یافته های تحقیقات مختلف نشان داده انـد كـه بین 10 تا 15 درصد از زندانیان دچار اختلال روانی هستند و میزان شیوع اختلال های روانی در نمونه های متشکل از افراد مجرم وزندانی بسیار بالاتر از افراد دیگر جامعه است. (چیلس، میلر و کاکس، 1980).

 

 

بوردكین (1993) در پژوهش ملی خود در مورد رعایت حقوق بشر در افراد استرالیایی مبتلا به بیماری های روانی گزارش كرد كه بین 30 تا 50 درصد از نوجوانان حاضر در كانونهای اصـلاح تربیت، مبتلا به یكی از مشكلات سلامت روانی هستند. همچنـین یافتـه هـای ایـن پـژوهش نشـان میدهد كه میزان شیوع اختلالات روانی در بـین ایـن نوجوانـان 7 برابـر بیشـتر از سـایر نوجوانـان است.

نتیجه تصویری درباره سلامت روانی

گروهی از متخصصان سلامت روانی در آمریكا نیز با مطالعه 541 نوجوان 13 تا 18 ساله مجرم دریافتند كه   میزان مشكلات درونی سازیاز (جمله افسـردگی، وسـواس، شـكایات جسمانی واسكیزوئید)ومشكلات بیرونی سازی از جمله بیشفعالی، پرخاشگری و بزهكاری) در این نوجوانان دو برابـر سـایر نوجوانـان بـود. از طرفـی مشـاهده شـده اسـت كـه مددجویان مبتلا به مشكلات سلامت روانی نه تنها در زندان بیشتر مرتكب خـلاف مـیشـوند و درنتیجه به طول دوره محكومیت آنان افزوده میشود، بلكه احتمال بیشتری است كه قربانی خشـونت، سوءاستفاده و آزار و اذیت سایر مددجویان شوند (اوکنر و همکاران، 2002).

 

 

مكشان (1989) مشاهده كرد كه مـددجویان مبتلا به مشكلات و بیماریهای روانی پنج برابر سایر مدد جویان بـه كاركنـان زنـدان و مـددجویان دیگر حمله ور میشوند.

 

 

از طرفی تاریخچه زندان و مقابله با جرایم نیز نشان داده است كه روشهای متكی بـر تنبیـه و مجازات نه تنها نمی تواند از بروز و ارتكاب مجدد جرم جلوگیری كنـد؛ بلكـه در مـواردی نیـز بـر شدت و تعداد این موارد افـزوده اسـت. از ایـن رو، امـروزه اعتقـاد بـر ایـن اسـت كـه اسـتفاده از روشهای بازپروری و تأكید بر توانبخشی روانی مددجویان، بخصوص در آن دسته از مـددجویانی كه دچار نواقص شناختی و اختلالات روانی هسـتند، بسـیار مفیـد و مـؤثر اسـت (کریتون و تاول، 2005). سـوریال و مكنزی [نقل از تاول، 2003)]. تأثیر برنامههـای مداخلـهای متكـی بـر مجـازات و برنامـههـای مداخلهای متكی بر تقویت رفتارهای مثبت را در یك اردوگاه از مددجویان مورد مقایسـه كردنـد و دریافتند كه هرچه تأكید بر مجازات در مددجویان بیشتر شود، میـزان ارتكـاب جـرم و محكومیـت مجدد نیز افزایش مییابد. براین اساس طی چند دهـه گذشـته تاكیـد مسـئولان و دسـتانـدركاران جامعه و زندان بر جایگزینی فعالیتهای تـوانبخشـی و بـازپروری بـه جـای تنبیـه و مجـازات در زندان ها است.

 

 

فرندشیپ وهمكاران (2003) كارایی برنامـه هـای شـناختی- رفتـاری را در كـاهش نشـانگان روانشناختی و میزان ارتكاب جرم مجدد در دو گـروه از مـددجویان مـردی كـه دارای دو سـال و بیشتر محكومیت بودند مقایسه كردند. گروه اول یا گروه آزمایشی متشكل از 667 زنـدانی وگـروه دوم یا گروه كنترل متشكل از801نفر از مددجویانی بودند كه از نظر چند متغیـر مـرتبط بـا هـدف تحقیق با گروه اول همتاسازی شده بودند. مددجویان گروه آزمایشـی در جلسـات رواندرمـانگری گروهی مبتنی بر فنون شناختی- رفتاری شركت كردند. نتایج نشان داد كه گـروه آزمایشـی و گـروه كنترل هنگام كنترل سایر متغیرها از نظر وضعیت روانشناختی و از نظـر میـزان محكومیـت مجـدد تفاوت معناداری داشتند.

