علاوه بر سازگاری و رضایت زناشویی ازجمله مسایل مهم در ارتباط زوجین رفتارهای مثبتی است که افراد دوست دارند همسرشان انجام دهد و رفتارهای منفی که دوست ندارند همسرشان انجام دهد، پرداختن به این رفتارها در جلسه درمان در کاهش مشکلات زناشویی حائز اهمیت است(کریستنسن و همکاران، 2004).

 

در زمینه چگونگی شکل گیری ناسازگاریهای زناشویی باید گفت که زن و شوهر برای رفع برخی از نیازها و انتظاراتشان با هم ازدواج می کنند. هر یک از زوجین تلاش می کنند تا روابط خود را با یکدیگر افزایش دهند، به گونه ای که با حداقل تلاش بتوانند به حداکثر فواید ازدواج دست پیدا کنند، حال اگر  فواید حاصل از ازدواج آنها، مطابق انتظاراتشان نباشد و یا میزان تلاش و زحمت آنها بیشتراز فواید ازدواجشان باشد، تعارض و اختلاف به وجود می آید. در مراحل اولیه ارتباط (دوره ی نامزدی، عقد و اوایل ازدواج)تعارضات بین زن و شوهر ممکن است بیشتر از طریق سکوت(عدم ابراز مخالفت) یا کناره گیری از موضوع نشان داده شود و چگونگی گذر از این مرحله مهم است. اگر زوجین به طور مناسب مهارت های ارتباط و حل تعارض را کسب نکنند، تعارضات به صورت کلامی و سپس به صورت رفتاری تداوم می یابد و تخریب تدریجی در سازگاری زوجین آغاز می شود(داگلاس، فرازیر و رابین، 1995). علاوه بر تعارضات بین همسران،  خشونت از جمله مواردی است که در بین همسران دارای مشکلات زناشویی به چشم میخورد، خشونت که شامل اعمال پرخاشگرانه ای است که زوج در یک مشاجره نشان میدهند تاثیری مخرب در ارتباط زناشویی دارد(کریستنسن و همکاران، 2004).

 

پژوهش های صورت گرفته در زمینه مشکلات زناشویی با استفاده از روش های مختلف درمانی همیشه مورد توجه درمانگران بوده است به عنوان مثال جراره  و طالع پسند (1390) در پژوهش خود نشان دادند رواندمانی پویشی بر افزایش رضایت زناشویی موثر است. همچنین یوسفی، عابدین و فتح آبادی( 1389) در پژوهشی نشان دادند روش آموزشی مبتنی بر طرحواره در ارتقا رضایت زناشویی موثر است. همچنین کلوری و همکاران (1390)در پژوهشی نقش توانمند سازی زناشویی را بر رضایت زناشویی زوجین در پیشگیری از بروز ناسازگاری های زناشویی نشان دادند.

 

در پژوهشی حدود 30 درصد زوجین ایرانی دارای نارضایتی زناشویی تشخیص داده شده اند( احمدی، 1382) و شواهد فراوانی گویای آن است که زوج ها در جامعه امروزی برای برقراری روابط صمیمانه و دوستانه و سازگاری، با مشکلات فراوانی مواجهند. در حقیقت معضل ناسازگاری و پریشانی زناشویی بیش از هر عامل دیگر، دلیل مراجعه افراد به مراکز مشاوره و دادگاه است( نقل از شعاع کاظمی 1384).

