این اختلالات اختلالهای روانشناختی هستند که با نگرانی بیمارگونه در مورد شکل بدن، خوردن و وزن مشخص گردیده است(پیتیرنی ،کاستلینی، ریکا،پولیتو، پاپی،فاراولی، 2011) و با افکار و رفتارهای خطرناک کنترل وزن شناخته می شوند(ویسلبرگ،گونزالز و فیشر،2011)،که اغلب در طول نوجوانی شروع شده و تغییر رفتار راجع به خوردن و وزن منجر به مشکلات جسمی و نیز روانی اجتماعی میشود(سادوک سادوک،1390).
در راهنمای آماری و تشخیصی اختلالات روانی(2013) این اختلالات، تحت عنوان اختلالات تغذیه و خوردن نام گذاری شده اند. هرزهخواری، اختلال نشخوار، بیاشتهایی عصبی و پراشتهایی عصبی از مهمترین اختلالات این طبقه هستند. پرخوری نیز یه عنوان یک تشخیص قابل کدگذاری در این طبقه قرار میگیرد.(راهنمای اماری و تشخیصی اختلالات روانی،2013).البته چاقی علی رغم خطر مرگ و میر بالا در مجموعه اختلالات خوردن قرار نمیگرد(جاکیومنت و همکاران2011 به نقل از گونارد،2012).
اختلالات خوردن در طول زندگی رخ می دهد و با اختلالاتی هم چون افسردگی اساسی(پناس-لیدو و همکاران،2009) اختلال وسواس فکری-عملی(جیمنز مورکیا و همکاران،2007) اختلالات اضطراب(پنلو و همکاران،2010) اختلال سومصرف مواد(روت و همکاران2012) و اختلال شخصیت(اگورا و همکاران،2012) همبودی دارد.
از جمله اختلالات مهم این گروه بی اشتهایی عصبی و پر اشتهایی میباشد که در کتابچه تشخیصی و آماری اختلالات روانی ویرایش پنجم (DSM-V ) بیاشتهایی عصبی،اختلالی تعریف شده است که در آن فرد از حفظ حداقل وزن طبیعی امتناع میکند، شدیدا از افزایش وزن خود میترسد و به میزان زیادی در مورد بدن خود و شکل آن برداشتهای اشتباهی دارد (راهنمای اماری و تشخیصی اختلالات روانی،2013).
دسته دیگر اختلالات خوردن پراشتهایی عصبی میباشد که مشخصه آن استفاده از روشهای نامتناسب جلوگیری از افزایش وزن است. مزاحمت اجتماعی یا ناراحتی جسمانی پرخوری را خاتمه می دهد و اغلب پس از خاتمه پرخوری شخص دچار احساس گناه، افسردگی یا نفرت از خود میشود. پراشتهایی عصبی شایعتر از بیاشتهایی عصبی است. تخمینهای شیوع این اختلال 2 تا 4 درصد در زنهای جوان است (سادوک و سادوک،1390). میزان مرگ و میر این اختلال56/0 درصد در هر سال است(بولیک و همکاران،2008؛ به نقل از فورکانو و همکاران،2011)؛ و شیوع تلاش های خود کشی در این گروه افراد 56/8 درصد می باشد.(فورکانو و همکاران، 2011).
پرخوری نیز از دیگر طبقات مهم این گروه می باشد. ویژگی اصلی این اختلال دوره های مکرر پرخوری است که این دورهها به صورت خوردن در مدت زمان مجزا با مقدار غذایی که قطعا بیشتر از میزانی است که اغلب افراد در زمان مشابه و تحت شرایط مشابه می خورند(سید محمدی،2013). رایج ترین پیشایند آن عاطفه منفی است. راه اندازهای دیگر عبارتند از عوامل استرس زای میان فردی،محدودیت غذایی،احساسات منفی در ارتباط با وزن ،شکل بدن ،غذا و بی حوصلگی(سید محمدی،2013). این دسته از اختلالات باعث ایجاد اشکال در سلامت جسمی و عملکرد روانی میشوند و کیفیت زندگی فرد مبتلا را مختل میکنند و همچنین ممکن است سبب افزایش مرگ و میر شوند. علت اصلی این اختلالات هنوز به خوبی شناخته نشده است و درمان آنها مشکل است(ماترز و همکاران، 2000؛ به نقل از استریگل- مور و بولینگ، 2007)
سبب شناسی اختلالات خوردن عوامل متعدد زیست شناختی، روان پویشی، روان شناختی و محیطی را در این اختلال دخیل می داند(سادوک ،سادوک،1390). پژوهش ها درمورد سبب شناسی و علل زمینه ساز علایم اختلالهای خوردن به عوامل مختلفی از قبیل عوامل فرهنگی و اجتماعی،تعاملات خانوادگی،عوامل زیست شناختی و روان شناختی اشاره می کند(ویلیامسون،استوارت، مارتین،2004). از این رو به نظر می رسد که عوامل روانشناختی یکی از پیشایندهای مهم این اختلال باشد و هیجان ها، شناخت ها و دفاع ها فرایندهای اصیل روان شناختی هستند که این متغیرهای پیچیده و چند وجهی روابط در هم تنیده ای با هم دارند و ممکن است پایه ای برای این اختلال باشند(بشارت و همکاران،1393).
