شادکامی، ذهن متفکرین را برای هزاران سال به خود مشغول داشته است. هرچند که فقط در چند سال اخیر است که به شیوه نظام‎دار مورد مطالعه و اندازه‎گیری قرار گرفته است. اغلب مردم آن‎جه را که در رابطه با زندگی‎شان اتفاق می‎افتد به صورت خوب یا بد ارزیابی می‎کنند و طبیعتاً قادر به قضاوت در مورد زندگی خود هستند. آن‎ها تقریباً همیشه هیجانات و خلقیاتی را تجربه می‎کنند که یا مؤلفه خوشایند دارد و منجر به یک واکنش مثبت می‎شود و یا مؤلفه‎ای ناخوشایند دارد و واکنش منفی را می‎طلبد (داینر، 1984).

 

 

شادکامی دربر گیرنده انواع ارزشیابی‎هایی است که فرد از خود و زندگی‎اش به عمل می‎آورد. این ارزشیابی‎ها، مواردی از قبیل خشنودی از زندگی، هیجان و خلق مثبت، فقدان افسردگی[11] و اضطراب را شامل می‎شود و جنبه‎های مختلف آن نیز به شکل شناخت‎ها و عواطف است (داینر، 2002).

نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی

اولین پژوهش تجربی در مورد شادکامی در سال 1912 در بین دانش‎آموزان انگلیسی در یک مدرسه پسرانه انجام شد. در این مطالعه بر سطح لذت دانش‎آموزان تمرکز شد. بعد از جنگ جهانی دوم، تعداد پژوهش‎های مربوط به شادکامی افزایش یافت و در این پژوهش‎ها توجه از سطح لذت به میزان شادکامی کلی تغییر کرد (وینهوون[12]،1994).

 

 

علاقه نظری و پژوهشی در حوزه کمال‎گرایی نیز در سال‎های اخیر، رشد برجسته‎ای داشته‎ است (شفران و منسل[13]، 2001). پارکر[14](2000؛ به نقل از سرو، 1387) بیان می‎کند که کمال‎گرایی کوشش اجباری و پیوسته فرد در رسیدن به اهداف دست‎نیافتنی است و کمال‎گراها افرادی هستند که خود را بر اساس عملکردهایشان مورد بررسی قرار می‎دهند.

 

 

از زمانی‎که این سازه مورد بررسی قرار گرفته است، بر پیامد‎های زیان‎بار آن تأکید بیشتری شده است(فراست، لاهارت، روزنبلیت[15]، 1991؛ هویت و فلت[16]،1991؛ به نقل از بیلینگ، اسراییلی، آنتونی[17]، 2003). اما تلاش‎هایی نیز وجود داشته‎است که جنبه‎های مفید کمال‎گرایی را از جنبه‎های مضر آن متمایز می‎سازد(هاماچک[18]،1978؛ میسیلیدین[19]، 1983؛ اوئنز[20]، 1998؛ به نقل از شافران و منسل، 2001).

 

 

اوئنز و همکاران (1995) بین کمال‎گرایی مثبت و منفی[21] تمایز قائل شدند (پناهی، 1383).

 

 

کمال‎گراهای مثبت و منفی هر دو معیارهای متعالی برای عملکرد خود دارند، اما کمال‎گرایان مثبت انعطاف‎پذیرترند و از تلاش‎های خود برای رسیدن به هدف احساس رضایت می‎کنند، هرچند معیار‎های شخصی‎شان کاملاً محقق نشود. در واقع اینان قادرند محدودیت‎های شخصی و موانع محیطی را بپذیرند، در حالی‎که کمال‎گرایان منفی فاقد انعطاف‎پذیری هستند و به همین دلیل از عملکرد خویش راضی نیستند (نیکنام، حسینیان و یزدی، 1389).

 

 

کمال‎گرایی مثبت با احساس شایستگی (فراست و استیکت[22]، 1990؛ به نقل از گرانمایه‎پور و بشارت، 2010)، احساس پیشرفت (برنز و فدوا[23]، 2005) و سلامت روان‎شناختی (گرانمایه‎پور و بشارت، 2010) رابطه مثبت معناداری دارد.

 

 

کمال‎گرایی منفی با اختلال‎های تهاجمی، میگرن، اختلال‎های پانیک و خود‎کشی همبستگی بالایی دارد (کد، 2006). از طرفی، نگرش کمال‎گرایی منفی، موجب اختلال در موفقیت می‎شود. بنابراین، هم آرزوی کامل بودن و هم احساس رضایت را از این افراد می‎گیرد و آن‎ها را بیشتر در معرض ناکامی قرار می‎دهد(بلیت، 1995) و این ناکامی و شکست‎ها به احساس بی‎ارزشی و افسردگی منجر می‎شود (برنز و فدوا، 2005).