 

یکی از اختلالات در زوجین ناسازگار، اختلال افسردگی است، افسردگی جزء اختلالات با شیوع بالا است، و با توجه به اینکه  تقریباً دو سوم بیماران افسرده به خودکشی می اندیشند و 10 تا 15 درصد آنها به زندگی خود خاتمه می دهند، جزءاختلالات مهم روان شناختی است که باید مورد توجه قرار گیرد،           این اختلال همیشه مورد توجه بوده است و روش های  زیادی ، از جنبه های متفاوتی برای درمان این اختلال مورد بررسی قرار گرفته اند . با این وجود ، اغلب به صورت  یک دوره بالینی مزمن مشاهده می شود ،  39 – 15 درصد از موارد ممکن است یک سال بعد از شروع علائم هم چنان افسرده باشند یعنی علائم آن ها با معیارهای اختلال افسردگی اساسی مطابقت كند( برتی سرونی، نری و پزولی ، 1984) ، و  22  درصد موارد بعد از دو سال هم چنان ، افسرده باقی بمانند ( کلر، کلرمن، لاوری و کریل، 1984 ) . از طرفی زنان دو برابر مردان در معرض خطر ابتلا به افسردگی هستند ( نولن – هوکسما ، 1988 ).

نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی

مهم ترین استراتژی هایی که در زوج درمانی رفتاری یکپارچه نگر استفاده گردید به قرار زیر است:

 

 

    • ایجاد پذیرش از طریق اتحاد همدلانه

 

    • ایجاد پذیرش از طریق گسستگی متحدانه

 

    • ایجاد تحکل از طریق تمرین رفتار منفی در جلسه درمان

 

    • ایجاد تحمل از طریق تمرین رفتار در منزل

 

    • افزایش تحمل از طریق رسیدگی به خود

 

    • افزایش تعاملات مثبت زوج از طریق مبادله رفتار

 

  • آموزش ارتباط حل مسئله(ویلر، کریستنسن و جیکوبسن 2008).

 

پژوهش ها ی زیادی اثربخشی این درمان رانشان داده اند به عنوان مثال، جیکوبسن و همکاران(2000)  و دیوید اتکینز و همکاران(2005). علاوه بر اینها مطالعه‌ای که روی زنان افسرده‌ی دچار ناراحتی زناشویی انجام گرفته است نشان داده که IBCT در کاهش افسردگی آنها به اندازه‌ی شناخت درمانی اختصاصی برای افسردگی، مؤثر است ( دمینژیا و همکاران 2009). همچنین جیکوبسن و همکاران(2000) نشان دادند که در استفاده ازدرمان IBCT، 80 درصد از زوج ها بهبود قابل ملاحظه از نظر بالینی داشتند، همچنین در پژوهشی دیگر کریستنسن و همکاران(2004) میزان اثر 71 درصد برای IBCT پیدا کردند. دلایل زیادی برای این میزان اثر از طرف پژوهشگران  عنوان شده است. یکی از مهم ترین این دلایل استفاده از تکنیک های پذیرش در IBCT است. همچنان که گفته شد IBCT درمان مبتنی بر پذیرش است.

 

در این  پژوهش سعی شد تا این مکانیزم های درمان در افزایش سطح رضایت زوج، کاهش تعارضات زناشویی از قبیل افزایش کنار آمدن و رفتارهای مثبتی که افراد دوست دارند همسرشان انجام دهد، و کاهش خشونت که شامل اعمال پرخاشگرانه ای است که زوج در یک مشاجره نشان میدهند، استفاده شود.

 

با در نظر گرفتن شیوع بالای مشکلات زناشویی و بررسی پژوهش هایی که در مورد رویکردهای زوج درمانی صورت گرفته است،  شناسایی و درمان این مشکلات اهمیتی دو چندان پیدا میکند، همچنین با توجه به  ویژگی های مثبت زوج درمانی رفتاری یکپارچه نگر، از جمله تاکید بر دو مولفه ی پذیرش و تغییر که لازمه داشتن یک ارتباط مناسب با همسر می باشد و  اینکه  در چندین پژوهش تجربی و کنترل شده، اثربخشی بالایی را برای  این مدل درمانی  گزارش   کرده­ اند و فقدان پژوهش کافی در زمینه بررسی اثربخشی این شیوه درمانی در زوجین ایرانی، موضوع این تحقیق اثر بخشی زوج درمانی رفتاری یکپارچه نگر در درمان مشکلات زناشویی است تا تاثیرات فنون مبتنی بر پذیرش مورد پژوهش قرار گیرد، از طرفی به دلیل مطرح بودن زوج درمانی به عنوان یکی از روش های اثربخش در درمان اختلال افسردگی و نقش مهم مشکلات زناشویی در افسردگی، در این پژوهش اثربخشی این درمان در  کاهش علایم افسردگی نیز مورد بررسی قرار میگیرد.

