیل شک و تردید که برای خود ایجاد می کنند و انتظارات منفی شان، با مانع روبه رو می شوند (فرزانه حسن زاده، 1389؛25).

 

 

امید: امید به عنوان داشتن دید مثبت نسبت به آینده و توانایی ایجاد گذرگاه هایی برای رسیدن به اهداف و آرزوها تعریف شده است)فیاضی و همکاران، 1389؛12).  زمانی كه فرد احساس می كند به اهدافی كه برای خود معین كرده است می رسد و لوازم نیل به آن هدف نیز قابل دستیابی می باشند، حالت و احساس امید را تجربه می كند و به آینده خود امیدوار می شود. یکی از محققان “امید” برداشتن سه گام را برای امیدوار شدن ضروری می داند. گام اول هدف واقع بینانه و چالشی برای خود تعریف كردن، گام دوم راههای رسیدن به آن را یافتن و دانستن و گام سوم انگیزه و شوق و اراده تحقق هدف و دشواریهای راه رسیدن به آن را داشتن. وی در كتاب خود به نام “درسهایی از امید” این مراحل را هدف جویی  )تفکر هدفمند(  راه یابی )تفکرراه گشا)  و برانگیختگی  )تفکر انگیزه زا(  نام نهاده است )الوانی ، 1391،4).

 

 

خودکارآمدی: خودکارآمدی که می توان آن را اعتماد به نفس نیز نامید، نخستین بار توسط توسط بندورا تعریف شد: “باور(اطمینان) فرد به توانایی هایش برای دستیابی به موفقیت در انجام وظیفه ای معین از راه ایجاد انگیزه در خود، تامین منابع شناختی برای خود و نیز ایفای اقدامات لازم “. خودکارآمدی، متغیری حالت گونه است و به گونه ای قابل پرورش و توسعه است و در زمان های خاصی خود را نشان می دهد و اهمیت پیدا می کند و داشتن کارایی در یک حیطه، قابل انتقال به دیگر حیطه ها نیست (فرزانه حسن زاده، 1389 ؛27).

 

 

 

تاب آوری: کنار آمدن موفقیت آمیز فرد با عوامل استرس زا و موقعیت های دشوار، تاب آوری  نامیده می شود (مک کوبین و مک کوبین، 1996؛12).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:55:00 ب.ظ ]




آسم یک بیماری مزمن است که 5% جمعیت جهان را شامل می­شود(لویس، 2000 .م) و بیش از (40% ) مبتلایان حداقل یک بار در سال به علت حملات آسمی بستری می­شوند و به عنوان یک بیماری روان تنی شناخته شده است. در پژوهش­های مختلفی شیوع اختلالات روان­پزشکی از قبیل اضطراب و افسردگی در بیماران مبتلا به آسم مشاهده شده است. (کلولی و همکاران، 2001 .م) در پژوهشی بر روی این بیماران نشان دادند که ( 46% ) از بیماران شرکت­کنندۀ در پژوهش به اختلالات روانپزشکی مبتلا هستند که ( 78% ) از این افراد نشانه­های اضطراب و ( 65 % ) نشانه­های افسردگی را گزارش کردند.

نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی

مطالعات نشان می­دهد که افسردگی در بیماران آسم بیشتر از افراد عادی جامعه است و وجود افسردگی با سابقۀ ابتلا به بیماری آسم رابطه مستقیم دارد (وزیری یزدی، دهستانی و سلطانی، 1385). در مطالعات دیگر میزان شیوع اضطراب در بیماران آسم، (16% تا 25% ) و میزان افسردگی آنان ( 4% تا 41%) گزارش شده است ( لویی،کارتیر، لابرکوا، باکن، لمیرو مالو،  2005 .م).

 

 

مطالعات نشان داده که بیماران مبتلا به آسم حداقل به یک نوع بیماری روانی مبتلا هستند (فلدمن، سیدیک، مورالز، کامینسکیو لهرر، 2005.م ). همچنین مطالعات بر روی ( 386 ) بیمار مبتلا به آسم نشان داده که  به علت اختلال در عملکرد فردی و وجود مشکلات روانی کیفیت زندگی بیماران مبتلا به آسم پایین آمده و کیفیت زندگی به صورت نامطلوب و نسبتا مطلوب برآورد شده است (ر.ک: پدرام رازی، بصام پور و کاظم نژاد ،1386).

 

 

میزان مرگ و میر در بیمارانی که هم زمان از بیماری آسم و بیماری­های روان­شناختی رنج می­برند، بیشتر از افراد مبتلا به آسم بدون بیماری روانی گزارش شده­است (ر.ک: بونالا، پینا، سیلورمن، امارا، باستو اشنایدر، 2003 .م) .   

 

 

در پژوهشی که از طریق آزمون ( MMPI ) از بیماران آسم نیمرخ روانی گرفته شده، نشان می­دهد که؛ ( 42% ) افراد در زیر مقیاس­های این آزمون نمرۀ بالا گرفته­اند (یورک ، فلمینگو شالهام، 2006 .م). پژوهش­ها نشان می­دهد که استرس و افسردگی از مهم­ترین عوامل پیش­بینی کننده حملات آسم است (شالوئیتز، بری، کویینو وولف، 2001 .م). همچنین نشان می­دهد که سلامت جسمانی بیماران آسم با عزت نفس، اضطراب، افسردگی ، وضعیت جسمانی و هیجانات آنان ارتباط معنادار دارد ( ویلا ، هایدر، برتراند،فالیسارد، بلیس و همکاران، 2003 .م ). پژوهش­ها نشان می­دهد که نشانه­های اضطراب و استرس باعث ترشح سایتوکاین می­شود که این ماده در بدن باعث التهاب نای و بروز حملات و علائم آسم می گردد (لهرر ،کاراویداز، لو، فلدمن ،کرانیتز و همکاران، 2008 .م).

