شهروندی و جامعه مدنی |
عنوان : شهروندی و جامعه مدنی
تکه هایی از متن پایان نامه به عنوان نمونه :
تعریف جامعه ی مدنی
از آنجا که شهروند و شهروندی رابطه ی اساسی با جامعه و تربیت مدنی موجود در آن دارد به تعریفی از جامعه ی مدنی می پردازیم:
نگاهی به سیر تکوینی جامعه ی مدنی حکایت از آن دارد که بحث جامعه ی مدنی ریشه در گذشته داشته است. در یونان باستان اولین کسانی که به تعریف جامعه ی مدنی پرداخته اند، افلاطون و ارسطو در کتاب های جمهوریت و سیاست بوده اند و به همین ترتیب هر چه جلوتر آمدیم متفکران دیگر به تعریف این مفهوم پرداخته اند. اما با همه ی این ها حقوق سیاسی و تدوین جامعه ی مدنی در غرب در طی قرون اخیر انجام گرفت. این بحث ها از قرن شانزدهم به بعد در آن سوی عالم رونق گرفت و دانشمندانی در این زمینه نظریاتی را در باب نحوه ی اداره جامعه ارائه دادند و مبانی ضروری برای جامعه ی مدنی را پی ریزی کردند، این مبانی بر اساس تفکرات افلاطون، ارسطو، آگوستین قدیس و توماس آکویناس عرضه شد
(امیر احمدی، 1375، ص10، به نقل از: امین پور، 1384، ص36).
بررسی ها در زمینه ی” جامعه ی مدنی” از زمان افلاطون تاکنون نشانگر طیف وسیعی از
نگرش هایی است که گاهی متفاوت و گاهی متناقض هم بوده اند. این امر می تواند معرف دو چیز باشد: 1- یکی به دلیل مقتضیات اجتماعی این نگرش ها و 2- دوم فلسفه هایی که در این جوامع غالب بوده اند
( مجتبوی ، 1378، 266 به نقل از:فتحی، آ1381، ص13 ) . برای مثال گاهی جامعه ی مدنی به جامعه ای اطلاق می شود که تحت حاکمیت مطلق فلسفه و حکما بر اساس میزان برخورداری طبیعی بشر از عقل و استعداد و حکمت قرار دارد و نه میزان ثروت و اقتدارشان و شامل: طبقات موبدان، سلحشوران، مشاوران و قضات و بردگان می شود که برای گسترش فضیلت و حکمت و شجاعت و خویشتن داری و عدالت بر اساس مشارکت مردم بنا شده است ( همان منبع ،ص 267 ) . همچنین گاه جامعه ی مدنی به جامعه ای گفته می شود که بر اساس طبیعت مدنی انسان و به دنبال به هم پیوستن خانواده ها برای تأمین زندگی مطلوب و یا انتخاب و نظارت مردم بر اعمال دولت و بدون اعتقاد به برتری حاکمان بر قانون تأسیس شود
( مدنی، 1377،ص 132، به نقل از: همان منبع، همان صفحه ) . و نیز سیسیران می گوید: جامعه ی مدنی جامعه ای است که قانون ازلی و جهان شمولی که ناشی از عقل رب النوع بزرگ است و قانون بشری مشروط به سازگاری با قانون ازلی طبیعت در آن حاکم است و همه ی افرادی که از عقل سلیم برای تشخیص قانون طبیعی برخوردارند، در این جامعه حق ملاحظه و قضاوت درباره دولت و قوانینش را دارند
( خسرو پناه و داعی نژاد، 1376، ص152، به نقل از: همان منبع، ص14) . از نظر آگوستین” جامعه ی مدنی” “شهری زمینی” است در مقابل شهر آسمانی که با توافق افراد بشر و برای تأمین صلح و آرامش برقرار می گردد و به کمک استقرار قوانین و دولت، منطبق با نظام فراگیر ربانی اداره می شود
( همان منبع ، ص 152). “هابز” در کتابی به نام شهروند، جامعه ی مدنی را برای نخستین بار در معنای مدرن آن عرضه می کند. او همچنین مانند بسیاری از متفکران قرن هفدهم میلادی، مفهوم جامعه ی مدنی را از مفهوم دولت جدا نمی سازد. در جامعه ی مدنی او، افراد انسانی برای تشکیل نهاد سیاسی به توافق مشترکی می رسند ( رضایی . 13، ص25 ، به نقل از: فتحی، آ1381، صص16-13 ) . ” لاک”همچون “هابز” جامعه ی مدنی را در برابر وضع طبیعی مطرح می سازد ولی ظهور جامعه ی مدنی را ناشی از وجود تزاحم و جنگ منافع در وضع طبیعی نمی داند بلکه؛ وضع طبیعی او، دارای قانون طبیعی ( یعنی قانون اخلاقی همراه با الزام فراگیر و صادر شده از عقل) است. “لاک” بعد اقتصاد را به مفهوم جامعه ی مدنی می افزاید و برای نخستین بار بین دولت و جامعه ی مدنی تفاوت قائل می شود ( راسل ،1363، ص142 ) . از دیدگاه روسو قلمرو جامعه ی مدنی حاکمیت مالکیت خصوصی است و از مفهوم تمدن نیز جدا نیست. جامعه ی مدنی جایگاه زندگی انسان متمدن و تکوین و تحول علوم و هنرهاست. همچنین او نقّاد تمدنی است که نه تنها انسان را از آزادی و خوشبختی طبیعی خود محروم می سازد بلکه او را به فساد و تباهی نیز می کشاند( رضایی ، 1375، ص22) .