 

1-3 – اهمیت پژوهش :

 

افسردگی اختلالی است که زندگی میلیون ها نفر در سراسر جهان را تحت تأثیر قرار داده است تا جایی که عده ای افسردگی را رایج ترین اختلال روان پزشکی می دانند. شیوع بالای افسردگی باعث شده که این اختلال همواره از سوی پژوهشگران مورد توجه قرار گیرد و بررسی آن جزء  مطالعات مهم در حوزه آسیب شناسی روانی محسوب گردد ، به طوری که نظریه ها و پژوهش های بسیاری در مورد توجیه این اختلال موجود است          از سویی دیگر افسردگی یک اختلال عود کننده نیز می باشد ، بیشتر افرادی که برای اولین بار مبتلا به افسردگی

دانلود مقالات

 می شوند ، حتی در صورت بهبودی کامل نیز دوره هایی از عود را تجربه خواهند کرد هارتون؛ كرك و سالكوس كیس؛ كلارك (1989)پیش بینی سازمان جهانی بهداشت برای 2020 حاکی از این است که تا آن سال افسردگی در بین تمام بیماری ها ، مقام دوم را از نظر آسیب های ناشی از بیماری خواهد داشت ( سگال و همکاران 2002 ).  همچنین افسردگی یکی از مهم ترین عوامل دخیل در خودکشی نیز محسوب می گردد  و اگر احتمال بالای خودکشی در اثر افسردگی را به سایر پیامدهای آن از جمله طلاق ، اختلال در روابط بین فردی و اختلال در عملکرد شغلی و مشکل در تربیت فرزندان اضافه کنیم خطر و میزان آسیب زایی این اختلال آشکارتر می شود .

 

در چنین شرایطی نیاز به پژوهش در مورد اثربخشی شیوه های درمانی موجود برای درمان افسردگی در جوامع مختلف ، به منظور بررسی میزان تناسب آنها با شرایط خاص فرهنگی ، اجتماعی و اثربخشی سریع ، پایدار ، کم هزینه و برخوردار از حمایت تجربی لازم و ضروری است .

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

از طرفی با توجه به اینکه IBCT رویکرد مناسبی در برطرف کردن نقاط ضعف زوج درمانی رفتاری می تواند باشد و پژوهش هایی که اجرا شده است موید این موضوع است(یلر و همکاران2008)، اما مولفین این پژوهش ها نیز معتقدند که پژوهش های بیشتری به ویژه به صورت تک موردی نیاز است تا مطالعات قبلی قابل تایید و تعمیم باشد. پژوهشگران دیگر نیز ( برای مثال بارس و گوران، 2008) معتقدند که در حال حاضر هیچ یک از درمان های جدید ملاک های EST را برآورد نمیکند و به ویژه IBCT باید توسط پژوهشگران مستقل ارزیابی گردد. بسیاری از پژوهشگران ( به عنوان مثال کریستنسن و همکاران 2005، اشنایدر و همکاران 2006) اخیرا به این نتیجه رسیده اند که پژوهش های زوج درمانی با گروه های بزرگ تصادفی سازی شده محدودیت های فراوانی برای پژوهشگران دارد و تاکید کرده اند که کار کردن با تعداد کمی از زوج ها به صورت عمیق تر و دقیق تر فهم و بینش لازم را برای اجرای پژوهش های تصادفی سازی شده ی بزرگ، پرهزینه و زمان بر فراهم می کند.