 

 

با توجه به این نکته که عوامل روان­شناختی از قبیل اضطراب، افسردگی و استرس، محرک بیماری آسم هستند (ر.ک: جانسن ، ورلدن، پیتر، ون دایتو ون دربرگ ،2009 .م) محققان درمان­های روان­شناختی را برای کنترل علایم و نشانه­های این بیماری مورد مطالعه قرار داده­اند،از جملۀ این مداخلات درمان­های شناختی هستند (ر.ک: ریتز ، استفان ، دی وایلدو کاستا،             2000 .م) مانند: بازسازی شناختی ( بری، تئودور ،پاتوا، مارجیانو، ارلیک و همکاران، 2003 .م)، درمان­های رفتاری ( کوهن، 1975.م)، بیوفیدبک (بری و و همکاران،  2003 .م )، مدیریت استرس ( تاسمن ، زیتز، بریستولو تیلور،  2011 .م )، درمان شناختی و رفتاری مدیریت استرس ( لیندن، 2005 .م) که تاثیرات مثبتی را در بهبود وضعیت بیماران مبتلا به آسم نشان داده اند.

 

 

پیوند ذهن و تن در بیماری آسم جایگاه ویژه­ای دارد. این پیوند در میان انواع درمان­های شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بیماری­های روان تنی به طور وسیعی مورد استفاده قرار گرفته است.

 

 

هر چند تاكنون درمان­های دارویی و روان­شناختی مختلفی برای درمان اختلالات افسردگی و اضطرابی ارائه شده و این درمان­ها در كارآزمایی­های مختلفی اثرات قابل قبولی را نشان داده اند اما در اكثر موارد، این درمان­ها در جلوگیری از بازگشت  بیماری مؤثر نبوده­اند و بیماران با علائم باقیماندۀ اختلال مانند؛ استمرار فكر مضطرب كننده درگیر می­مانند ( هافمن ،سایرو ویت،  2010). 

 

 

در سال (1992 .م) تیزدیل و ویلیامز از دانشگاه ولز و سگال از تورنتو رویكرد جدیدی برای درمان، پیشگیری و جلوگیری از عود افسردگی تبیین كردند كه بر اساس آن بین شناخت، هیجان و ذهن موقعیتی ارتباط وجود داشته، در نتیجه یك رویكرد شناختی درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی ارائه گردید که ترکیبی مبتکرانه  و کاربردی ازجنبه­های شناخت درمانی و برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی (MBSR) است ( تیزدیل و همکاران،  2000 .م) و ( کابات زین، 1990 .م).

 

 

پژوهشگران طیف وسیعی از اختلالات جسمی و روانی را با بکارگیری شیوه های درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی درمان نموده اند. نتایج بدست آمده نشان دهنده ی تأثیر بسزای روش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی در درمان اختلالات خلقی و اضطرابی می باشد(هافمن و همکاران،  2010.م)  و (نزو، نزو، ترونزو و مکلور ،2010 .م).

 

 

ذهن آگاهی توانایی متمرکز نمودن توجه بر تجارب درونی و بیرونی است، که در حال رخ دادن هستند(سالترمن و گلدین، 2008 .م) و به فرد کمک می کند در حال حاضر آگاه تر باشد و باعث افزایش مشاهده غیر قضاوتی و به دنبال آن کاهش پاسخ های خودکار می باشد(کابات زین،  2003 .م). ذهن آگاهی توجه فرد را بر زمان حال متمرکز کرده و به فرد کمک می کند که رویدادها را بدون اینکه سعی در تغییر آنها داشته باشد، بپذیرد و با عملکردهای روانی که به صورت خودکار رخ می دهند، مقابله نماید(آلن و نایت، 2005.م ) در نتیجه به نظر می رسد (MBCT) با متمرکز کردن توجه بر زمان حال، کاهش قضاوت درباره رویدادها و توانایی روبه رو شدن با افکار و احساسات در زمان حال در درمان اضطراب و افسردگی  مؤثر باشد. در این پژوهش درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی بر گرفته از سگال، تیزدل و ویلیامز (2002 .م) است.

 

 

 از آنجایی که در ذهن آگاهی بر توجه به تجربیاتی که فرد در حال حاضر دارد، تأکید می شود و به افراد آموزش داده می شود تا رویدادها را به همان صورت که هست، ببینند و بپذیرند و از فکر کردن و قضاوت کردن در مورد آنها و داشتن انتظارات خاص خودداری کنند، بنابراین ممکن است این رویکرد برای افراد مبتلا به آسم که یک بیماری مزمن است و افرادبه دنبال تشخیص و درمان و مصرف مداوم دارو دچار افسردگی و اضطراب شده اند، مؤثر واقع گردد. همچنین یکی از جهت گیری های اساسی در درمان مبتنی بر ذهن آگاهی پافشاری بر توجه به لحظه حال است، این جهت گیری در اینجا و اکنون در کمک به بیماران مبتلا به بیماری های مزمن مثل سرطان مؤثر بوده است (اسپکا، کارلسون، گودی و انجن ، 2006 .م). از این رو در پژوهش حاضر تأثیر شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر علایم افسردگی و اضطراب و علائم جسمانی بیماران مبتلا به آسم بررسی خواهد شد.