 

 

یکی از عمده ترین مشکلاتی که در زندان برای فرد به وجود می آید بحران هویت است. بنا به تعاریف بحران هویت فرد در زندان با یک من آشفته و بهم ریخته رو به رو می شود. من زندانی در مقابل ارزشهای قانون و هنجارهای کشورش است که این عامل باعث بهم ربختگی شدید هویتی در او می شود( جلالی، 1376).

 

 

بحران هویت واژه ای است که اولین بار اریکسون ارائه داده است و عدم توانایی نوجوان در قبول نقشی که جامعه از او انتظار دارد را بحران هویت نامید ولی اکنون دیگر این تعریف اصلاح شده است. از نگاهی دیگر بحران هویت، اینگونه تعریف شده است: عدم موفقیت فرد در شکل دادن به هویت فردی خود اعم از اینکه به علت تجارب نامطلوب کودکی با شرایط فعلی باشد، بحرانی ایجاد می کند که بحران هویت نامیده می شود (سیدنژاد، 1381).

 

 

اما آن تعریفی که در این پژوهش از بحران هویت و نشانه های آن مدنظر قرار می گیرد عدم توانایی و پاسخ گویی به سوال های اساسی است که انسان ها با آن ها روبرو می شوند و بدون یافتن پاسخ به این سوالات، زندگی ان ها پوچ و بی هدف خواهد شد و در نتیجه از بحرانی تحت عنوان بحران هویت رنج خواهند برد. برای پاسخ گویی به این سوالاتی که ذهن انسان ها را درگیر می کنند، باید ابتدا به باورهای مذهبی اساسی در رابطه با خداوند، هستی و انسان اعتقاد داشت تا بحران هویت کمتری را تجربه کرد زیرا زندگی برای کسانی که دچار بحران هویت هستند بی معنا، پوچ و بی هدف می شود و آنان دچار احساس ناامیدی و گم گشتگی می شوند. در حالیکه باور های مذهبی اساسی می تواند باعث احساس امیدواری، هدفمندی و آرامش در افراد دچار بحران شود (رجایی، 2008).

 

 

فرانکل (2000) نیز عنوان کرده است که جستجو برای یافتن معنای زندگی از نیازهای اساسی بشر است که بایستی براورده شود به نظر او هنگامی که فرد نتواند معنای زندگی خودش را دریابد دچار خلا هستی می شود. خلا هستی در واقع شکلی از پوچی منحصر به فرد است. در میان مراجعین بسیاری که با مشکلات روانشناختی روبرو بوده اند و مخصوصا معتادن اعم از مصرف کننده و بهبود یافته، نشانه ای شبیه به خلا هستی دیده شده است که منجربه عدم شکل گیری تلاشهای هدفمند در زندگی و احساس پوچی و نا امیدی و بیچارگی در زندگی افراد می شود و در نهایت به نظر می رسد که این افراد دچار بحران هویت شده اند.

 

 

یالوم (1995) در مورد امیداوری بیان می کند،که امید یک عنصر اساسی فرایند درمان است. افراد به هنگام درمان معمولا شرایط مبهمی دارند و در مورد آینده مردد هستند. لذا لازم است تا با توسل به راه های مختلف افراد برای سپری کردن دوره درمان اراده و هدفمندی و امید خود را تا پایان حفظ کنند.

 

 

بک (1974) نیز در مورد ناامیدی به تحقیق پرداخته و رابطه تنگاتنگی میان نا امیدی  وافسردگی و افکار خودکشی یافته است به گونه ای که مقیاس نا امیدی او به گونه ای پیش بینی کننده خطر خودکشی در افراد است.

نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی

متغیر سوم این پژوهش درمانی است که برای اولین بار توسط رجایی (1388) مطرح شده است. این درمان، درمان شناختی- هیجانی معنوی (SCET) نام دارد که درمانی شناختی با رویکرد معنوی است در این درمان علاوه بر توجه به سطوح فیزیولوژیکی  و شناختی به سطح معنوی نیز در درمان اختلالات روانشناختی توجه شده است. در سطح شناختی درمان، درمانگر سعی می کند تا تفکرات غیر واقعی و غیر منطقی مراجع را که منجر به پیدایش احساسات ناخوشایند شده است شناسایی کند. در این مرحله از درمان می توان از خطاهای فکری که توسط بک مطرح شده اند و یا باورهای غیر منطقی  که توسط الیس عنوان شده اند استفاده کرد.

 

 

در سطح فیزیولوژیکی، درمانگر با در نظر گرفتن واکنشهای جسمانی و هیجانی مراجع نظیر تپش قلب و نفس نفس زدن سعی می کند این احساسات ناخوشایند را از طریق آموزش آرامش دهی یا ریلکسیشن کنترل و کاهش دهد و اما در سطح معنوی، ابتدا از مراجع خواسته می شود تا در مورد خودش ودیگران و اینکه در مورد ماهیت انسان چگونه می اندیشد، صحبت کند. اغلب مراجعین تصویر منفی از خود و انسان دارند. احساس پوبی ارزشی و نا امیدی می کنند و هدفی در زندگی ندارند. درمانگر از طریق ارائه باورهای اساسی دینی که 10 مورد هستند و راجع به انسان، هستی و خداوند می باشند سعی در کاهش احساسات ناخوشایند مراجع دارد وبکارگیری این باورها در زندگی می تواند منجربه رشد و تعالی روان در او شود.

 

 

لذا از این رو زندانیان بعلت مشکلات اجتماعی .اقتصادی. اعتقادی و مصرف مواد مخدر دچار اختلالات روانی و بحران هویت میباشند که روان درمانی شناختی –هیجانی معنوی میتواند بر بهبود اختلالات روانی و بحران هویت بوجود آمده در زندانیان برای برگشت به زندگی عادی و اجتماع لازم باشد.

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

 

چالش بحران هویت هم بعد روان شناختی و فردی دارد و هم بعد اجتماعی و سیاسی(شرفی، 1380)

پایان نامه های دانشگاهی

 

 

 

در نظریه شناختی-هیجانی معنوی فرض بر این است که راهی از بحران هویت از طریق پاسخ به سوال های اساسی زندگی و باتوجه به باورهای اساسی دینی امکان پذیر است. با عنایت بر آنچه بیان شد سوال این است که آیا درمان شناختی-هیجانی معنوی( SCET )می تواند بر بحران هویت زندانیان تاثیر بگذارد؟

 

 

اهمیت و ضرورت پژوهش:

 

 

تعداد کل زندانیان کشور، ۲۱۰ هزار و ۶۷۲ نفر است. این آمار نسبت به آخرین آمار ارائه شده به سازمان‌های جهانی توسط ایران با کاهش حدود ۷ هزار نفری روبه‌رو شده است. براساس این آمار، استان تهران با ۳۱ هزار و ۹۰۰ زندانی، در صدر لیست استان‌های کشور در این زمینه قرار دارد. پس از استان تهران، خراسان رضوی با ۲۰ هزار و ۱۱۹ زندانی، فارس با ۱۵ هزار و ۵۴۰ زندانی، اصفهان با ۱۴ هزار و ۱۴۷ زندانی، خوزستان با ۱۳ هزار و ۲۸۵ زندانی و کرمان با ۱۱ هزار و ۴۱۹ زندانی در جایگاه‌های بعدی بیشترین تعداد زندانی قرار دارند (پایگاه خبری الف ، 1393.به نقل از سازمان زندانهای کشور)

 

 

همانطور که ملاحظه می شود پس از استان تهران، استان خراسان دومین استانی است که بیشترین فراوانی زندانیان را به خود اختصاص داده است. ازجایی که عوامل سبب شناسی هر زندانی نسبت به دیگری تفاوت دارد نمی توان به طور یقین بیان کرد که کل زندانیان با یک مشکل وارد زندان می شوند. همانطور که می دانید یکی از سبب شناسی های بررسی های ورودی زندان، عامل روانی است. که یکی از عوامل مهم روانی که روانشناسی همچون اریکسون و مارسیا به آن ها دامن زده اند و موفقیت فردی را در گروی آن می بینند، هویت می باشد (فرهنگی، 1390). حال اینکه چه تعداد از زندانیان بحران هویت یعنی تعهد را طی کرده اند بسیار سخت خواهد بود. نتایج پژوهش هایی نشان داده است که بین دلبستگی نا ایمن دوسوگرا و هویت زودرس و آشفته رابطه وجود دارد، که ویژگی اینگونه افراد، بی عاطفگی، بی اعتمادی، تاثیر سریع از محیط اطراف خود می باشد (باقری و همکاران، 1388).

