بررسی چگونگی تأثیر عضویت در فیسبوک بر رفتار انتخاباتی در انتخابات ریاستجمهوری |
اهمیت این موضوع در دو دهۀ اخیر با پدیدآمدن نسل دوم تکنولوژی اطلاعاتیارتباطی و تغییر کاربری اولیۀ اینترنت صورت ویژهای یافته است. در سالهای ابتدایی پیدایش، هدف استفاده از اینترنت، بیشتر سرگرمی و کسب اطلاعات بود؛ اما در سالهای اخیر، افراد از اینترنت در درجۀ اول برای گسترش ارتباطات بینشخصی خود استفاده میکنند و بهجای دریافت منفعلانۀ اطلاعات، خود در تولید محتوا مشارکت میکنند، بدون اینکه برای این کار نیاز به دانش و مهارت فنی زیادی داشته باشند (وون، 2013؛ کافمن، 2009).
تکنولوژی اطلاعاتیارتباطی جدید که مهمترین آنها «سایتهای شبکۀ اجتماعی» هستند، امکان صورتگرفتن کارهایی چون ارتباطگیری و تعامل شبکهای وسیع با حذف مرزهای جغرافیایی، تولید محتوا، بهاشتراکگذاری آسان اطلاعات چندرسانهای و همچنین بحث بین افراد آشنا و ناآشنا باهم را فراهم کرده است. میلیونها نفر عضو این شبکهها هستند و بخش درخورتوجهی از وقت روزانۀ خود را در آنها میگذرانند. درواقع این شبکهها به بخشی از زندگی روزمرۀ این افراد تبدیل شده است، تاحدیکه گاه تشخیص مرز بین زندگی آنلاین و آفلاین آنها مشکل است. فیسبوک، توییتر، گوگلپلاس، یوتوب و اینستاگرام از بزرگترین سایتهای شبکۀ اجتماعی هستند که درحالحاضر فیسبوک با بیش از 1میلیارد و 200میلیون کاربر بزرگترین آنها است (فیسبوک، 2014). در سالهای اخیر بررسی چگونگی تأثیرات این سایت بر جامعه و ازجمله مشارکت سیاسی به یکی از مسائل روز علاقهمندان به حوزۀ رسانه و جامعه تبدیل شده است، موضوعی که این پژوهش نیز بهدنبال بررسی آن در ایران است. مسئلۀ پژوهش پیشِ رو، درک چگونگی تأثیر حیات فیسبوکی، بهعنوان بخشی از زندگی روزمرۀ افراد بر رفتار رأیدهی، بهعنوان یکی از مهمترین شکلهای مشارکت سیاسی، است. در نظر داریم این مسئله را در انتخابات ریاست جمهوری 1392 ایران بررسی کنیم؛ لذا سؤال علمی این پژوهش بدینترتیب است: چگونه عضویت افراد در فیسبوک بر رفتار رأیدهی آنها در انتخابات ریاست جمهوری سال 1392 ایران تأثیر گذاشته است؟
مشارکت سیاسی به آن دسته از فعالیتهای فرد گفته میشود که هدفش تأثیرگذاری مستقیم یا غیرمستقیم بر حکومت است (بردی، وربا و اسکلزمن، 1995؛ ؛ برت و برونتناسمیت، 2014؛ تورل، 2006؛ هارل، 2013) و رفتار رأیدهی یکی از قدیمیترین و مهمترین شکلهای مشارکت سیاسی است. اهمیت رأیدادن درحدی است که برخی میگویند فراتر از آن دستورالعمل روشن و ثابتی درمورد اینکه چه مشارکت دیگری برای عملکرد بهتر جامعه لازم و مطلوب است، وجود ندارد (گوستافسون، 2013). منظور از رفتار انتخاباتی، تأکید روی جنبههای فردی مشارکت و نه جنبههای کلان، مثل نرخ مشارکت است. سایتهای شبکۀ اجتماعی هم طبق تعریف، سرویسهای شبکهمحوری هستند که برای کاربر، پروفایل عمومی یا نیمهعمومی ایجاد میکنند و کاربر میتواند فهرست ارتباطهایش و نیز محتواهایی را که دیگران در سیستم ایجاد کردهاند، ببیند و در آنها جستجو کند (بوید و الیسون، 2007).