نظریههای شناختی-رفتاری اختلالات خوردن بر نقش نگرشها و باورهای مربوط به وزن، شکل و خوردن در شکلگیری و تداوم اختلالات خوردن و علایم آن تاکید میکنند. این باورها عموما در افکار خودآیند مربوط به وزن، شکل و خوردن منعکس میشوند(سادوک و سادوک،1391). رز،کوپر و ترنر(2006) اهمیت این باورها را در بروز اختلالات خوردن تصدیق میکنند.به هر حال وجود افکار خودایند منفی و باورهای نامطلوب مربوط به شکل و وزن ممکن است توضیحات شناختی مناسبی برای اختلال خوردن فراهم کنند(رز و همکاران،2006).از طرفی والر،دیکسون و اوهانیون (2002) بیان می کنند: مدلهای شناختی- رفتاری بر الگوهای ناسازگار تفکر(افکار خودآیند منفی و تصورات ناکارآمد) خاص مبتلایان به اختلال خوردن متمرکزند و بسیاری از مطالعات نشان داده اند که چنین بیمارانی اغلب دارای شناختهای ناکارآمد و باورهای ناسازگار هستهای هستند که مستقیما به غذا، وزن و شکل مربوط نمی باشد.
باورهای اختلال خوردن نوعی باور یا طرحواره خاص اختلال خوردن است. یکی از ویژگی های اختلال خوردن تفکر و رفتار بر اساس یک طرحواره غالب و بنیادی میباشد(شایقیان،1388). باورها در سطوح طرحوارهها نقش مهمی در اختلالات خوردن ایفا میکنند خصوصا آنکه خود سبب تعمیم طرحوارههای گذشته میشوند و طرحوارههای مشابه را سازمان میدهند. باورها و طرحوارههای مربوط به وزن خود آسیب شناسی خاص اختلالات خوردن را نشان میدهند (شایقیان و همکاران، 1388). برای مثال بیمار مبتلا به بی اشتهایی عصبی علی رغم باور اصلی نقص و شکست اغلب بر فعالیت های کمال گرایی اصرار دارند(لاک و همکاران، 2006)؛ اختلال خوردن ممکن است در پاسخ به طرحواره عدم کنترل شخصی و شکست در رسیدن به هدف (تلاش برای کنترل مرگ خود )رخ دهد و بیماران مبتلا به بی اشتهایی عصبی علی رغم باورهای اصلی نقص و شکست اغلب بر فعالیت-های بیشتر و کمال گرایی اصرار دارند(شایقیان و وفایی،1388).