 

 

همچنین پژوهش‎هایی از جمله (شوایتزر و همیلتون[24]، 2002؛ کاوامورا، فراست، دیبارتلو[25]، 2001) به رابطه مثبت بین کمال‎گرایی منفی و استرس بالا اشاره داشته‎اند.

 

 

با وجود مشکلات روانی و جسمانی که استرس، برای فرد به وجود می‎آورد، افراد در برابر آن دست و پا بسته نیستند. آن‎ها اغلب برای مبارزه با استرس و عوارض نا‎مطلوب آن از یکسری اعمال و رفتار‎هایی استفاده می‎کنند که مقابله نامیده می‎شوند (ریو[26]، 2005؛ ترجمه سید‎محمدی، 1388).

 

 

لازاروس و فولکمن[27] (1984) مقابله را به صورت تلاش‎های شناختی و رفتاری برای جلوگیری، مدیریت و کاهش استرس تعریف می‎کنند (پنلی و توماکا[28]، 2002).

 

 

در دسته‎ای از تحقیقات (از جمله کانتور[29]، 1984؛ نورم، تیدنتال، لانگستون و براور[30]، 1987؛ به نقل از داینر و همکاران، 1997) مشخص شده است که شادکامی و موفقیت افراد، در رسیدن به اهدافشان به راهبردهای مقابله‎ای آن‎ها بستگی دارد.

 

 

اندلر و پارکر(1990) راهبرد‎های مقابله‎‎‎ای را به سه دسته تقسیم می‎کنند. سبک مقابله‎ای مسأله‎مدار، شیوه‎هایی را توصیف می‎کند که فرد بر اساس آن، در جستجوی اطلاعات بیشتر درباره مسأله، تغییر ساختار مسأله از نظر شناختی و الویت دادن به گام‎هایی برای مواجهه با مسأله

پروژه دانشگاهی

 را شامل می‎شود. سبک مقابله‎ای هیجان‎مدار، شیوه‎هایی را توصیف می‎کند که فرد بر اساس آن، تمام تلاش خود را متوجه احساس‎های ناخوشایند خویش می‎سازد. سبک مقابله‎ای اجتناب‎مدار مستلزم فعالیت‎ها و تغییرات شناختی است که هدف آن اجتناب از موقعیت استرس‎زا است و به دو شکل روی‎آوردن به افراد و اجتماع و روی‎آوردن به فعالیت انجام می‎گیرد.

 

 

نوع پاسخ مقابله‎ای تا حد زیادی به ماهیت عامل فشارزا بستگی دارد، اما به طور کلی به نظر می‎رسد شیوه‎ مسأله‎مدار، که شامل فعالیت‎هایی مانند جستجوی اطلاعات می‎شود، با شاخص‎های سازگاری همبستگی مثبت دارد (موس و بیلینگز[31]، 1981؛ به نقل از علی‎طاری، 1387).

 

 

عوامل گوناگونی باعث می‎شود که دانشجویان به ویژه کمال‎گرایان در معرض انواع مشکلات فشارزا قرار گیرند و به‎کارگیری روش‎های مقابله‎ای مناسب توسط آن‎ها جهت رسیدن به شادکامی موضوعی است که این پژوهش، حول محور آن شکل گرفته است. بنابراین در پژوهش حاضر، مسأله این است که رابطه‎ای بین کمال‎گرایی و سبک‎های مقابله‎ای با میزان شادکامی در بین دانشجویان کارشناسی ارشد دانشگاه علوم و تحقیقات وجود دارد؟

 

 

[1]. positive psychology

 

 

[2]. Kahneman

 

 

[3]. Corlson

 

 

[4]. subjective well-being

 

 

[5]. Diener

 

 

[6]. perfectionism

 

 

[7]. Hass, & Prapavessis

 

 

[8]. coping style

 

 

[9]. stress

 

 

[10]. Sarason

 

 

[11]. Depression

 

 

[12]. Veenhoven

 

 

[13]. Shafran , & Mansell

 

 

[14]. Parker

 

 

[15]. Frost, Lahart , & Rosenblate

 

 

[16]. Hewitte, & Flett

 

 

[17]. Bieling, Israeli, & Antony

 

 

[18]. Hamacheck

 

 

[19]. Missilidine

 

 

[20]. Owens

 

 

[21]. Positive &  negative perfectionism

 

 

[22]. Skekette

 

 

[23]. Burns, & Fedewa

 

 

[24]. Schweitzer , & Hamilton

 

 

[25]. Kawamura, Hunt, Frost, & Dibartalo

 

 

[26]. Rio

 

 

[27]. Lazarus, & Folkman

 

 

[28]. Penley, & Tomaka

 

 

[29]. Kanter

 

 

[30]. Norm, Tidental, Langeston, , & Brower

 

 

[31]. Moos, & Billings

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...