(اسمیت  لی 20050)

 

 

حرکت زندگی است ما را وارادار می کند از رختخواب بیرون آمده به محل کار برویم بازی کنیم بخوریم ونفس بکشیم. شناخت فرایندهایی که باعث هماهنگی و کنترل حرکتی می شوند لازمه فهم چگونگی زندگی است. شناخت اولیه این فرایندها یا علوم پایه راه را برای به کارگیری صحیح و درمان های موثر جهت حل مشکلات هموار می کند. جنبه کاربردی علم رشد حرکتی مفیدترین راه است. مشکلات حرکتی ناشی از عوامل متعددی هستند که ممکن است ذاتی باشند مانند نوزادی که با ناتوانی حرکتی مثل اسپینا بیفیدا (نخاع دو شاخه) متولد می شود یا در اثر آسیبی شدید  ویا به مرور زمان با بالا رفتن سن یا فشارهای مداوم به وجود آید نظیر مشکلات وضعیتی در نحوه نشتستن یا راه رفتن. یا می تواند صرفا در حین کسب یک مهارت جدید بروز کند. مثل اجرای حرکت آرابیسک (یا ضربه به توپ گلف).(گالاهو[1]-آزمون[2]  2006)

 

 

کنترل حرکتی مطالعه عوامل عصب فیزیولوژیکی است که بر روی حرکت انسان تاثیر گذار است. عصب فیزیولوژیکی به عملکرد بدن انسان علی الخصوص در رابطه با سیستم عصبی اشاره دارد. سیستم عصبی اهمیت خاصی در ایجاد حرکت انسان دارد. زیرا سلولهای عصبی موجب تحریک فیبرهای عضلانی می شوند تا حرکت دلخواه را ایجاد کنند. رشد حرکتی هم به عنوان فرایند رشد در طول حیات انسان  قرار گرفته است. در انسان رشد حرکتی چگونگی توسعه حرکت های انسان را از شکل بازتابی   و ابتدایی تا رسیدن به شکل ارادی و پیشرفته بررسی می کند. دلایل مختلف مطالعه رشد حرکتی چیست ؟ چرا باید رشد حرکتی را مطالعه کنیم؟      1. رشد انسان چندین جنبه دارد. علاوه بر تغییرات حرکت انسان تغییرات هوشی اجتماعی و عاطفی نیز رخ می دهد                 

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

2.مطالعه روشهای مختلف رشد حرکتی به ما کمکمی کند تا نابهنجاری را شناسایی و آنها را مداوا کنیم

 

 

  3.دانش رشد حرکتی انسان امکان برقراری و ارائه فعالیت های مناسب رشدی که یادگیری و آموزش بهینه مهارتهای حرکتی را برای افراد تمام سنین و سطوح توانایی ممکن می سازد به وجود می آورد.

 

 

(پاینه[3]- ایساکس[4] 2002)

 

 

مرحله نخست زندگی با کنترل بدن و مهارتهای چنگ زدن به اشیا شروع می شود وبا اکتساب مهارتهای انتقالی و دستکاری مانند پرتاب کردن اشیا ادامه می یابد. مهارتهای اساسی در دوره کودکی پالایش یافته در توالی ترکیب می شوند تا مهارتهای پیچیده را بوجود آورند. نوجوانان به کسب توالی حرکات ادامه داده قابلیتهای خود را برای سازگاری و انطباق مهارتهای حرکتی با اهداف مورد نظر و شرایط محیطی ارتقا می بخشند. بدن انسان در دوران طفولیت کودکی و نوجوانی در حال رشد وبالیدگی است. درک او از جهان اطرافش عمیقتر شده ظرفیت ذهنی اش با افزایش مهارتهای روانی بیشتر می شود. همچنین با تشکیل روابط جدید مهارتهای اجتماعی تازه ای آموخته می شوند. عملکرد مهارتهای حرکتی بایدبا همه این تغییرات تطبیق یافته  شکل پیدا کند.  مهارتهای حرکتی به طور معمول در اواخر دوره نوجوانی و در دوره جوانی کامل می شوند.ورزشکاران نخبه عالی نمونه های عالی رشد مهارتهای حرکتی هستند. (هی وود[5] 1383). 