شواهد نشان می دهد که فرایندهای طرحواره نقشی در اختلال خوردن ایفا می کنند. بعضی تاییدهای هیجانی و شناختی نیز بر باورهای هستهای و خودباورهای منفی متمرکز هستند (کوپر وهمکاران، 1997). یانگ معتقد است هر کدام از علایم آسیب شناسی روانی با یک یا تعداد بیشتری از طرحوارههای اولیه مرتبط است (دیلاتره و همکاران، 2004). مولودی و همکاران (1388) در تحقیق خود این نتیجه رسیدند که افراد چاق مبتلا به پرخوری در مقایسه با افراد چاق فاقد اختلال پرخوری در طرحواره های رهاشدگی /بی ثباتی ،محرومیت هیجانی ،خویشتنداری وخودانظباطی ناکافی به طور معناداری نمرات بیشتر کسب کردند.برخی تحقیقات گویای آن است که دختران مبتلا به بیاشتهایی عصبی و دختران چاق خودباوریهای منفی دارند و بیشتر باورهای آنها در طرحواره های محرومیت هیجانی،ترس از ترک شدن،سلطه پذیری و خودکنترلی ناکافی گزارش شده است(راهنمای تشخیصی اختلالات روانی،2000،به نقل از شایقیان و همکاران،1389).بنابراین یکی از متغیرهای احتمالی تأثیرگذار بر این اختلال روانی طرحواره های ناسازگار اولیه می باشد . طرحوارههای ناسازگار الگوهای هیجانی و شناختی خود آسیب رسان فرد هستند که در ابتدای رشد و تحول در ذهن فرد شکل گرفته و در مسیر زندگی تکرار میشوند (یانگ، 1989). یانگ معتقد است هر کدام از علائم آسیب شناسی روانی با یک یا تعدادبیشتری از طرحواره های اولیه مرتبط است (دیلاتره و همکاران، 2004).
یکی از عوامل روانشناختی دیگر که می تواند در بروز نشانه های اختلالات خوردن موثر باشد مکانیسمهای دفاعی است. مکانیسمهای دفاعی اولین بار توسط فروید مطرح شدند. نظام روان تحلیل گری فروید تأثیر عظیمی برنظریه و عمل در روانشناسی،روانپزشکی و تصور ما از ماهیت انسان و درک ما از شخصیت داشته است(شولتز و شولتز، 1387). فرض بنیادی نظریه روان تحلیل گری مبتنی بر این موضوع است که قسمت عمده ای از زندگی هر شخص در فرایندهای ناهشیار ریشه دارد.در نظام فرویدی مخزن تکانه های غریزی غیرقابل دسترس، تجربه های سرکوب شده، امیال نیرومند ولی ارضا نشده می باشد( مارشال ریو،1381). به عقیده فروید شخص برای رهایی از امیال، تکانهها و افکار ناخوشایند از مکانیسمهای دفاعی به عنوان ابزاری جهت اصلاح و تحریف واقعیت سود میجوید. این مکانیسمها میتوانند سازشی و از طرف دیگر آسیبزا باشند. ادراک ما از خود، اهداف و عقاید و احساسات مرتبط با واقعیات درونی و بیرونی به وسیله مکانیسمهای دفاعی تغییر میکند ( مارشال ریو،1381). مکانیسم های دفاعی به دلیل اهمیت ویژه ای که در مفهوم پردازی اختلالات روانی و درمان آنها دارد مورد توجه بالینی و پژوهشی خاصی قرار گرفته اند(کرامر،2007). در نظام روان تحلیل گری هر اختلال روانی با مکانیزم های دفاعی غیر انطباقی مشخصی همراه است و دفاعها نقش مهمی در سلامت روانی افراد ایفا می کنند(اندروس و همکاران،2000؛بوند2004؛به نقل از بلایا و همکاران، 2006). بنابراین مکانیسمهای دفاعی نقش مهمی در آسیبشناسی روانی و شکلگیری انواع اختلالات روانپزشکی دارند (بلایاوهمکاران،2006). وایلنت(2000، به نقل ازبلایاوهمکاران،2006) با استفاده از نیمرخهای روانی به دست آمدهی افراد در مصاحبهها و پرسشنامهها اولین مطالعات بالینی را در زمینه مکانیسمهای انجام داد. او مکانیسمهای دفاعی را بر روی یک پیوستاری از دفاعهای رشدنایافته تا رشدیافته قرار داد و اعتقاد داشت همه افراد صرف نظر از آسیب روانی از آنها استفاده می کنند. در مطالعاتی که انجام شده نتایج نشان داد که مکانیسمهای دفاعهای رشدنایافته با اضطراب، افسردگی و اختلالات خوردن همراه بودند. همچنین تحقیقات نشان داد که مکانیسمهای دفاعی سازش یافته باسلامت جسمی و رضایت از زندگی در ارتباط است (وایلنت،2000؛ به نقل از بلایا و همکاران،2006).
