اجماع

با توجه به کتب فقهی ملاحظه می­ شود که فقهاء، تماماً با مفروض دانستن اینکه اختیار طلاق به عهده­ مرد است بحث طلاق را با شرایط طلاق­دهنده (مرد) آغاز کرده ­اند و سپس از شرایط مطلقه (زن) سخن به میان آورده­اند و این روش نشانگر آن است که اختیار طلاق به عهده­ مرد است و نیز بسیاری از فقهاء در بحث ولایت در طلاق، با استناد به روایت نبوی(ص) که فرمودند «طلاق در دست کسی است که ساق را می‌گیرد»، معتقدند که اختیار طلاق با صاحب بضع است. این نظر را مفسرین قرآن هم تأیید کرده ­اند. در فقه اهل سنت هم فقهاء با استناد به آیات قرآن و روایات و تشریح وضعیت روحی و روانی زن، وجود اختیار طلاق را در دست مرد قرار داده­اند و اصالتاً برای زن چنین حقی قایل نشده­اند. پس می­توان نتیجه گرفت که در خصوص قرار دادن حق طلاق برای مرد بین فقهاء اجماع وجود دارد هرچند که این اجماع صریح نمی ­باشد؛ بنابراین علاوه بر اینکه قرآن و سنّت به انحصاری بودن حکم طلاق اشاره دارد، در این خصوص اجماع هم با تأیید این امر به قوّت آن افزوده و دیگر جای هیچ شک و تردیدی باقی نخواهد ماند.

گفتار سوم: فلسفه­ی واگذاری حقِّ طلاق به زوج

اما این مسئله که مطابق انبوهی از آیات و روایات و با وجود دلیل اجماع این حق منحصر در شخص زوج است، بی­حکمت و عبث نبوده و حتماً در ورای آن فلسفه­ای وجود دارد که در آخرین بخش از فصل اول تحقیق بدان اشاره خواهیم کرد. درباره توجیه این مسئله که چرا شارع مقدس اختیار طلاق را به زوج داده است؛ دلایلی چند وجود دارد که به توضیح آن خواهیم پرداخت:

1) یکی از دلایل آن عاقلانه و منطقی بودن رفتار اکثر مردان است که موجب می­ شود سریعتر تصمیم نگیرند و پیوند خانوادگی را بر هم نزنند و در مقابل، زنان از نظر احساساتی بسیار قوی­تر از مردان هستند و ممکن است که اگر اجرای امر طلاق به دست آنها باشد با یک تصمیم فوری و نسنجیده کانون خانواده را بر هم بزنند. در این راستا استاد بزرگ شهید مطهری می­فرماید: “طبیعت کلید فسخ طبیعی ازدواج را به دست مرد داده است یعنی این مرد است که با بی­علاقگی و بی­وفایی خود نسبت به زن او را نیز سرد و بی­علاقه می­ کند، بر خلاف زن که بی­علاقگی اگر از او شروع شود تأثیری در علاقه­ مرد ندارد، بلکه احیاناً آن را تیزتر نیز می­ کند، از این رو بی­علاقگی مرد منجر به بی­علاقگی طرفین می­ شود ولی بی­علاقگی زن منجر به بی­علاقگی طرفین نمی­ شود. سردی و خاموشی علاقه­ زن به مرد آن را به صورت مریض نیمه­جان درمی­آورد که امید بهبود و شفا دارد، در صورتی که اگر بی­علاقگی از زن شروع شود، مرد اگر عاقل و وفادار باشد می ­تواند با ابراز محبت و مهربانی علاقه­ زن را بازگرداند و این کار برای مرد اهانت محسوب نمی­ شود که محبوب رمیده­ی خود را به زور قانون نگه دارد تا تدریجاً او را رام کند، ولی برای زن اهانت و غیرقابل تحمل است که برای حفظ حامی و دلباخته­ی خود به زور و اجبار قانون متوسل شود.» ایشان در ادامه برای توجیه اینکه حق طلاق از حقوق شوهر است می­گویند: «در نتیجه اینکه مرد باید وجود زن را باید و جود زن را سرشار از عواطف و احساسات سازد تا او نیز بتواند فرزندان را از سرچشمه­ی فیاض عواطف خود سیراب کند، مرد مانند کوهسار است و زن به منزله­ی چشمه و فرزندان به منزله­ی گلها و گیاهان، چشمه باید باران کوهساران را دریافت و جذب کند تا بتواند آن را به صورت آب صاف و خرم و زلال بیرون دهد و گل­ها و گیاهان و سبزه­ها را شاداب کند، اگر باران به کوهساران نبارد یا وضع کوهسار طوری باشد که چیزی جذب زمین نشود، چشمه خشک و گلها و گیاهان می­میرند.»

. محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، جلد 32، پیشین، ص 5؛ محقق حلّی، شرایع الاسلام، جلد 3، انتشارات موسسه المعارف الاسلامیه، چاپ دانش، قم، 1415 ه .ق، ص 6؛ سید احمد خوانساری، جامع المدارک، جلد 4، پیشین، صص 493 و 494؛ محمد فاضل لنکرانی، تفصیل الشریعه فی شرح التحریر الوسیله، باب طلاق، پیشین، ص 14 و 15؛ یوسف صانعی فقه الثقلین، پیشین، صص 24 و 25.

. وهبه الزحیلی، الفقه الاسلامی و ادلته، جلد 9، الاحوال الشّخصیه (الاحکام الامره)، انتشارات دارالکفر،دمشق، صص 65-68؛ محمد ابو زهره، الاحوال الشخصیه، پیشین، صص 395 و 360؛ عبد الکریم زیدان، المفصل فی احکام المراه و البیت المسلم فی شریعته الاسلامیه، موسسه الرساله، جلد 7، چاپ دوم،بیروت، صص 348- 350.

. سید مهدی جلالی، پیشین، صص 37-39.

. مرتضی مطهری، نظام حقوقی زن در اسلام، مجموعه آثار شهید مطهری (مجلد 19)، انتشارات صدرا، چاپ دوم، آذر 1379، قم، صص 263 و 270.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...