 

 

شواهد نشان می دهند افرادی که بحران هویت را به درستی طی نکنند احتمالا در آن ها آشفتگی، بی اعتمادی، خودتنظیمی کمتر، انعطاف پذیری پایین تر خواهیم دید (فرهنگی، 1390).

 

 

به طور کلی می توان گفت کسب هویت و تعهد کسب کردن به ارزش ها و رسیدن فرد به وفاداری امری بسیار مهم جهت مقابله با مشکلات زندگی است که آن می تواند جلوی آسیب های اجتماعی از جمله زندان رفتن را بگیرد. حال توجه به بهبود افرادی که بحران هویت را به درستی طی نکردند و دچار این مشکل هستند امری ضروری به نظر می رسد. در پژوهش حاضر باتوجه به درمان گروهی شناختی-هیجانی معنوی می خواهیم بحران هویت را کاهش دهیم.

 

 

اهداف پژوهش:

 

 

هدف های کلی:

 

 

بررسی اثربخشی گروه درمانی شناختی-هیجانی معنوی بر بحران هویت زندانیان

 

 

هدف های جزئی:

 

 

بررسی اثربخشی گروه درمانی شناختی-هیجانی معنوی بر بی هدفی زندانیان

 

 

بررسی اثربخشی گروه درمانی شناختی-هیجانی معنوی بر پوچی زندانیان

 

 

بررسی اثربخشی گروه درمانی شناختی-هیجانی معنوی بر نا امیدی زندانیان

 

 

بررسی اثربخشی گروه درمانی شناختی-هیجانی معنوی بر عدم اعتماد به نفس زندانیان

 

 

بررسی اثربخشی گروه درمانی شناختی-هیجانی معنوی بر بی ارزشی زندانیان

 

 

بررسی اثربخشی گروه درمانی شناختی-هیجانی معنوی بر نارضایتی از زندگی زندانیان

 

 

بررسی اثربخشی گروه درمانی شناختی-هیجانی معنوی بر اضطراب زندانیان

 

 

بررسی اثربخشی گروه درمانی شناختی-هیجانی معنوی بر غمگینی زندانیان

 

 

بررسی اثربخشی گروه درمانی شناختی-هیجانی معنوی بر پرخاشگری زندانیان

 

 

بررسی اثربخشی گروه درمانی شناختی-هیجانی معنوی بر عصبانیت زندانیان

 

 

فرضیه های پژوهش:

 

 

1-درمان شناختی-هیجانی معنوی گروهی باعث کاهش عصبانیت زندانیان می شود.

 

 

2-درمان شناختی-هیجانی معنوی گروهی باعث کاهش پرخاشگری زندانیان می شود.

 

 

3-درمان شناختی-هیجانی معنوی گروهی باعث کاهش غمگینی زندانیان می شود.

 

 

4-درمان شناختی-هیجانی معنوی گروهی باعث کاهش اضطراب زندانیان می شود.

 

 

5-درمان شناختی-هیجانی معنوی گروهی باعث کاهش نارضایتی زندانیان می شود.

 

 

6-درمان شناختی-هیجانی معنوی گروهی باعث کاهش بی ارزشی زندانیان می شود.

 

 

7-درمان شناختی-هیجانی معنوی گروهی باعث کاهش عدم اعتماد به نفس زندانیان می شود.

 

 

8-درمان شناختی-هیجانی معنوی گروهی باعث کاهش نا امیدی زندانیان می شود.

 

 

9-درمان شناختی-هیجانی معنوی گروهی باعث کاهش پوچی زندانیان می شود.

 

 

10- درمان شناختی-هیجانی معنوی گروهی باعث کاهش بی هدفی زندانیان می شود.

 

 

11-درمان شناختی-هیجانی معنوی گروهی باعث کاهش بحران هویت زندانیان می شود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...