 

 

-3-1   ضرورت و اهمیت پژوهش

 

 

این پژوهش از آن نظر ضرورت دارد که اگر این درمان توام با دارو درمانی اجرا شود می­تواند در کاهش علائم روانشناختی(اضطراب و افسردگی) و به دنبال آن کاهش علائم جسمانی موثر باشد. اهمیت این درمان در کنار دارو درمانی  آن است که از عود بیماری جلوگیری می کند . اضطراب و افسردگی علائم جسمانی آسم را شدت می بخشد. برای مثال: اضطراب باعث افزایش التهاب در راه­های تنفسی می شود. از طرف دیگر وجود اضطراب و افسردگی باعث افزایش توجه بیمار به علایم بیماریش شده و واکنش پذیری بیمار را نسبت به علائم جسمانی و دوره­های وقوع علایم افزایش می­دهد به این معنا که بیمار علائم را با شدت بیشتر و تعداد وقوع حملات را با میزان بالا گزارش می­کند ( ویلا و همکاران 2003 .م).

 

 

این از آن نظر اهمیت دارد که باعث کاهش هزینه ها و افزایش کیفیت زندگی بیماران خواهد شد.  پژوهش­ها نشان می­دهد آن دسته از افراد مبتلا به آسم که نشانه­های بیشتری از اضطراب و افسردگی را گزارش کرده اند نیاز بیشتری به درمان­های پزشکی،بستری شدن های مکرر و موقعیت­های اورژانسی پیدا می کنند (هریسون و همکاران، 2000.م ).  بنا بر آنچه گفته شد توجه به بروز همزمان اختلال افسردگی و

پروژه دانشگاهی

 اضطراب در بیماران آسمی هم از نظر تشخیصی و اتخاذ درمان مکمل و هم از نظر ارتقای کیفیت زندگی این بیماران ضرورت و اهمیت دارد.

 

 

4-1 اهداف پژوهش

 

 

به طور کلی در درمان شناختی مبتنی بر حضور ذهن هدف آن است كه بیمار بتواند افكارش را تنها به صورت افكار محض در نظر بگیرد و آن­ها را از نوعی رویدادهای ذهنی قابل آزمون بداند و بتواند  وقوع این رویدادهای ذهنی منفی را از پاسخ هایی كه آنها معمولاً برمی انگیزانند جدا كنند و در نهایت معنای آن­ها را تغییر دهد. این فرآیند می­تواند به عنوان درمانی برای کاهش علائم روانشناختی مثل اضطراب و افسردگی در بیماران شود مورد استفاده قرار گیرد(تیزدیل و همکاران، 2000.م ). در این درمان افکار به جای لینکه انکار شوند یا و واپسرانی شوند به صورت ارادی به آگاهی آورده می شود و همانطور که هستندپذیرفته می شوند و بنابراین بار منفی و آسیب زای آنها کاهش می یابد.(تیزدیل و همکاران 2000 .م).

 

 

هدف کلی پژوهش حاضر کاهش علائم روان­شناختی از قبیل اضطراب و افسردگی در   بیماران آسم تحت درمان پزشکی است که توسط درمانBCT)  M) اجرا می­شود و انتظار می رود به دنبال کاهش اضطراب و افسردگی در این بیماران علائم جسمانی در آنها نیز کاهش یابد، بنابراین کاهش علائم روان­شناختی مثل اضطراب و افسردگی موجب بهبود علائم جسمانی و به تبع آن کاهش هزینه­های درمان می باشد و در افزایش امید به زندگی بیماران نیز موثر خواهد بود.

 

 

– 5-1 پرسش­ها و فرضیه های پژوهش

 

 

فرضیه­های پژوهش عبارتند از:

 

 

1-درمان (MBCT)بر کاهش افسردگی در بیماران آُسم موثر است.

 

 

2-درمان (MBCT)بر کاهش اضطراب در بیماران آسم موثر است.

 

 

    همچنین این پژوهش به دنبال پاسخ به این پژوهش است که « آیا شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی درمان (MBCT) ) می­تواند در کاهش اضطراب، افسردگی و علائم جسمانی بیماران آسم نقش داشته باشد؟» به عبارتی این پژوهش به پرسش­ مشخص زیر پاسخ می­دهد:

 

 

 

    • آیا درمان (MBCT) بر کاهش علایم جسمانی بیماران آسم موثر است؟

 

 

 

1-6-تعریف مفهومی متغیرها

 

 

افسردگی:  یک دوره افسردگی اساسی دست کم شامل دو هفته خلق افسرده یا از دست دادن علاقه، همراه با چهار مورد یا بیشتر از نشانگان دیگری است که؛ « عبارتند از: تغییر در وزن یا اشتها، تغییرات خواب و فعالیت، فقدان انرژی، احساس بی ارزشی یا احساس گناه شدید، مشکل در تفکر و تصمیم گیری و افکار عود کننده مرگ و برنامه­ریزی یا تلاش برای خودکشی» (سادوک و سادوک[1]، 1388: 88). افسردگی به طور کلی شامل چهار دسته علائم می باشد: نشانه های هیجانی مثل غم و اندوه، فقدان شادی و لذت، نشانه های شناختی مثل وجود افکار منفی نسبت به خود، دیگران و آینده، نشانه­های انگیزشی مثل سخت شدن شروع کار و فعالیت و کندی روانی-حرکتی و در نهایت نشانه های جسمانی مثل از دست دادن اشتها، بهم خوردن ریتم خواب و بیداری و از دست دادن میل جنسی می باشد. (روزنهان و سلیگمن 1389).