 

در چنین شرایطی نیاز به پژوهش در مورد تعیین اثربخشی شیوه­های درمانی موجود برای زوج ها در جوامع مختلف، به منظور بررسی میزان تناسب آنها با شرایط خاص فرهنگی، اجتماعی و اثربخشی سریع، پایدار، کم هزینه و برخوردار از حمایت تجربی لازم و ضروری است. از بین شیوه­های درمانی روانشناختی در زوج درمانی، رفتار درمانی مبتنی بر تغییر  و رفتار درمانی مبتنی بر پذیرش در شرایط تجربی و کنترل شده نسبت به سایر روش­های درمانی از اثربخشی بالاتری برخوردارهستند به عنوان مثال جیکوبسن و همکاران(2000) ،دیوید اتکینز و همکاران(2005) ،  دمینژیا و همکاران 2009، کریستنسن و همکاران(2004) ، کریستنسن، اتکینز و باکوم (2006). هر چند این پژوهش­ها  حاکی از برتری IBCT نسبت به سایر درمان­ها در حوزه­ی شناختی- رفتاری  و زوج درمانی رفتاری سنتی است، اما در زمینه  اثربخشی این مدل، پژوهش کافی در ایران صورت نگرفته است. بنابراین با توجه به شرایط خاص مشکلات زناشویی و فقر جدی پژوهش در زمینه مداخلات بالینی این اختلال در ایران لزوم پژوهش­های جدی در این زمینه احساس می­شود. پژوهش حاضر نیز در راستای تحقق این امر صورت گرفته است تا اثربخشی این شیوه ی زوج درمانی را که برخاسته از زوج درمانی رفتاری است در  افزایش رضایت زناشویی زوج ها بررسی کرده و تاثیرات آن را بر زنان و شوهران به صورت مستقل بسنجد.

 

1-4- اهداف پژوهش:

 

هدف اصلی این پژوهش عبارت است از:

 

اثربخشی  زوج درمانی رفتاری یکپارچه نگر در بهبود مشکلات روانشناختی زوجین افسرده

 

اهداف ویژه­ی این پژوهش عبارت است از:

 

 

    • تعیین اثربخشی زوج درمانی رفتاری یکپارچه نگر در کاهش افسردگی زوج

 

    • تعیین اثربخشی زوج درمانی رفتاری یکپارچه نگر در کاهش تعارضات زناشویی

 

    • تعیین اثربخشی زوج درمانی رفتاری یکپارچه نگر در افزایش رضایت زناشویی

 

    • تعیین اثربخشی زوج درمانی رفتاری یکپارچه نگر در افزایش رفتارهای مثبت همسر

 

    • تعیین اثربخشی زوج درمانی رفتاری یکپارچه نگر در کاهش خشونت های زوج و افزایش تعهد

 

 

    • تعیین اثربخشی زوج درمانی رفتاری یکپارچه نگر در کاهش اضطراب زوجین

 

  • تعیین اثربخشی زوج درمانی رفتاری یکپارچه نگر در کاهش نگرانی زوجین

 

1-5- فرضیه­ها ی پژوهش:

 

 

  • زوج درمانی رفتاری یکپارچه نگرموجب کاهش افسردگی زوج میشود.

 

2- زوج درمانی رفتاری یکپارچه نگر موجب  کاهش  تعارضات زناشویی میشود.

 

3- زوج درمانی رفتاری یکپارچه نگر موجب افزایش رضایت زناشویی میشود.

 

4- زوج درمانی رفتاری یکپارچه نگر موجب افزایش رفتارهای مثبت همسر میشود.

 

5- زوج درمانی رفتاری یکپارچه نگر موجب کاهش  خشونت و افزایش  تعهدمیشود.

 

6- زوج درمانی رفتاری یکپارچه نگر موجب افزایش  سازگاری زناشویی میشود.

 

7-زوج درمانی رفتاری یکپارچه نگر موجب کاهش اضطراب زوجین میشود.

 

8-  زوج درمانی رفتاری یکپارچه نگر موجب کاهش نگرانی زوجین میشود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...