اما کسانی مانند “هابر ماس” تلقی گسترده تری از جامعه ی مدنی دارند. وی جامعه ی مدنی را بستر یک شیوه ی زندگی می داند که در نتیجه ی مدرنیسم و دموکراسی معاصر روبه زوال می رود و جای آن را از آزادی های منفی و دولت رفاه بخش می گیرد که جوهره ی انسان آزاد و مختار و سرنوشت ساز را از میان می برد ( بشیریه، 1377 ص42 ). و اومعتقد است که با بهره برداری از پدیده ای که در دموکراسی به ظهور رسیده، می توان زمینه ی رهایی بخشی از سلطه را فراهم آورد. و به خصوص به “گفت و گو” اهمیت می دهد و بر آن است که فراهم آوردن موقعیت آرمانی “گفت و گو” می تواند به مهار سلطه مدد رساند (باقری، 1384، ص125) .
و سرانجام مفهوم مصطلح و رایج امروز غرب از جامعه ی مدنی، در مقابل دولت قرار می گیرد و به حوزه ای از روابط اجتماعی اطلاق می شود که فارغ از مداخله ی قدرت های سیاسی و شامل مجموعه ای از تشکل های خصوصی و غیر خصوصی است که به قدرت و قانون وابسته نیستند، ولی به طور کلی ارادی و اختیاری به وجود می آیند، بر خلاف دولت که برای تکمیل قدرت خود وابسته به قانون است. در این معنا جامعه ی مدنی واسطه ای است میان فرد و خانواده از یک سوو دولت از سوی دیگر ( علم الهدی ، 1379 ، ص161، به نقل از: فتحی، آ 1381، ص15 ) . جامعه ی مدنی، جامعه ی سازمان یافته و منظمی است که به گفته هگل بر اساس نظام وابستگی متقابل بنا می شود و با ایجاد آن جامعه از حالت پاشیدگی و تفرقه در
می آید. میان اجزای آن پیوندهای متقابل برقرار می شود، مجموعه ای از لایه ها و نهادهای اجتماعی،
رابطه ی شهروندان و دولت را تنظیم می کنند ( محمدی ،1378 ، ص266 ) .
“هوشنگ امیر احمدی” در تعریف نسبتاً جامعی معتقد است: “جامعه ی مدنی حوزه ای است عمومی میان دولت و شهروند که بر اعمال و کردار این دو قطب (دولت و شهروند ) در قبال هم قاعده تعیین می کند. جامعه ی مدنی قلمرو گفتمان ها و روندها، فعالیت ها، جنبش ها و نهادهای اجتماعی سازمان یافته، خودمختار و داوطلبانه ای است که در راستای هدفی مشترک، نظمی حقوقی یا مجموعه ای از قراردادها و ارزش های هماهنگ شکل می گیرد. هدف چنین انجمن ها، فعالیت ها وتمایلات؛ تقویت استعدادهای بالقوه ی اعضا و حمایت از آن ها در مقابل بروز احتمالی اجحاف از طرف دولت، دسته های منسجم و دیگر افراد (عضو یا غیر عضو ) است هدف غایی ایجاد جامعه ای است که در آن چنانکه معروف است با تغییر حکومت ، نام خیابان ها و اماکنش عوض نشود ( امیر احمدی، 1375، ص10: به نقل از امین پور ، 1384، ص36).