 

 

اضطراب: اضطراب «یک احساس منتشر، بسیار ناخوشایند و اغلب مبهم دلواپسی است که با علائم دستگاه عصبی خودکار نظیر تنگی قفسه سینه، تپش قلب، تعریق، سردرد، ناراحتی مختصر معده و بی­قراری مشخص می­شود. اضطراب یک علامت هشدار دهنده است، خبر از خطری قریب الوقوع می­دهد و شخص را برای مقابله با تهدید آماده می­کند» (سادوک و سادوک،1388 : 165).

 

 

 شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی: «برنامه آموزش گروهی است که به بیماران مهارت­هایی­ را می­آموزد تا از بازگشت افسردگی جلوگیری کند» (سگال و همکاران، 2002 .م). در برنامه درمانی MBCT)  به افراد آموزش داده می­شود كه افكار و احساسات خود را بدون قضاوت، ببینند و به جای آنكه آن­ها را به عنوان قسمتی از خودشان یا انعكاسی از واقعیت در نظر بگیرند آن­ها را وقایع ذهنی ساده­ا­ی بدانند كه می­آیند و می­روند. این نوع نگرش به شناخت­های مرتبط با افسردگی، مانع تشدید افكار منفی در الگوی نشخوار فكری می­شود. ( تیزدل و همکاران،  2000.م:   618).

 

 

ذهن آگاهی توانایی متمرکز کردن توجه بر تجارب درونی و بیرونی است که در حال حاضر در حال وقوع  هستند. (سالترمن و گلدین، 2008.م) و به افزایش آگاهی فرد در زمان حال کمک می کند، همچنین مشاهده غیر قضاوتی را افزایش و پاسخ های خودکار را کاهش می دهد. (کابات زین، 2003 .م). ذهن آگاهی توجه فرد را بر زمان حال متمرکز نموده و به فرد کمک می کند که رویدادها را بدون اینکه سعی در تغییر آن­ها داشته باشد، بپذیرد و همراه با این پذیرش با عملکردهای روانی که به صورت خودکار رخ می دهند، مقابله کند. (آلن و نایت، 2005.م).

 

 

1-7-تعریف عملیاتی متغیرها

 

 

افسردگی: در این مطالعه، منظور از افسردگی، نمره­ای است که آزمودنی در پرسشنامه افسردگی   بک-II کسب می­کند.

 

 

اضطراب: در این مطالعه، منظور از اضطراب، نمره­ای است که آزمودنی در پرسشنامه اضطراب بک کسب می­کند.

 

 

علائم جسمانی بیماران آسمدر این پژوهش منظور نمره­ای است که آزمودنی ها در زیر مقیاس عملکرد تنفسی پرسشنامه کیفیت زندگی بیماران آسم کسب می کنند.

 

 

شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهیدر این پژوهش منظور از شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی، یک دوره 8 جلسه دو ساعته است که توسط سگال و همکاران (2002.م ) تنظیم شده و برای گروه آزمایش ارائه می­شود. جلسات  (MBCT) شامل تمرینات ذهن آگاهی نظیر وارسی بدن، مراقبه نشسته، فضای تنفس و مکث سه دقیقه­ای، تمرین شناخت افکار و احساسات، پیاده روی آگاهانه است. (محمد خانی، تمنایی فر و جهانی تابش، 1384).

 

 

متغیر مستقل درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی و متغیر های وابسته شامل اضطراب و افسردگی و علائم جسمانی بیماران مبتلا به آسم است که توسط پرسشنامه­های اضطراب و افسردگی بک و پرشسنامه (AQLQ (Asthma Quality of life Questionnaire ) برای سنجش میزان عملکرد تنفسی (علائم جسمانی ) استفاده می­شود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:54:00 ب.ظ ]




انسان عصر حاضر با توجه به پیچیدگی ها و دشواری های زندگی جهت رسیدن به رشد و پیشرفت در جنبه های گوناگون می بایست از توانایی لازم و کافی جهت مقابله با موقعیت های دشوار زندگی برخوردار باشد. یکی از مهمترین این توانایی ها، توانایی تنظیم و کنترل هیجانها در زمینه های مختلف می باشد.

 

 

در سالهای اخیر توجه متخصصان به موضوع تنظیم هیجان در سازگاری با رویداد های استرس‎زا در زندگی باعث گردیده تا برخی پژوهشگران به مطالعه ی راهکارهای شناختی مؤثر بر کنترل و تنظیم هیجان بپردازند (برای مثال گلمن، 1995؛ مایر، کاروسو و سالووی، 2000؛ به نقل از بهرامی، 1390). شواهد زیادی نشان می دهد که تنظیم هیجان با موفقیت یا عدم موفقیت در حوزه های مختلف زندگی مرتبط است ( شاته و همکاران، 2007).

