مدیریت دانش سازمانی یکی از مهم ترین عوامل موفقیت شرکت ها در شرایط رقابتی و عصر اطلاعات است. اهمیت این موضوع به حدی است که امروزه شماری از سازمان ها، دانش خود را اندازه گیری می کنند و به منزله­ی سرمایه فکری سازمان و نیز شاخصی برای درجه بندی شرکتها در گزارش های خود منعکس می کنند. این مؤسسه ها، استقرار مدیریت دانش در سازمان را، به عنوان بخشی از راهبرد سازمان، ضروری می دانند. مدیریت دانش، به مثابه بخشی ضروری و اساسی در موفقیت سازمان، دامنه ی گسترده ای از ایده های سازمانی، شامل نوآوری های راهبردی، اقتصادی، رفتاری و مدیریتی را دربر می گیرد. در جهان امروز که تولید کالاها و ارائه ی خدمات به شدت دانش مدار شده اند، دانش دارایی کلیدی برای کسب مزیت رقابتی به شمار می رود(زعفریان و دیگران، 1387). در گذشته دارائی فیزیکی از اهمیت ویژه ای برخوردار بود، اما فاکتورهایی از قبیل جهانی شدن، نیازهای گوناگون مشتریان، فشار شدید رقابت، تغییر شدید تکنولوژیکی و فن آوری اطلاعات و ارتباطات منجر به یک تعریف مجددی از دانش به عنوان یک فاکتور استراتژیک برای موفقیت سازمانها شده است. از این رو، تحقیقات گوناگون نشان می دهند که در شرایط رقابتی، نوآوری سازمانها از طریق افزایش مقدار دانش موجود سازمانها افزایش می یابد. از این رو دانش موجود در سازمان به عنوان یک منبع ارزشمند نیازمند مدیریت مناسب می باشد تا از طریق آن سازمان بتواند ایده پردازی کند و عملکرد نوآوری خود را افزایش دهد و به مزیت رقابتی پایدار دست پیدا کند.

دانلود تحقیق و پایان نامه

 

گذری بر مدیریت دانش

تبدیل داده به اطلاعات و سپس به دانش، محور اصلی مدیریت دانش است و با این فرضیه اساسی آغاز می شود که گردآوری داده تحت تأثیر ارزش های اصلی سازمان (واحد یا تیم ) قرار دارد و داده ها از طریق برخی فرایندهای تعامل انسانی و فناوری اطلاعات به عنوان اطلاعات معنا می یابند. سپس از طریق فرایندهای موجود در زمینه (محیط )، تجمع داده ها، معنا دادن (به اطلاعات)، ترکیب، تفکر و تأمل، به دانش مرتبط با تصمیم گیری در سازمان تبدیل می شود(زعفریان و دیگران، 1387).

به همراه اهمیت یافتن کسب و بکارگیری دانش در نوآوری و مزیت رقابتی پایدار، در سالهای اخیر، سازمانها و شرکتهای مختلف، پیوستن به روند دانش را آغاز کرده اند و همچنین مفاهیم جدیدی چون کار دانش محور، کارکنان دانش محور، مدیریت دانش و سازمانهای دانش محور، خبر از شدت یافتن این روند می دهند. پیتر دراکر، با بکارگیری این واژگان خبر از ایجاد نوع جدیدی از سازمان می دهد که در آنها به جای قدرت بازو، قدرت ذهن حاکمیت دارد. بر اساس این نظریه، در آینده جوامعی می توانند انتظار توسعه داشته باشند که از دانش بیشتری برخوردار باشند. به این ترتیب برخورداری از منابع طبیعی نمی­تواند به اندازه دانش مهم باشد. سازمان دانش محور به توانمندیهایی دست می­یابد که قادر است از نیروی اندک قدرتی عظیم بسازد. اینگونه سازمانها با چالشهای نوینی روبرو هستند. امروزه شرایط و فضای رقابتی سازمانها بیش از پیش پیچیده و متغیر شده است. این فضا به سرعت در حال تغییر است به گونه ای که برای بیشتر سازمانها این سرعت به مراتب بیش از سرعت پاسخگویی و توان تطبیق آنهاست. تغییرات مستمر دانش نیز وضعیت عدم تعادل جدیدی برای سازمانها به وجود آورده است(الوانی، 1380). جریان بی پایان دانش، بازارها را در حالت تغییر مداوم قرار داده که این امر سازمانها را ملزم به تغییرات مستمر می کند. در این بین مهمترین نقشی که می­توان به مدیریت دانش داد این است، که آن را به عنوان یک متدلوژی تغییر در نظر بگیریم. مدیریت دانش از یک طرف با جذب دانش های جدید به درون سیستم و از طرفی دیگر با اداره مؤثر آن دانش ها می تواند مهمترین عامل تغییر یک سازمان باشد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...