البته جامعه ی مدنی را می توان از چهار منظر خاص بررسی نمود:
1- جامعه ی مدنی از دید گاه جامعه شناسی عامه: در این دیدگاه ، مراد همان زندگی اجتماعی یا شهرنشینی که انسان ها بنا به ضرورت وجودی خویش و برای گریز از تنهایی و به خصوص تأمین نیازهای اساسی و ضروری خود به تشکیل آن می پردازند. که البته باید براساس قوانین و ضوابط مشخص و
تعریف شده ای باشد تا نظم در جامعه برقرار گشته و از بی نظمی و هرج و مرج دور باشد (بیگدلی، 1374، ص74: فتحی، آ1381، ص 17) .
2- جامعه ی مدنی از دید گاه فلسفه: جامعه ی مدنی از این دیدگاه، جامعه ای است که براساس خرد، اندیشه، حکمت و تعقل پایه ریزی شده باشد و هدف اصلی در چنین جامعه ای رشد و تکامل وجودی انسان است تا آن ها خود را بهتر شناخته و به حقوق و مسئولیت های خویش آگاه گشته و خود برای تشکیل جامعه ای آرمانی گام بردارند. افلاطون و ارسطو و فارابی اولین کسانی بودند که ایده ی چنین جامعه ای را تحت عنوان”مدینه ی فاضله”مطرح کردند. افلاطون در مدینه ی خود به دنبال ارتقای سطح ارزش های انسانی از جمله عدالت ، فضیلت و سعادت بود و به قدرت از منظر اخلاق می نگریست (همان منبع، همان صفحه) . ارسطو در رساله ی “سیاست” خود، جامعه ای را ترسیم می کند که نظم حاکم بر آن تابع قانون اساسی نوشته ی خود اوست. او به خوبی می دانست جامعه ی مدنی، جامعه ای است قانون مند که شهروندان صاحب اراده، مستقل و در سرنوشت سیاسی خود شریک هستند، ارسطو شخصیت فرد را در سیاسی بودن او می دانست. او می گوید: انسان طبعاً برای زندگی در جامعه ی سیاسی ساخته شده است. افراد حتی هنگامی که به یکدیگر نیازمند نباشند، باز میل دارند که با هم زندگی کنند و در عین حال نفع مشترکی آدمیان را در حدود کوششهایشان در راه بهزیستی هم گرد می آورد، پس زندگی خوب هدف اجتماع است
(ارسطو ، 1364 ، ص128) .
3- جامعه ی مدنی از دید گاه حقوقی: دراین دیدگاه ، در جامعه ی مدنی قانون و مقررات خاص حکومت می کند. و قانون در زندگی فردی و اجتماعی افراد جامعه جریان دارد، و این امر در افراد نهادینه می شود. اگر قانون نباشد جامعه از نظم بدور است (بیگدلی، 1374، ص74: فتحی، آ 1381 ، ص 19) .
4- جامعه ی مدنی از دید گاه جامعه شناسی خاص: دراین دیدگاه ، عادات و عرف و رسوم و آدابی که برای مردم جامعه ارزش دارد و در میان آن ها جاری است، جامعه و اصول کلی آن ها را تشکیل می دهد. در واقع مردم از “آزادی مطلق” برخوردارند و در سرنوشت جامعه خود سهیم هستند، به عبارت دیگر “کثرت گرایی”و”تنوع اجتماعی”باعث به وجود آمدن دسته ها و گروه ها و انجمن ها می شود
(همان منبع ، همان صفحه) .
2- 4 . شهروند
2-4-1 . مفهوم شهروند
شهروند از کلمه ی “شهر” و پسوند”وند” تشکیل شده است. در فرهنگ معین کلمه شهر به معنای: 1- آبادی بزرگ که دارای خیابان ها، کوچه ها، و خانه ها و دکان های بسیار باشد. – مملکت، آورده شده است( معین ، جلد 2 ، ص 2096) . در لغت ی نامه دهخدا کلمه ی شهر هم به معنای مدینه و بلد و اجتماع ، خانه های بی شمار که مردمان در آن سکنی می کنند . . . . و هم به معنای مملکت، سرزمین و کشور آورده شده است و شهر ایران، ایرانشهر را به معنای مملکت ایران آورده است :
خوشا شهر ایران و فرخ گران که دارند چون تویکی پهلوان ( فردوسی )
پسوند “وند” به معنای خداوندی، صاحبی و در زبان های باستانی ایران از “ونت” که به معنای دارنده است گرفته شده است (دهخدا، جلد 9 ، 14 صص12871-2 و 20556) . بنابراین این کلمه در فارسی هم می تواند معنای شهر نشین، هم اهل یک مملکت و جامعه ی سیاسی را داشته باشد. این کلمه ترکیبی برای ترجمه ی کلمه شهروند در زبان فرانسه و زبان انگلیسی در نظر گرفته شده است از کلمه ی شهروند لا تین اخذ شده است.