درمورد محبوبیت فیسبوک در میان 42میلیون کاربر ایرانی اینترنت، آمار رسمی وجود ندارد (آمارهای جهانی اینترنتی، 2012) هرچند طبق پیمایشی 58درصد از کاربران ایرانیِ اینترنت بهطور منظم از فیسبوک استفاده میکنند. براساس این پژوهش سهم گوگلپلاس 37درصد، کلوب 14درصد و توییتر و لینکدین هرکدام 12درصد است که این ارقام، محبوبیت بیشترِ فیسبوک درمقایسه با دیگر سایتهای شبکۀ اجتماعی را در ایران نشان میدهد (نولز، 2012؛ باهاتیا، 2012).
2.1. ضرورت پژوهش
اهمیت خاص فیسبوک برای پژوهشهای جامعهشناختی را، بهجز ویژگی محبوبیت این سایت، میتوان بهسبب سه مشخصۀ متمایزش دانست: اول. فیسبوک با ارائۀ چندین ابزار در یک فضا، فرایند انتشار اطلاعات را سادهتر کرده است؛ دوم. در فیسبوک امکان دیالوگ افراد فراوانی باهم وجود دارد؛ سوم. درمقایسه با فضای آفلاین، اطلاعات در فیسبوک راحتتر و برای تعداد بیشتری از افراد دردسترس است (ونوینگاردن، 2012). محبوبیت فیسبوک و سه ویژگی ذکرشده و نیز اینکه بخشی از اطلاعات مبادلهای در این سایت بهخصوص در ایام انتخابات محتوای سیاسی دارد، اهمیت بررسی تأثیر این سایت بر رفتار انتخاباتی افراد را روشنتر میکند. این موضوع بهویژه در کشوری مانند ایران که حضور در انتخابات از معدود راههای تأثیرگذاری سیاسی است، بیشتر درخور توجه است. بررسی تأثیر فیسبوک بر رفتار انتخاباتی موضوعی است که درخصوص آن در ایران کار نشده است.
اهمیت این پژوهش بهلحاظ کاربردی هم، امکان استفاده از نتایج آن از طرف نهادهای رسمی، گروهها، احزاب سیاسی و… است. فیسبوک شبکۀ اجتماعی وسیعی است که استفاده از آن درحال گسترش است و پتانسیل تأثیرگذاری بر نگرش و کنش سیاسی افراد را دارد؛ لذا هر گروه سیاسی میتواند از این محیط برای پیشبرد اهداف خود، بهخصوص برای اهداف انتخاباتی در ایام انتخابات استفاده کند. نتایج این پژوهش میتواند گامی باشد، هرچند کوتاه، درراستای استفاده از اینترنت درجهت پیشبرد دموکراسی در ایران.
3.1. اهداف پژوهش
در این پژوهش بهطور کلی دو هدف معین را دنبال میکنیم:
- رسیدن به شناختی از فضای فیسبوک در روزهای منتهی به انتخابات، از طریق تحلیل بحثهای کامنتی در این سایت و درنهایت بیان تمهای اصلی آنها؛
- درک چگونگی تأثیرگذاری این فضا بر رفتار انتخاباتی از طریق مشاهدۀ کامنتها و مصاحبه با افراد شرکتکننده در بحثها.
فصل دوم: ادبیات پژوهش
درمورد رابطۀ فیسبوک و مشارکت سیاسی و حتی بهطورکلیتر رابطۀ سایتهای شبکۀ اجتماعی و مشارکت سیاسی، ادبیات مستقلی وجود
ندارد. آنچه هست گسترش بحث از ادبیات حول رابطۀ اینترنت و مشارکت سیاسی است. برای این منظور، ویژگیهای مختص سایتهای شبکۀ اجتماعی را در این بحثها درنظر میگیرند. ما نیز در اینجا ادبیات نظری موجود دربارۀ تأثیر اینترنت بر مشارکت سیاسی را بیان میکنیم و سپس بحث را به سایتهای شبکۀ اجتماعی گسترش میدهیم.