همچنین امروزه مکانیزم های دفاعی به دلیل اهمیت ویژه ای که در مفهوم پردازی اختلالات روانی و درمانی آنها از دیگاه روانپویشی دارند مورد توجه زیادی قرار گرفته اند. بطوریکه سبک های دفاعی غیر انطباقی منجر به بروز نشانههای روان پزشکی می شوند(یانگ جان وهمکاران، 2015). در تحقیقی که شمیدت و همکارانش (2011) انجام دادند به بررسی رابطه بین ناملایمات دوران کودکی و سبک های دفاعی در بزرگسالی در بیماران مبتلا به اختلال خوردن پرداختند. نتایج نشان داد بیماران مبتلا به پر خوری عصبی نسبت به گروه کنترل دفاع های بالغ کمتری را به کار می بردند و افراد دارای بی اشتهایی عصبی نسبت به گروههای دیگر بیشتر دفاع های نابالغ را به کار می برند.در مطالعه ای دیگر که توسط استیگر وهمکارانش (2007) تحت عنوان سبک دفاعی و سبک والدینی در زنان مبتلا به اختلال خوردن انجام شد نتایج حاکی از این بود که زنان دارای اختلال خوردن بیشتر از دفاع های ابتدایی و کمتر از دفاع های بالغ استفاده می کنند و والدین این بیماران بیشتر کنترل کننده بودند و این بیماران همدلی کمتری از والدین دریافت می کردند.
از این رو مکانیزمها از جمله عوامل روانشناختی هستند که به عنوان پیشایندهای نشانههای اختلل خوردن مورد توجه قرار میگیرند(کچویی و همکاران،1391). در دیدگاه روان تحلیلگری هر اختلال روانی با مکانیزمهای دفاعی ناسازگارانه خاص خود مشخص و همراه است(باند و پری،2004). به عنوان مثال اشتاین ، برونشتاین و وایزمن(2003) نشان دادند ترکیب دفاعهای نوروتیک و رشدنایافته ممکن است خطری برای ابتلا به اختلال خوردن باشد. همچنیین کچویی و همکارانش(1389) در پژوهشی نشان دادند که سبک دفاعی رشد نایافته همبستگی بالایی با نشانههای اختلال خوردن دارد.بطور کلی در نظام روان تحلیلگری هر اختلال روانی با مکانیزمهای دفاعی مشخصی همراه است و دفاعها نقش مهمی در سلامت روانی افراد ایفا میکنند. با این توصیف مکانیزمهای دفاعی بطور منطقی این ظرفیت را دارند که به عنوان یکی از عاملهای تأثیرگذار در بروز اختلالات روانی در نظر گرفته شوند(افضلی و همکاران، 1388).
روانشناسان شناختی پیوسته کوشیدهاند تا خطاهای شناختی افراد مبتلا به اختلالات خوردن را شناسایی کنند. در سالهای اخیر، با پی بردن به نقش خلق منفی به عنوان یکی از عوامل موثر در بروز این اختلال، تحقیقات زیادی در حوزه هیجان و تنظیم هیجانی در حوزه اختلالات خوردن صورت گرفته است(ونگر و همکاران، 2002). محققین بر این باورند که افراد مبتلا به اختلالات خوردن در تنظیم هیجانات خود با مشکلاتی روبرو هستند و مهارتهای لازم برای مقابله با هیجانات منفی را ندارند و خوردن راهکاری است که به وسیله آن میتوانند برای مدتی هر چند کوتاه از این احساسات ناخوشایند فاصله بگیرند (اسمیت وهمکاران، 2007).
تنظیم هیجانی میتواند به عنوان بخشی از خود تنظیمی در نظر گرفته شود و میتواند شامل تنظیم بیرونی نیز باشد که ممکن است داوطلبانه یا غیر داوطلبانه و خودمختار انجام بگیرد، همچنین می تواند هشیار باشد یا ناهشیار (گراس، 2002). همچنین در سالهای اخیر تنظیم هیجانی به عنوان یک فرایند اساسی در تحقیق و درمان آسیب شناسی روانی مورد هدف قرار گرفته است. تنظیم هیجانی یک مهارت کلیدی اجتماعی است و کسانی که در تسلط داشتن در آن شکست می خورند در معرض خطر اختلالهای بالینی هستند (لام و همکاران، 2011). همچنین مدل های نظری در بی اشتهایی عصبی از نقص تنظیم هیجانی به عنوان یک عامل نگهدارنده یاد میکنند (مانوئل و وید،2013).