مفهوم امروزی کلمه ی شهروند به معنای ساکن یا اهل شهر نیست، بلکه اساسی ترین بار معنائی آن این است که در اداره ی امور عمومی شهر دخالت و مشارکت دارد. مرور مفهومی شهروند در دنیای غرب و دنیای شرق متفاوت است و شاید اصولاً متفکران و نویسندگانی که در مورد شهروندی، الگوها و ارزش های مربوط به آن مطالعه داشته اند، به وجود شهروندی در دنیای شرق از نظر تاریخی توجهی نداشته اند. بدین ترتیب منشأ ایده ی شهروندی را در یونان و رم باستان جستجو کرده اند و معتقد به این هستند که اولین تلاشهای منظم برای اولین تجربه های نهادی شده ی شهروندی در دولت شهرهای یونان و به ویژه در آتن از قرون پنجم تا چهارم قبل از میلاد انجام شده است. ولی نمی توان اعتقاد داشت که سایر نقاط گیتی از ایده ی شهروندی و توجه به حقوق و وظایف ساکنان تهی بوده است بدون این که اصطلاح شهروند به کار رفته باشد. در برخی از ادبیات شهروندی، مفهوم مخالف شهروند، رعیت آورده شده است که از ترکیبات و تنظیمات شهری اطاعت از قوانین آن را حمل می کند. اما شهروند ضمن تعهد به وفاداری نسبت به قوانین و نظامات شهر نقش و حقوق و اختیاراتی نیز در تدارک و تنظیم همان قوانین و نظامات دارد ( پللد ، 1370) .
مفهوم و حقوق شهروندی در طول تاریخ تحولات بسیاری به خود دیده است تا امروز “مفهوم شهروندی” علاوه بر حقوق، دربردارنده وظایف و تعهدات می باشد. همه جوامع سیاسی با هر مرام سیاسی لیبرال ها، سوسیالیست، محافظه کاران ، اجتماع گرایان، طرفداران محیط زیست، فمنیست ها، همه و همه ایده ی شهروندی را پذیرفته اند، زیرا همه بر مسئولیت هایی برای پایداری جوامع سیاسی و محیط طبیعی تأکید دارند (فالکس ، 1381 ) .
موقعیت شهروند عبارت است از عضویت داشتن در یک جامعه ی گسترده، او به این جامعه کمک می کند، در امور جامعه مشارکت دارد و جامعه استقلال فردی به او می دهد این استقلال در مجموعه ای از حقوق انعکاس می یابد که هر چند از نظر محتوا در زمان ها و مکان های مختلف متفاوت اند لیکن همیشه بر پذیرش کارگزاری و فاعلیت سیاسی دارندگان آن حقوق دلالت دارند. بنابراین ویژگی کلیدی معرف شهروندی که آن را از تابعیت صرف متمایز می کند یک اخلاق مشارکت است. شهروندی نه یک موقعیت منفعلانه، بلکه یک موقعیت فعالانه است. به طور خلاصه شهروندی با سلطه ناسازگار است . . . شهروندی همواره یک ایده ی دو جانبه و بنابراین یک ایده ی اجتماعی است ( همان منبع، صص 13-14 ) .