 

 

علی رغم گذشته، امروزه نظریه های جدید در قلمرو هیجان بر نقش مثبت و انطباقی هیجان تأکید دارند (مثلاً لازاروس،1991؛ توبی و کاسمیدز، 1990؛ فردریکسون، 2001) و نشان می دهند که هیجان می تواند نقش سازنده ای در حل مسئله، پردازش اطلاعات (پالفای و سالووی، 1993)، فرایند تصمیم گیری (آیزن، روزن زویگ و یونگ، 1991)،  نو آوری و خلاقیت ( استردا، یونگ و آیزن، 1997) و افزایش یادگیری (کاهیلو همکاران، 1994) داشته باشد . با این حال نباید فراموش کرد که هیجان ها همواره سودمند نیستند و در بیشتر اوقات باید آنها را تنظیم و مدیریت کرد.

 

 

فقدان توانایی تنظیم هیجان می تواند منجر به برانگیختگی های هیجانی زیان آور،          نا سازگاری و عدم هدایت هیجان شود و بدین ترتیب مانع از داشتن توانایی عملکرد سازش یافته و شایسته گردد (مولائی، 1389). افرادی که در تنظیم هیجان های خود مهارت ندارند قادر نخواهند بود از خود در مقابل تنیدگی محافظت نمایند. چنین افرادی، افسردگی، نا امیدی و اندیشه پردازی خودکشی بیشتری را گزارش می دهند (تاج دهقانی، 1391).

نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی

بنابراین مدیریت و سازماندهی هیجانها به فرد کمک می کند تا در شرایط استرس زا از راهبرد‎های سازش یافته، کار آمد و مثبت تنظیم هیجان استفاده کند و بر عکس، هر چه مدیریت و سازماندهی هیجانی ضعیف تر باشد، احتمال بروز بحران های هیجانی در شرایط استرس زا و استفاده از راهبرد های سازش نا یافته تر و نا کار آمد تر مثل راهبرد های هیجان مدار منفی، افزایش می‎یابد.

 

 

به باور گارنفسکی و کرایچ (2006)، استراتژی های تنظیم شناختی هیجان، کنش هایی هستند که نشانگر راه های کنار آمدن فرد با شرایط استرس زا و یا اتفاقات ناگوار است یا به نحوه تفکر افراد پس از بروز یک تجربه منفی یا واقعه آسیب زا اطلاق می گردد. از جمله رایج ترین این راهکارهای شناختی می توان به سرزنش خود، سرزنش دیگران، نشخوار فکری،
تلقی فاجـعه آمیز، توسـعه ی چشم انداز (دیدگاه گیری)، تمرکز مجدد مثبت، ارزیابی مجدد مثبت، پذیرش شرایط و تمرکز مجدد بر برنامه ریزی اشاره نمود (گارنفسکی و همکاران، 2009). به لحاظ نظری راهبردهای سرزنش خود، سرزنش دیگران، نشخوار فکری، تلقی       فاجعه آمیز به عنوان راهبردهای سازش نایافته تنظیم شناختی هیجان در نظر گرفته می شوند، در حالی که راهبردهای پذیرش شرایط، تمرکز مجدد مثبت، تمرکز مجدد بر برنامه ریزی، ارزیابی مجدد مثبت و توسعه ی چشم انداز، تحت عنوان راهبردهای سازش یافته تنظیم شناختی هیجان مطرح می شوند (گارنفسکی، کرایچ و اسپینهاون، 2001).

 

 

به نظر می رسد مانند هر مقوله روان شناختی، هیجان و تنظیم آن هم، از عوامل موقعیتی و عوامل فردی تأثیر می پذیرد. علیرغم این که ظرفیت شناختی تنظیم هیجان، کلی و جهان شمول است اما نمی توان تفاوت های فردی را در افکار و روش هایی که هر فرد در هیجان، خود را تنظیم می کند نادیده گرفت. صفات شخصیت، سبک ها و ابعاد دلبستگی در چارچوب عوامل فردی از جمله عناصری هستند که در پژوهش حاضر در کنترل و تنظیم هیجان مورد توجه قرار گرفته اند.

 

 

شخصیت را شاید بتوان اساسی ترین موضوع علم روان شناسی دانست، زیرا محور اساسی بحث در زمینه هایی مانند یادگیری، انگیزه، ادراک، تفکر، عواطف، احساسات، هوش و مواردی از این قبیل است (شاملو، 1382). شخصیت، یک سازه ی کلی است که از مجموعه ویژگی های فردی تشکیل می شود و به سه عامل تفکر، عواطف و رفتارهای بیرونی قابل مشاهده که در تعامل با عناصر محیط ایفای نقش می نماید، اشاره دارد (نجمی و حسن زاده، 1389).

نتیجه تصویری برای موضوع هوش

در سال های گذشته، تحقیقات شخصیت فاقد یک چهارچوب قابل قبول در جهت توصیف ساختار و ذات شخصیت بوده و در خصوص خصیصه های شخصیتی میان محققین اختلاف نظر وجود داشته است. با این وجود امروزه توافق حاصل شده است که مدل پنج عاملی شخصیت که اغلب «پنج بزرگ» نامیده می شود می تواند برای توصیف بیشتر جنبه های برجسته شخصیت افراد مورد استفاده قرار گیرد (نیک بخش، جوادی و مظفری، 1386).