در حقیقت اختلالات روانپزشکی متعددی با بیثباتی عاطفی و بینظمی هیجانی ارتباط داده شده است (کوئنیسبرگ و همکاران ، 2002؛ فیلیپس و همکاران، 2003 به نقل از چمبرز و همکاران، 2009). در دهه گذشته، توجه روزافزونی به پدیده هیجانات شده است و مفهوم تنظیم هیجانی، نقطه آغازین پژوهشها در این زمینه بوده است (سوارس،2003). بنابراین تنظیم هیجانی یک جنبهی بنیادی از کارکرد روانشناختی سالم است (گریشام و گیولون، 2012). گیلبا-اسکچمن و همکاران(2006) دریافتند که زنان دارای اختلال خوردن در مقایسه با گروه سالم از هیجانات خود کمتر آگاهند و در کنترل هیجانات خود مشکل دارند، همچنین افراد کم اشتها در مقایسه با افراد پراشتها از آگاهی هیجانی کمتری برخوردارند. در مقابل افراد پراشتها نسبت به افراد کم اشتها در تنظیم هیجانات خود مشکلات بیشتری دارند.
از انجاییکه اختلالات خوردن در بین نوجوانان یکی از شایعترین اختلالات است و عوامل روانشناختی متعددی بر ان تاثیرگذارند، در این پژوهش سعی بر این است رابطه بین طرحوارههای ناسازگار اولیه، مکانیزمهای دفاعی و تنظیم هیجانی با اختلال خوردن بررسی شود و به این سوال پاسخ داده شودکه آیا بین طرحواره های ناسازگار اولیه، مکانیزم های دفاعی و تنظیم هیجانی با باورهای بیمارگونه دانش آموزان دختر رابطه ای وجود دارد و کدام یک سهم معناداری در پیش بینی رفتارهای بیمارگونهی خوردن در دانشآموزان دختر دارند؟
3-1. اهمیت و ضرورت پژوهش
در هر جامعه توجه به وضعیت سلامت جسمی، روانی، اجتماعی، فرهنگی و فراهم آوردن زمینه لازم برای تحقق یک زندگی پویا و سالم، ضامن سلامتی آن جامعه برای نسلهای آینده است. برای دستیابی به چنین هدف ارزشمندی پیشگیری از بروز اختلالات روانشناختی امری لازم و ضروری است. این اختلالات علاوه بر اثرات نامطلوب شخصی بر افراد، مشکلات اجتماعی عدیده ای را نیز برای جوامع در برخواهند داشت، لذا شناخت، تشخیص، درمان و پیشگیری از آنها حائز اهمیت است.
نکته ای که امروزه باید مورد توجه قرار بگیرد گسترش فرهنگها بخصوص فرهنگ غرب و پدیده جهانی شدن است. امروزه در جامعهی غرب تب لاغری فراگیر است و افراد در تلاش برای کاهش وزن در جهت زیباتر جلوه نمودن هستند که منجر به افزایش مشکلات مربوط به نگرش، رفتارها و اختلالات خوردن میشود. بطوریکه امروزه اختلالات خوردن محدود به جوامع غربی نیست و اکنون به عنوان یک مساله جهانی در نظر گرفته میشود. از این رو باید در جوامع در حال توسعه از جمله ایران به آن توجه خاص نشان داد(ضرغامی و چیمه،1383). در دهه اخیر توجه به اختلالات خوردن از سوی پژوهشگران و متخصصان بالینی به طور قابل ملاحظهای افزایش یافته است. این اختلالات اختلالهای روانشناختی هستند که با نگرانی بیمارگونه در مورد شکل بدن، خوردن و وزن مشخص گردیده است(پیتیرنی و همکاران،2011).
این اختلال علاوه بر اینکه بر کیفیت زندگی افراد اثر میگذارد عوارض روانشناختی و جسمانی متعددی از قبیل سوءتغذیه، کندی حرکات معدی و حالات خلقی بد(غمگین وافسرده)، مشکل در تمرکز را ایجاد میکند(آزاد، 1384؛ به نقل از خسروی و همکاران، 1390). دانش و اطلاعات بدست آمده دربارهی علل رفتارهای بیمارگونهی خوردن قطعی نیست. در تلاش برای کشف و فهم منشاءهای اختلالات خوردن، محققان توجه خود را بر روی عوامل شخصیتی، ژنتیکی و عوامل زیست شیمیایی افراد مبتلا به اختلالات معطوف ساختهاند(آزاد، 1384، به نقل از خسروی و همکاران، 1390 ). اختلالات خوردن میتواند خطرات جسمانی و روانی زیادی به همراه داشته باشند و چون معلوم شده است که افراد مبتلا به این اختلالات نگرشی منفی نسبت به بدن خود دارند و همواره دچار احساس گناه هستند(آزاد ،1384)؛ بنابراین قبل از هر اقدام لازم است که به مسایل روانشناختی آنان توجه شده و افکار و نگرشهای منفی آنان دربارهی وزن و بدنشان اصلاح و تعدیل گردد (آزاد،1384).