شهروندی هم کرامت انسان را به رسمیت می شناسد، هم بستر اجتماعی را که او در آن زندگی می کند و از آنجا که جامعه پیوسته در حال تغییر است و شهروندان راههای جدید برای تحقق شهروندی و برآوردن نیازهایشان جستجو می کنند و به دلیل تفاوت هایی که در اجتماعات از نظر فرهنگی، مذهبی، و ارزش ها . . . وجود دارد یک تعریف ساده و ایستا از شهروندی را نمی توان در همه ی جوامع و همه ی زمان ها به کار برد. بنابراین با توجه به وجود حقوق و تعهدات در شهروندی، پویایی شهروندی و این که شهروندی در مورد روابط انسانی است، با یک جمع بندی سعی می کنیم تعریفی از شهروند و نهایتاً شهروندی ارائه کنیم. شهروند فردی است متعلق به گروه که در مقابل این گروه دارای وظایفی است و حقوقی به او تعلق می گیرد، شهروند دارای حقوق مدنی است، بدین معنی که از آزادیهایی که در قانون اساسی به او داده شده است بهره مند است. دارای حقوق سیاسی است، این حقوق به او اجازه دخالت در زندگی سیاسی شهر و ملتی که به آن تعلق دارد می دهد. دارای حقوق اجتماعی است که مربوط به زندگی او در جامعه می شود یعنی حق کار و شغل، حق امنیت، حق اوقات فراغت . . . در مقابل این حقوق، شهروند دارای وظایفی است که می بایستی به آن عمل کند و در برخی از موارد،در صورت عدم انجام وظایف با برخورد مواجه خواهد شد این وظایف عبارتند از:
– اطاعت از قوانین
– شرکت در پرداخت هزینه های عمومی مانند پرداخت مایلات و عوارض . . .
– دفاع از جامعه و ملتی که به آن تعلق دارد، در مواردی که جامعه مورد تهدید قرار می گیرد . ( همان منبع، ص 14 ) .
در کشورهایی که قوانین مملکتی به صورت کلی یا در بخشی بر پایه ی احکام شرعی است، مذهب علاوه بر اعتقاد به صورت قانون نیز تدوین می شود و جایگاه قانونی نیز پیدا می کند. با توجه به این ویژگی ها و شناخت حقوق در وظایف شهروندی جایگاه برجسته ی شهروند روشن می شود. شهروند در زندگی سیاسی می تواند شرکت کند، کسانی را که حکومت را تشکیل می دهند انتخاب کند و در موارد نقص قوانین عدم اعتماد خود را نشان دهد (آشتیانی، ب1381، صص19-20) . به دلیل ویژگی ها و ضرورت های زندگی اجتماعی، شهروند نمی
تواند فرد پرست و خودنگر بوده و وضعیت و حقوق دیگران را فراموش کند و مورد توجه قرار ندهد، بلکه از جهت وظایف قانونی که به او محول می شود، به افرادی که در خطر بوده و به کمک دیگران احتیاج دارند، کمک می کند. هر شهروندی باید بتواند از حقوق خود بهره برده و وسائل مادی زندگی خود را فراهم کند (همان منبع، ص20) . از نظر محل اقامت می تواند شهر، مملکت و محل اقامت خود را انتخاب کند و نه تنها شهروند مملکت و شهر خود باشد، بلکه از نظر اخلاقی و مسئولیت مشترک می تواند شهروند جهانی باشد که به قول شیخ اجل سعدی :
بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی(سعدی) .
به عبارت دیگر شهروندی را می توان پای بند بودن فعال به ارزش هایی بر پایه ی حقوق و وظایف ذکر شده که جنبه عام برای همه دارد، دانست. شهروندی به مدد مجموعه ی حقوق، وظایف و تعهدات و ارزش های ناشی از آن ها، راهی برای توزیع عادلانه ی منابع و زندگی همراه با مشارکت و پویایی فراهم
می کند. در ضمن پای بند بودن به ارزش های جمعی به معنای فراموش کردن هویت فردی و ارزش های شخصی و قواعد راه و روش های زندگی فرد نیست. قبول ارزش های عمومی و احترام و عمل به آن ها
می تواند بدون تضاد با ارزش های فردی جایگاه خود را داشته باشد. شهروندی به چارچوب و بستری نیاز دارد که حقوق در آن پذیرفته و انجام مسئولیت در آن امکان پذیر باشد این چهارچوب جز زمینه و بستر اجتماعی چیز دیگری نیست که ارزش های مرتبط با شهروندی در آن به ظهور می رسد این چهار چوب شامل مردم سالاری، سیستم کارآمد حقوقی، نهادها و سازمان های مربوط هستند که ارکان مشارکت را فراهم می سازد و ارزش های شهروندی در این زمینه به ظهور می رسد (آشتیانی، ب1381، ص21) .