 

 

مک کری و کاستا (1987) با استفاده از تحلیل عاملی به این نتیجه رسیدند که می توان بین تفاوت ها ی فردی در خصوصیات شخصیتی پنج بعد عمده را منظور نمود.                     روان رنجور خویی(N) به تمایل فرد برای تجربه اضطراب، تنش، ترحم جویی، خصومت، تکانشوری، افسردگی و عزت نفس پایین بر می گردد. در حالیکه برون گرایی(E) به تمایل فرد برای مثبت بودن، جرات طلبی، پر انرژی بودن و صمیمی بودن اطلاق می گردد.                  تجربه پذیری(O) به تمایل فرد برای کنجکاوی، عشق به هنر، هنرمندی، انعطاف پذیری و خردورزی اشاره دارد. درحالیکه توافق پذیری(A) با تمایل فرد برای بخشندگی، مهربانی، سخاوت،  همدلی و همفکری، نوع دوستی و اعتماد ورزی همراه است. سر انجام اینکه وظیفه شناسی © به تمایل فرد برای منظم بودن، کارا  بودن، قابلیت اعتماد و اتکا، خود نظم  بخشی، پیشرفت مداری، منطقی و آرام بودن اطلاق می‎گردد.

 

 

تحقیقات اﺧﻴﺮ در ﻣﻮرد ﻋﻮاﻣﻞ ﺧﺎﻧﻮادﮔﻲ (از ﺟﻤﻠﻪ دﻟﺒﺴﺘﮕﻲ واﻟﺪ و ﻓﺮزﻧـﺪ) ﺷـﻜﻞ دﻫﻨـﺪه ﺗﻨﻈـﻴﻢ ﻫﻴﺠﺎن، در ﻧﻈﺮﻳﻪ  دﻟﺒﺴﺘﮕﻲ ﺑﺎﻟﺒﻲ (1969)رﻳﺸﻪ دارﻧـﺪ. از دﻳـﺪ ﻧﻈﺮﻳـﻪ ﭘـﺮدازان دﻟﺒـﺴﺘﮕﻲ (ﺑـﺎﻟﺒﻲ، 1969؛ ﺷﻴﻮر و ﻣﻴﻜﺎﻟﻴﻨﺴﺮ، 2002) ﻧﻮع ارﺗﺒﺎط ﻓﺮد ﺑﺎ ﺧﺎﻧﻮاده و در اﻳﻦ ﺑﻴﻦ، ﻛﻴﻔﻴـﺖ دﻟﺒـﺴﺘﮕﻲ از ﺟﻤﻠﻪ ﻋﻮاﻣﻞ اﺳﺎﺳﻲ و ﺗﺄﺛﻴﺮﮔﺬار ﺑﺮ راﻫﻜﺎرﻫﺎی ﺗﻨﻈﻴﻢ ﻫﻴﺠﺎﻧﻲ ﻣﻲﺑﺎﺷﺪ.

 

 

بدون شک یکی از تحولات بسیار مهم در حوزه روان شناسی معاصر نظریه دلبستگی بالبی است که اهمیت نقش تجارب هیجانی اولیه کودک با مراقب خود را در رشد هیجانی و شناختی فرد برجسته می سازد. از نظر بالبی، دلبستگی یکی از نیازهای بنیادین  انسان ها  می باشد (رمضانی، شمس اسفند آباد و طهماسبی، 1385).

 

 

براساس یافته های نظریه دلبستگی، تفاوت های فردی در الگوهای فعال و به تبع آن در
جهت گیری دلبستگی بزرگسالان با الگوهای متمایزی از سبک های کنار آمدن و راهبردهای    نظم بخشی هیجانی و شناختی مرتبط است (کافتسیوس، 2004). به عبارت دیگر افراد با     سبک های دلبستگی متفاوت، راهکارهای متفاوتی را برای تنظیم عواطف و پردازش اطلاعات هیجانی به کار می برند. افراد دارای سبک دلبستگی ایمن برای نظم دهی به هیجان ها از    راهبرد هایی سود می جویند که تنیدگی را به حد اقل می رسانند و هیجان های مثبت را فعال  می سازند (میکالینسر و فلورین، 2001) و افراد واجد سبک های دلبستگی نا ایمن از        راهبرد های نظم دهی هیجانی نا مناسب و هیجان های منفی استفاده می کنند ( بشارت و شالچی، 1386).

 

 

دلبستگی و سبک های آن شالوده رشد عاطفی و اجتماعی سالم و کسب اعتماد نسبت به دیگران است یا به عبارت دیگر عدم تکوین دلبستگی به یک فرد مهم در سال های اولیه زندگی می تواند به نا توانی در برقراری رابطه نزدیک و قطع شدن پیوند های عاطفی منجر شود. چنانچه این ویژگی به الگوی ثابت رفتاری تبدیل شود عمیقاً با نحوه ی ادراک و تفسیر فرد از جهان و واکنش او به رویداد های استرس زا و موقعیت های هیجانی مرتبط خواهد شد . این الگو های ثابت در واقع همان ویژگی های شخصیتی می باشند، که تأثیرات مثبتی روی نگرش ها و رفتار ها و انگیزش فرد در موقعیت های خاص می گذارند (تاج دهقانی، 1391). بنابراین می توان گفت که توانایی های هیجانی به نوعی با سبک ها و ابعاد دلبستگی، تعاملات اجتماعی وشکل گیری شخصیت مرتبط می باشند .