1.2. اینترنت و مشارکت سیاسی
دربارۀ تأثیر اینترنت بر مشارکت سیاسی دو دیدگاه اولیه و کلیِ خوشبینانه و بدبینانه و متعاقب آن دو فرضیۀ بسیج و تقویت وجود دارد که هر دو بهطور یکجانبهای به این موضوع مینگرند. خوشبینها تأثیر اینترنت بر دموکراسی را مثبت ارزیابی میکنند و اینترنت را موجب بسیج گروههای حاشیهای برای مشارکت در سیاست میدانند. بدبینها درمقابل این تأثیر را منفی یا حداکثر خنثی میدانند و برایننظرند که اینترنت صرفاً گروههایی را که در سیاست فعال هستند، تقویت میکند. دیدگاه سومی نیز در این میان وجود دارد که برخلاف دو دیدگاه فوق نگاه یکجانبهای به موضوع ندارد و براساس آن، برای اینترنت نمیتوان تأثیری کلی درنظر گرفت. درادامه توضیحات بیشتری درمورد هریک از این سه دیدگاه ارائه میشود.
مهمترین دلیلی که خوشبینها بیان میکنند این است که اینترنت بهخصوص سایتهای شبکۀ اجتماعی، با کاهش هزینۀ مشارکت و بسیج (اندویزا، کانتیجاک و گالگو، 2009؛ اسکلوزمن، 2010) و هزینۀ کسب اطلاعات سیاسی (اندویزا، کانتیجاک و گالگو، 2009؛ استنلی و ویر، 2003؛ ونوینگاردن 2012؛ کوراه، 2009؛ دیماگیو و دیگران 2001؛ وینگ، دیگنارو و داتون، 2006؛ لارسون، 2004)، مشارکت سیاسی را افزایش میدهد. همچنین چون امکان کنترل حکومت روی این رسانهها کمتر است، افراد به اطلاعاتی دسترسی دارند که در رسانههای سنتی سانسور میشود (شین، 2003؛ وینگ، دیگنارو و داتون، 2006). بهعلاوه اینترنت بهخصوص تکنولوژیهای نسل دوم امکان تشکیل و سازماندهی گروهها، تشکیل شبکههای اجتماعی و همکاری افراد در بعد وسیع را فراهم میکند (گوستافسون، 2013؛ وینگ، دیگنارو و داتون، 2006؛ اسکلوزمن، 2010؛ کوراه، 2009). بدینترتیب امکان مواجهشدن افراد با دیدگاههای متفاوت و متعارض بیشتر میشود. همچنین طبیعت نامتمرکز و تعاملی نسل دوم اینترنت از جمله سایتهای شبکۀ اجتماعی، افراد را از مصرفکنندههای منفعل اطلاعات به تولیدکنندگانی فعال تبدیل میکند (کافمن، 2009؛ شین، 2003؛ ویر، 2002).
ازجمله پژوهشهای تأییدکنندۀ این رویکرد، کارِ گیل د زونیگا (2009) است. این پژوهش ضمن تأیید رابطۀ مثبت استفاده از منابع خبری سنتی آنلاین با انواع مشارکت آنلاین و آفلاین، نشان داد که استفاده از وبلاگها تأثیر مثبتی بر مشارکت سیاسی آنلاین دارد. این پژوهش با کنترل عوامل دموگرافیک، موارد مربوط به محل استفاده از اینترنت (خانه یا محل کار) و تعداد سالهایی که فرد از اینترنت استفاده کرده است و نیز استفاده از رسانههای آفلاینی مانند تلویزیون و روزنامه انجام شد (گیل د زونیگا، پویگ ال آبریل و روجاس، 2009).
گیبسون، لوسولی و وارد، (2005) نیز طی تحلیل ثانویهای روی اطلاعات پیمایشی در سطح اروپا، فرضیۀ بسیج را تأیید کرد. این پژوهش نشان داد الگوهای مشارکت مبتنی بر وضعیت اقتصادیاجتماعی، جنسیت و همچنین منابع مورد نیاز برای مشارکت در فضای آفلاین با آنلاین متفاوت است. چراکه طبق این پژوهش اولاً جهان آنلاین فضایی را برای مشارکت کسانی که در غیر این صورت فعال نیستند، فراهم میکند. مثلاً زنان و نیز شهروندانِ از نظر وضعیت اقتصادیاجتماعی پایینتر که در فعالیتهای آفلاین کمتر مشارکت میکنند، در فعالیتهای آنلاین همترازِ مردان و دیگرانی که از نظر وضعیت اقتصادیاجتماعی بالاترند، مشارکت میکنند. جوانان هم که در فعالیتهای آفلاین کمتر از پیرترها مشارکت میکنند، در فعالیتهای آنلاین بیشتر از پیرترها مشارکت دارند. ثانیاً اینکه در فضای آنلاین منابع جدیدی مطرح میشود که مختص به اینترنت است و ربطی به منابع مرتبط با فضای آفلاین ندارد. درواقع منابع آفلاین فقط تا قبل از دسترسی به اینترنت اهمیت دارند و وقتی فرد آنلاین میشود، مهارتهای جدیدی اهمیت مییابد که مرتبط با اینترنت است (گیبسون، لوسولی و وارد، 2005).
یا مثلاً اندویزا (2013) با مطالعه حول اعتراضات اسپانیا در سالهای 2011-2012 نقش رسانههای دیجیتال را بررسی کرد و به این نتیجه رسید که اولاً سازمانهایی که اعتراضات را هدایت میکردند، کاملاً متفاوت از فعالیتهای جمعی سنتی بودند، برای مثال جوانتر بودند و کمتر عضویت رسمی داشتند. ثانیاً فرایند بسیج با استفاده از رسانههای دیجیتال بهخصوص سایتهای شبکۀ اجتماعی امکانپذیر شده است. ثالثاً مشارکتکنندگان متفاوت بودند، آنها جوانتر و تحصیلکردهتر بودند و تعداد زنان و بیکاران آن درمقایسه با دیگر اتفاقات مشابه بیشتر بود. لذا رسانههای دیجیتال در این اعتراضات بخشهای جدیدی از جامعه را برای مشارکت بسیج کرده بود (اندویزا، 2013).
تعاریف متعدد و متفاوتی از مشارکت سیاسی وجود دارد. در تعاریفی که تا قبل از دهۀ 1970 ارائه شده است، مشارکت سیاسی به رأیدادن و فعالیتهای رسمی انتخاباتی محدود است (وینگ، 2009؛ ونوینگاردن 2012). در تعاریف جدید بعد از دهۀ 70، مشارکت سیاسی بهطورکلی به آن دسته از فعالیتهای فرد گفته میشود که هدفش تأثیرگذاری بر حکومت است (تورل، 2006؛ هارل، 2013) این فعالیتها شامل رفتارهای رسمی مانند رأیدهی، کار برای کمپینهای انتخاباتی و تلاش برای متقاعدکردن دیگران به رأیدادن و نیز رفتارهای غیررسمی مانند امضای بیانیهها، حضور در راهپیماییها، استفاده از نمادهای تبلیغ کاندیداها و بایکوت یا خرید محصولاتی با دلایل سیاسی میشود (برت و بروتناسمیت، 2014؛ والنزولا، پارک و کی، 2009). همچنین با گسترش مفهوم مشارکت سیاسی، مفهوم دلمشغولی سیاسی و مدنی درکنار مشارکت مطرح شد. درحالیکه مشارکت به جنبههای رفتاری مشارکتی فرد اشاره میکند، تأکید دلمشغولی بر جنبههای روانشناختی مانند علاقهداشتن، توجهکردن، آگاهیداشتن، اعتقادداشتن و… به مسائل سیاسی یا مدنی است(برت و بروتناسمت، 2014).
فرم در حال بارگذاری ...
[شنبه 1399-12-02] [ 01:22:00 ق.ظ ]
|