2-4-2 . تعریف شهروندی
مفهوم شهروندی اگرچه دارای یك تاریخ طولانی است، اما هنوز هم مبهم و مسألهدار است. یونگ استدلال میكند كه شهروندی در حقیقت مجموعهای از ارتباطات عمدی بین مردمی است كه میخواهند از «حالت طبیعی» یعنی حالتی كه زندگی به صورت منزوی، فقیرانه و حیوانی جریان دارد، اجتناب ورزند. از اینرو شهروندی، نوعی قرارداد اجتماعی است كه هدف اصلی آن ارتقای رفاه و امنیت در سطح جامعه است و ضرورتاً به این امر میپردازد كه افراد یك جامعه چگونه باید رفتار كنند تا به این هدف برسند (مریفیلد[1]، ۱۹۹۷) . شهروندی اساسا با سه بحث عمده در ارتباط است :
الف:ماهیت دولت سیاسی
ب:ماهیت شهروند وویژگی های آن
ج:ارتباط فرد درجامعه
مفهوم شهروندی تا حد زیادی وابسته به شرایط كشور خاص و جامعه ی ویژه است و هر فرهنگی نیز شهروند ویژه ی خود را میطلبد. جامعه مدنی برای یك كشور به معنای استقلال اقتصادی، برای كشور دیگر به معنای استقلال سیاسی- اجتماعی یا دارا بودن حق آزادی بیان است. برای مثال این امر برای مردمان انگلیسی و آمریكایی به معنای مشاركت مدنی است و شهروند در این دو كشور به كسی گفته میشود كه با شبكههای اجتماعی (نظیر انجمنها، گروه ها و سازمان ها و . . .) در ارتباط هستند ( تورنی –پورتا، 1991) .
شهروندی مفهومی کاملاً چند بعدی و وابسته به ارزش ها می باشد وباگذشت سالیان متمادی از طرح این مفهوم در ادبیات علوم اجتماعی و سیاسی هنوز هم در خصوص مفهوم و ویژگی های آن اتفاق نظر وجود ندارد. اما با فروگذاردن تفاوت ها و در یك برداشت كلی میتوان گفت؛ شهروندی مقولهای است مرتبط با نحوه ی عملكرد افراد به نحوی كه آن ها قادر باشند در یك جامعه ی دموكراتیك، محیط خود و محیط اجتماعی دیگران را به نحو مثبت و بارزی متأثر سازند ( برن[2]، ۱۹۹۶ ، به نقل از: فتحی، آ1381، صص21-22) .
علاوه بر آنچه که در بالا گفته شد، واژه ی شهروندی چندین معنای مختلف دارد:
1- جایگاه قانونی وسیاسی: شهروندی در این قالب ساده در مورد چگونگی ایفای نقش به عنوان یک شهروند استفاده می شود – یعنی ایفای نقش به عنوان عضو یک ایالت یا جامعه ی سیاسی خاص. شهروندی در این معنا دارای حقوق ومسئولیت های خاصی است که در قانون تعریف می شوند همچون حق رأی، مسئولیت پرداخت مالیات وغیره. این معنا گاهی اوقات به ملیت اشاره دارد وچیزی است که گاهی اوقات فردی در مورد کاربرد شهروندی ، شهروندشدن ویا شهروند طرد شده تعریف می کند . [3]
2- نقش آن در زندگ
ی وامور عمومی: واژه ی شهروندی همچنین برای اشاره به نقش آن در زندگی وامور عمومی استفاده می شود. یعنی در ارتباط با رفتار واعمال یک شهروند است. این واژه در این معنا گاهی اوقات به عنوان شهروندی فعال شناخته می شود. شهروندی دراین معنا در طیف وسیعی از
فعالیت ها،از انتخابات گرفته تا منافع سیاسی وامور متداول استفاده می شود. به این معنا نه فقط به حقوق و
مسئولیت های مربوط در بطن قانون اشاره دارد بلکه به اشکال عمومی رفتاری – اجتماعی واخلاقی اشاره
می کند که جوامع از شهروندان خود انتظار دارند (همان منبع) .
3- یک فعالیت آموزشی: بالاخره شهروندی برای اشاره به یک فعالیت آموزشی استفاده می شود، به این معنا که به فرایندی اشاره می کند که به مردم در یادگیری چگونگی شهروند فعال، مطلع و
مسئولیت پذیر کمک می کند. شهروندی در این معنا همچنین به عنوان آموزش شهروندی یا آموزش برای شهروندی شناخته می شود. این معنا تمام اشکال آموزش را از آموزش غیر رسمی در خانه یا محل کار تا انواع بسیار رسمی آموزش در مدارس، دانشکده ها، دانشگاه ها، یا سازمان های آموزشی و محل های کار را در بر می گیرد (همان منبع) .
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
فرم در حال بارگذاری ...
[شنبه 1399-12-02] [ 10:31:00 ق.ظ ]
|