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

          با توجه به مطالب بیان شده و اهمیت هیجان و تأثیر آن بر زندگی و سلامت روانی و جسمانی افراد، در این پژوهش به تعیین رابطه صفات شخصیت، سبک‎ها و ابعاد دلبستگی با راهبردهای شناختی تنظیم هیجان پرداخته شده است و از آنجا که نوجوانان و بویژه دانش آموزان به دلیل نقش مهمی که در اداره آینده کشور دارند از قشرهای مهم و از فعالترین گروه های سنی در یک جامعه محسوب می شوند و به دلیل شرایط سنی و موقعیت خاص اجتماعی در معرض استرس ها، چالش ها و مسائل بحرانی فراوان می باشند این پژوهش درمیان این گروه سنی یعنی دانش آموزان دبیرستانی انجام گردیده است.

نتیجه تصویری درباره سلامت روانی

 

1-3-اهمیت و ضرورت پژوهش

 

 

          نوجوانی بی تردید یکی از پرماجراترین دوره های زندگی آدمی است. اساس سلامت روانی یا آسیب شناسی روانی دوره بزرگسالی در این دوره بنا نهاده می شود. دگرگونیهای بی سابقه و سریعی که در این دوران رخ می دهد، اعم از تحول در جنبه های جسمانی، شناختی، هیجانی و اجتماعی، نوجوانی را به موقعیتی دوگانه برای رشد یا آسیب مبدل ساخته است (سامانی و      فولاد چنگ، 1385). هرچند اندیشه غالب بر آن است که بیشتر افراد از این طوفان و استرس به سلامت می گذرند، اما مطالعاتی که در دهه های اخیر صورت گرفته اند، نشان می دهند روز به روز بر تعداد نوجوانانی که نشانه های آسیب شناسی رفتاری یا هیجانی را در خویش حمل می کنند افزوده می شود (مصلی نژاد فر، 1391). از آنجا که نوجوانی، دوره ای است که در آن تغییرات جسمی و روانی – اجتماعی با هیجان و هیجانات شدید همراه است و بسیاری از دستگاه های عصبی یا شناختی که هیجان را کنترل می کنند در ضمن این دوره به رشد می رسند (هوپر و همکاران، 2004) توجه به راه های شناختی مقابله با هیجان به هنگام مواجهه با رخدادهای زندگی در این دوره می توانند دارای اهمیت باشند، زﻳﺮا ﺑﻴﻦ ﻣﺸﻜﻼت درون رﻳﺰ و ﻓﺮاﻳﻨﺪ ﺗﻔﻜﺮ ﻣﻨﻔﻲ با تحریفهای ﺷﻨﺎﺧﺘﻲ اﻓﺮاد راﺑﻄﺔ ﻗﻮی وﺟـﻮد دارد (رونان و کندال، 1997).

 

 

اگر چه هیجانها اساس زیست شناختی دارند، اما افراد قادرند بر هیجانها و ابراز آنها تسلط داشته باشند. تنظیم هیجانی به اعمالی اطلاق می شود که به منظور تغییر یا تعدیل یک حالت هیجانی به کار می رود و شکل خاصی از خود تنظیمی است . به طور کلی نظم جویی هیجان یکی از عوامل بهزیستی و کنش وری موفق بوده و نقش مهمی در سازگاری با وقایع تنیدگی زای زندگی ایفا می کند . نتایج  پژوهش ها نشان می دهد که ظرفیت افراد در تنظیم مؤثر هیجانها بر شادمانی روان شناختی، جسمانی و بین فردی تأثیر می گذارد. تنظیم هیجان موفقیت آمیز با پیامد های خوب سلامتی، عملکرد تحصیلی و عملکرد شغلی همراه است و بر عکس، نارسایی در نظم جویی هیجان با اختلال های روانی،

دانلود مقالات

 شخصیتی و اختلال های اضطرابی در ارتباط است (آلداو، نولن هاکسیما و شووایزر، 2010؛ کول، 2009؛ گراتز و رومیر، 2004؛ حسنی و همکاران، 1387). بدین ترتیب انتخاب راهبرد های مقابله ای موثر و کارآمد در ابعاد شناختی، هیجانی و رفتاری بر افزایش استفاده از مقابله های سازگارانه و ارتقای سلامت روان اثر می گذارند (لنبرن، 2006؛ به نقل از رضائیان، 1391) .

 

 

از طرف دیگر بالبی (1969) معتقد است که نظریه دلبستگی فقط نظریه تحول کودک نیست، بلکه نظریه تحول گستره حیات است (مظاهری، 1379 ) و رفتار های دلبستگی و پیامد آنها در سراسر زندگی فعال و حاضرند و به هیچ وجه به دوران کودکی محدود نمی شوند              ( سیمپسونو همکاران، 2007). اگر چه کاهش فراوانی و شدت رفتار دلبستگی با افزایش سن تصدیق شده است، اما کیفیت روابط دلبستگی، به ویژه اوایل نوجوانی به بعد  ثابت می ماند. از دید دلبستگی، نوجوانی دوره انتقالی است که در آغاز آن، نوجوان برای کم کردن وابستگی به چهره دلبستگی اولیه تلاش زیادی می کند، اما چند سال بعد، در اواخر نوجوانی امکان دارد که خود، برای فرزندانش، چهره دلبستگی باشد. با این وجود، نوجوانی تنها زمان کوتاه و گذرایی نیست که نقش پل ارتباطی بین دو دوره کودکی و بزرگسالی را ایفا کند، بلکه نوجوانی دوره ای عمیق از انتقال ها، بین نظام های رفتاری، شناختی و هیجانی است. در واقع نوجوان، مراحل تحول را از دریافت کننده مراقبت والدین به سوی مراقبت کننده بالقوه برای فرزندانش می پیماید ( کاسیدی و شیور، 1999؛ به نقل از بهزادی پور، پاکدامن و بشارت، 1388). این دوره، همچنین به سبب تأثیرات الگوهای دلبستگی بر رفتار به موازاتی که محرک های تنش زای این دوره به فعال شدن سیستم دلبستگی منجر می شود، دوره‎ای برجسته تلقی می شود.