با توجه به اهمیت مساله اختلالات خوردن که در ردیف یکی از 10عامل اصلی مرگ و میر زنان جوان قرار دارد(استریگل و بولیک،2007)، و نسبت آن در بین زنان و مردان 10به 1است و در طول نوجوانی و واوایل جوانی آغاز میشود(راهنمای آماری و تشخیصی اختلالات روانی،2013). اختلال خوردن در نوجوانان به وفور مشاهده می شود به همین دلیل نیازمند مطالعات بیشتر در این گروه سنی است(کوپر و همکاران،2006) و از آن جاییکه دانشآموزان نقش مهمی در آینده کشور بر عهده دارند از این رو اهمیت سلامت آنان پیش از پیش مشخص میشود.
همانطور که از ابتدای فصل گفته شد این پژوهش در تلاش برآمده است به بررسی عوامل روانشناختی مؤثر بر اختلال خوردن از قبیل طرحواره های ناسازگار اولیه، مکانیزم های دفاعی و دشواری های تنظیم هیجانی در دانش آموزان دختر بپردازد.
4-1. اهداف پژوهش
اهدافی که در پژوهش حاضر مورد بررسی قرار میگیرند؛ عبارتند از:
هدف اصلی:
تعیین رابطه بین طرحوارههای ناسازگار اولیه، ابعاد مکانیزمهای دفاعی و ابعاد تنظیم هیجانی با باورهای بیمارگونه خوردن در دانشآموزان دختر
اهداف فرعی:
- تعیین سهم ابعاد طرحوارههای ناسازگار اولیه در پیش بینی رفتارهای بیمارگونه خوردن.
- تعیین سهم مكانیزمهای دفاعی رشد یافته در پیش بینی رفتارهای بیمارگونه خوردن.
- تعیین سهم مكانیزمهای دفاعی نوروتیک در پیش بینی رفتارهای بیمارگونه خوردن.
-
-
- تعیین سهم مكانیزمهای دفاعی رشد نایافته در پیش بینی رفتارهای بیمارگونه خوردن.
- تعیین سهم ابعاد تنظیم هیجانی در پیش بینی رفتارهای بیمارگونه خوردن.
- تعیین سهم طرحواره های ناسازگاراولیه و ابعاد مكانیزمهای دفاعی در پیش بینی رفتارهای بیمارگونه خوردن.
- تعیین سهم بین طرحواره های ناسازگاراولیه و ابعاد تنظیم هیجانی در پیش بینی رفتارهای بیمارگونه خوردن.
- تعیین سهم بین ابعاد مكانیزمهای دفاعی و ابعاد تنظیم هیجانی در پیش بینی رفتارهای بیمارگونه خوردن.
9.تعیین سهم طرحواره های ناسازگار اولیه، مکانیزم های دفاعی و تنظیم هیجانی در پیش بینی رفتارهای بیمارگونه خوردن
5-1- فرضیات تحقیق
- ابعاد مکانیزم های دفاعی،طرحواره ناسازگار اولیه و دشواری تنظیم هیجانی سهمی در پیش بینی بعد لاغری رفتارهای بیمارگونه خوردن دارد.
- ابعاد مکانیزم های دفاعی،طرحواره ناسازگار اولیه و دشواری تنظیم هیجانی سهمی در پیش بینی بعد هشیاری به امعا و احشاء(آگاهی درونی) رفتارهای بیمارگونه خوردن دارد.
- ابعاد مکانیزم های دفاعی،طرحواره ناسازگار اولیه و دشواری تنظیم هیجانی سهمی در پیش بینی بعد پرخوری رفتارهای بیمارگونه خوردن دارد.
- بین ابعاد مکانیزم های دفاعی،طرحواره ناسازگار اولیه و دشواری تنظیم هیجانی سهمی در پیش بینی بعد نارضایتی بدنی رفتارهای بیمارگونه خوردن دارد.
- ابعاد مکانیزم های دفاعی،طرحواره ناسازگار اولیه و دشواری تنظیم هیجانی سهمی در پیش بینی بعد ناکارآمدی رفتارهای بیمارگونه خوردن دارد.
- ابعاد مکانیزم های دفاعی،طرحواره ناسازگار اولیه و دشواری تنظیم هیجانی سهمی در پیش بینی بعد ترسهای بلوغ رفتارهای بیمارگونه خوردن ارتباط وجود دارد.
- ابعاد مکانیزم های دفاعی،طرحواره ناسازگار اولیه و دشواری تنظیم هیجانی سهمی در پیش بینی بعد کمال گرایی رفتارهای بیمارگونه خوردن ارتباط وجود دارد.
- ابعاد مکانیزم های دفاعی،طرحواره ناسازگار اولیه و دشواری تنظیم هیجانی سهمی در پیش بینی بعد بی اعتمادی بین فردی رفتارهای بیمارگونه خوردن ارتباط وجود دارد.
- ابعاد مکانیزم های دفاعی،طرحواره ناسازگار اولیه و دشواری تنظیم هیجانی سهمی در پیش بینی رفتارهای بیمارگونه خوردن دارند.
6-1. تعریف متغیرها
در این قسمت به منظور آشنایی با متغیرهای پژوهش مورد نظر به تعریف نظری و عملیاتی آنها می پردازیم.
1-6-1- اختلالات خوردن:
تعریف نظری: طبق تعریف راهنمای تشخیصی اختلالات روانی( (DSM-V,2013 اختلال تغذیه و خوردن اختلالی است که با آشفتگی مداوم در خوردن یا رفتارهای مرتبط با خوردن مشخص میشود که منجر به تغییر در مصرف و یا جذب موادغذایی شده و به طور قابل توجهی باعث اختلال در سلامت جسمی و یا عملکرد روانی-اجتماعی میگردد.
تعریف عملیاتی : در این پژوهش ویژگیهای روانشناختی و نشانههای مرتبط با اختلالات خوردن بوسیلهی پرسشنامهی اختلال خوردن گارنر(EDI) سنجیده میشود.
2-6-1- مکانیزم های دفاعی:
تعریف نظری: فرآیندهای تنظیمکننده خودکاری هستند، که برای کاهش ناهماهنگی شناختی و به حداقل رساندن تغییرات ناگهانی در واقعیت درونی و بیرونی از طریق تأثیرگذاری بر چگونگی ادراک حوادث تهدیدکننده عمل میکنند( وایلنت 2004؛ به نقل از گنجی و همکاران، 1392).
تعریف عملیاتی: در این پژوهش هر یك از سه دسته مكانیزم های دفاعی رشدیافته، رشدنایافته و نوروتیک بر حسب نمره ای كه آزمودنی در پاسخ به سه زیر مقیاس پرسشنامه سبك های دفاعی (DSQ-40)بدست میآورد، سنجیده میشود.
3-6-1- طرحواره های ناسازگار اولیه:
تعریف نظری: ساختارهای ذهنی فرضی برای ارائه مفاهیم کلی ذخیره شده در حافظه است که نه تنها برای تفسیر اطلاعات، بلکه در چگونگی رمزگشایی اطلاعاتی که ارایه میشوند نیز مهم است(یانگ و همکاران،2003). محتوای هر طرحواره از طریق تجربههای زندگی فردی ساخته میشود، سازمان مییابد و در ادراک و ارزیابی اطلاعات جدید مورد استفاده قرار میگیرد(مارتین،1990؛ به نقل از دیوانداری و همکاران،1388).
تعریف عملیاتی: این متغیر در پژوهش مورد مطالعه به وسیله نمرات افراد در فرم کوتاه پرسشنامه طرحواره یانگ(1998) مورد اندازه گیری قرار خواهد گرفت.
4-6-1-تنظیم هیجانی:
تعریف نظری: به عنوان فرایند آغاز، حفظ، تعدیل و یا تغییر در بروز، شدت و یا استمرار احساس درونی و هیجان مرتبط با فرایندهای اجتماعی- روانی، فیزیکی در به انجام رساندن اهداف فرد تعریف می شود(ویمز و پینا،2010).
تعریف عملیاتی: در این پژوهش تنظیم هیجانی توسط مقیاس تنظیم هیجانی گراتز و رومئر(2004) ارزیابی میشود.