 

 

وقتی کودکان به  سن دو سالگی  می رسند یا نزدیک می شوند نزدیک می شوند تغییرات  قابل توجهی در چگونگی ارتباط آنها با محیط اطراف را می توان مشاهده کرد. آنها در اواخر دو سالگی در توانایی های حرکتی مقدماتی دوران کودکی تبحر پیدا می کنند. این توانایی های حرکتی

پایان نامه های دانشگاهی

 اساس رشد حرکتی هر کودک را شکل داده یا الگوهای حرکتی بنیادی اوایل کودکی و مهارتهای حرکتی تخصصی اواخر کودکی و نوجوانی را پالایش می کنند. کودکان به دلیل ناتوانایی های اساسی خود در حرکت آزادانه یا به خاطر محدودیت های مربوط به  استفاده از تخت خواب یا اسباب بازی به مدت طولانی بدون حرکت باقی می مانند. اکنون آنها می توانند پتانسیل های حرکتی بدن خود را از طریق حرکت در فضا شناسایی کنند (جابجایی). آنها مجبور نیستند تلاش مداومی در برابر نیروی جاذبه داشته باشند بلکه کنترل فزاینده ای در عضلات خود برای مقابله با نیروی جاذبه کسب می کنند (پایداری). آنها مجبور نیستند حرکات زمخت و بدون تاثیر دسترسی گرفتن و رها کردن اشیاء را که از ویزگی های طفولیت است انجام دهند بلکه توانایی تماس کنترل شده و دقیق با اشیای موجود در محیط پیرامون را به سرعت توسعه می دهند (دستکاری).

 

 

کودکان کم سن درگیر فرایند رشد و اصلاح مهارتهای حرکتی بنیادی در گستره وسیع حرکات پایداری جابجایی و دستکاری هستند. به این معنی که آنها باید درگیر یک سری تجارب رشدی هماهنگی شوند که برای افزایش آگاهی از بدن و پتانسیل حرکتی طراحی شده اند. عناصر اساسی یک حرکت بنیادی در تمام کودکان یکسان است. رشد مهارتهای حرکتی بنیادی اساس رشد حرکتی کودکان است. مجموعه وسیعی از تجارب حرکتی اطلاعات ارزشمندی را برای کودکان فراهم می کنند که اساس درک آنها از خود و دنیا را تشکیل می دهند. (گالاهو –ازمون 2006)

 

 

آموزش حرکات بنیادی یکی از متاداول ترین الگوهای  قدیمی وسنتی در برنامه ریزی  درسی تربیت بدنی است . این الگو ، محتوای تربیت بدنی را در مجموعه حرکاتی تعریف می کند که استفاده ازاین حرکات یادگیری راسرعت می بخشد .هدف آن تمرین حرکات روزمره ونیزکسب مهارت برای حفظ این حرکات است .

 

 

انسان ها  چگونه حرکت می کند؟ انسان ها چرا حرکت می کند ؟ در جستجو برای اینکه چطور می توان محتوای تربیت بدنی را طراحی کرد پاسخ به دو سوال فوق محتوای الگوی حرکات بنیادی را تشکیل می دهد . در این الگو ، سطوح اصلی  مرتب شده حرکات بویژه در دوره ابتدائی در نظر گرفته می شود .

 

 

موضوعاتی شامل : نقش بدن ورابطه آن با فضا ، زمان ، نیرو و حرکت برای طراحی این الگو استفاده می شود . تاکید در این الکو برکشف مهارتهای حرکتی مختلف در حوزه های از قبیل حرکات ریتمیک (رقص)، بازی و ژیمناستیک است .

 

 

در این الگو ازروش اکتشاف ، راهنمایی شده حرکات حل مساله استفاده می شود . دانش آموزان راه هایی را برای استفاده از بدنشان را خلق می کنند تا به نتایج معینی دست یابند

 

 

طبق الگوی آموزش حرکات بنیادی،برنامه درسی حول پرسشهای زیرطراحی می شود:

 

 

در چه جهت هایی می تواند حرکت کند ؟(فضا)

 

 

1چگونه می توانید حرکت کنید ؟ (نیرو ، تعادل ، انتقال وزن)

 

 

2چه چیزی را می توانید حرکت دهید ؟ (آگاهی از بدن)

 

 

3در چه جهاتی می توانید حرکت کنید ؟ (فضا)

 

 

چگونه می توانیدبهتر حرکت کنید ؟(زمان ، حرکت)

 

 

گرچه الگو ها ی مذکور بطور وسیعی در تربیت بدنی استفاده شده است ، اما چنین بنظر می رسد که بیشترین کاربرد آن  در دبستان  می باشد . در این الگو کودک یادمی گیرد چگونه حرکت کند و درانجام حرکات متنوع چگونه از بدن و فضای اطراف بهره مند گردد .

 

 

چارچوب آن را آگاهی های بدن ، شناسایی فضایی و کیفیت های حرکتی ، که شامل : قدرت ، سرعت و انعطاف پذیری می باشند تشکیل می دهند .

 

 

1Self –differentiated

 

 

2Gallaho

 

 

3ozmon

 

 

[3]payneh

 

 

[4]esaxs

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...