 

 

با توجه به اهمیت مطالب گفته شده و ذکر این نکته که  اگر چه در زمینه ی رابطه ی صفات شخصیت، سبک های دلبستگی و حالت های هیجانی به ویژه هوش هیجانی مطالعات متعددی صورت گرفته است ولی در زمینه بررسی راهبرد های تنظیم هیجان بر اساس صفات شخصیت، سبک‎ها و ابعاد دلبستگی، تا کنون طبق اطلاعات محقق، تحقیقی انجام نگرفته است، بنابراین ضرورت دیده شد که در این پژوهش به آن پرداخته شود. نتایج این پژوهش می تواند به دانش آموزان کمک کند تا با پی بردن به سبک ها و ابعاد دلبستگی خود و همچنین با شناختن صفات شخصیتی شان بتوانند بهترین راهبرد شناختی تنظیم هیجان را متناسب با این موارد انتخاب کرده و به کار گیرند. همچنین نتایج این پژوهش می تواند زمینه و بستری را برای دست اندرکاران تعلیم و تربیت فراهم کند تا ضمن شناخت صفات شخصیتی گوناگون و انواع سبک ها و ابعاد دلبستگی در دانش آموزان اقدام به برنامه ریزی کرده و به آموزش راهبردهای شناختی مؤثرتر و سازش یافته تر برای تنظیم هیجانات در سطح مدارس مبادرت ورزند و ضمن اینکه امید است که نتایج این تحقیق بتواند زمینه را برای انجام تحقیقات گسترده تر فراهم نماید.

 

 

1-4- متغیرهای اساسی پژوهش

 

 

1)متغیرهای پیش بین(مستقل): صفات شخصیت، سبک های دلبستگی، ابعاد دلبستگی

 

 

2)متغیر ملاک(وابسته): راهبردهای  شناختی تنظیم هیجان

 

 

3)متغیر کنترل: دوره تحصیلی

 

 

1-5- اهداف پژوهش

 

 

1-5-1-هدف کلی

 

 

هدف کلی این پژوهش تعیین رابطه صفات شخصیت، سبک ها و ابعاد دلبستگی با راهبردهای شناختی تنظیم هیجان در دانش آموزان دوره دوم متوسطه شهرستان مهریز در سال تحصیلی 93- 1392می باشد.

 

 

1-5-2-اهداف جزئی

 

 

جهت تحقق هدف کلی فوق، اهداف جزئی زیر تدوین گردیده است:

 

 

1- تعیین رابطه صفات شخصیت و راهبردهای شناختی مثبت تنظیم هیجان در دانش آموزان.

 

 

2- تعیین رابطه صفات شخصیت و راهبردهای شناختی منفی تنظیم هیجان در دانش آموزان.

 

 

3-تعیین رابطه سبک های دلبستگی و راهبردهای شناختی مثبت تنظیم هیجان در دانش آموزان.

 

 

4- تعیین رابطه سبک های دلبستگی و راهبردهای شناختی منفی تنظیم هیجان در دانش آموزان.

 

 

5- تعیین رابطه ابعاد دلبستگی و راهبردهای شناختی مثبت تنظیم هیجان در دانش آموزان.

 

 

6- تعیین رابطه ابعاد دلبستگی و راهبردهای شناختی منفی تنظیم هیجان در دانش آموزان.

 

 

1-6- فرضیه های پژوهش

 

 

1- بین صفات شخصیت و راهبردهای مثبت تنظیم هیجان در دانش آموزان رابطه وجود دارد. 

 

 

2- بین صفات شخصیت و راهبردهای منفی تنظیم هیجان در دانش آموزان رابطه وجود دارد.

 

 

3- بین سبک های دلبستگی و راهبردهای مثبت تنظیم هیجان در دانش آموزان رابطه وجود دارد.

 

 

4- بین سبک های دلبستگی و راهبردهای منفی تنظیم هیجان در دانش آموزان رابطه وجود دارد.

 

 

5- بین ابعاد دلبستگی و راهبردهای مثبت تنظیم هیجان در دانش آموزان رابطه وجود دارد.

 

 

6- بین ابعاد دلبستگی و راهبردهای منفی تنظیم هیجان در دانش آموزان رابطه وجود دارد.

 

 

7- صفات شخصیت و سبک های دلبستگی در پیش بینی راهبردهای مثبت تنظیم هیجان دانش‎آموزان نقش دارند.

 

 

8- صفات شخصیت و سبک های دلبستگی در پیش بینی راهبردهای منفی تنظیم هیجان
دانش آموزان نقش دارند.

 

 

9- صفات شخصیت و ابعاد دلبستگی در پیش بینی راهبردهای مثبت تنظیم هیجان           
دانش آموزان نقش دارند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:54:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم