تعارض زناشویی یکی از مهمترین عوامل بروز طلاق است، امری که امروزه بیش از مرگ یکی از زوجین، به خاتمه دادن زندگی مشترک زناشویی منجر می‌شود (پینسوف، 2002)؛ در عین حال تاثیر عمیقی بر بهزیستی فردی دارد (اولری و اسمیت، 1991) و می‌تواند زمینه‌ساز ابتلا به بیماری‌های جسمانی مانند بیماری‌های قلبی و عروقی (وود و همکاران، 2005)، درد مزمن (ورمن و همکاران، 2015)، بیماری‌های روانشناختی مانند افسردگی (بیچ و همکاران، 1998)، و سوء استفاده جسمی و روانشناختی توسط یک یا هر دو زوج (اولری و همکاران، 1994) شود.

نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی

نتایج یک پژوهش توسط کیکولت- گلاسر و همکاران (1997) نشان داد زوجینی که عملکرد ایمنی ضعیف‌تری داشتند در حین تعارض زناشویی رفتار منفی‌تری داشتند و اختلاف نظرهای معمول خود را منفی‌تر از زوجین دیگر برداشت می‌کردند (روبلز و همکاران، 2006؛ کیکولت- گلاسر و همکاران، 1997).

 

 

تعارض زوجین به تعارض در خانواده و تعارضات شغلی دامن می‌زند (ویدانوف، 2000) و مشکلات متعددی از جمله پریشانی روانشناختی و اختلال خواب (ژاکوبسن و همکاران، 2014)، استرس در فرزندان (هینانت و همکاران، 2013)، مختل شدن پاسخ‌های روانشناختی و امنیت هیجانی فرزندان (هارولد و همکاران، 2004)، بروز رفتار ناسازگارانه و ناسازگاری‌هایی از جمله خشم، اختلال سلوک و اضطراب در فرزندان (امری، 1982)، تخریب یا تضعیف رابطه والد- فرزندی (پترسون و زیل، 1986؛ شمیر و همکاران، 2001؛ کینگ و همکاران، 1995؛ هریست و اینسلی، 1998)، مشکلات هیجانی متعدد فرزندان (امری، 1982)، تشدید مشکلات رفتاری در مدرسه و در اوقات فراغت (کینگ و همکاران، 1995)، انزوای اجتماعی و خشم فرزندان (هریست و اینسلی، 1998) را به دنبال خواهد داشت.

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

تعارض و نارضایتی زناشویی می‌تواند استرس زوجین را افزایش دهد (بیچ و همکاران، 1990؛ به نقل از پرولکس و همکاران، 2007). از سوی دیگر، تعارض در زوجینی که استرس بالاتری دارند، بیشتر دیده می‌شود (فینچام، 2003). استرس می‌تواند به تعارض خانوادگی- شغلی و کاهش سلامت روانی منجر شود (چو، 2014). استرس مشکل عمده عصر حاضر است و بر سلامت جسمانی و ذهنی مردم تاثیر منفی می‌گذارد (سازمان بهداشت جهانی، 2011؛ شارما و راش، 2014). استرس به عنوان موقعیتی توصیف می‌شود که تعادل حیاتی ارگانیسم مورد تهدید قرار می‌گیرد یا ارگانیسم موقعیتی را تهدید کننده درمی‌یابد (واروگلی و دارویری، 2011). منابع تنیدگی ممکن است درون شخص، خانواده یا جامعه باشد (حاتمی، 1377).

 

دانلود مقالات

 

نتیجه تصویری درباره سلامت روانی

کوفر و اپلی (1964؛ به نقل از لازاروس و فولکمن، 1984) استرس را با سایر مشکلات زندگی از جمله اضطراب، تعارض، محرومیت، آشوب هیجانی، تروما، ناهنجاری و از خود بیگانگی عجین می‌دانند. آثار تنیدگی بر سلامت افراد را باید در دو سطح مورد تحلیل قرار گیرد، یک سطح جامعه شناختی بررسی رفتار کلی افراد تنیده و یک سطح روان‌شناختی و زیست‌شناختی واکنش‌های فرد به تبع تاریخچه ژنتیکی و فرآیندهای تحول یا خستگی روانی (استورا، 2005؛ به نقل از دادستان، 1386).

 

 

مردم بسیاری از کشورهای جهان در معرض استرس آسیب‌رسان قرار دارند که منجر به افزایش اضطراب، افسردگی، اختلالات سوء مصرف الکل و سایر مواد، خشونت و رفتارهای خودکشی می‌شود (سازمان بهداشت جهانی، 2011). استرس باعث کاهش کیفیت والدگری نیز می‌شود (ارل و برومن، 1999؛ به نقل از یتز و همکاران، 2010). استرس ناشی از مشکلات اقتصادی در والدین می‌تواند زمینه‌ساز احساسات افسرده‌ساز در آنان و مشکلات رفتاری در نوجوانانشان گردد (پونت، 2014).

عکس مرتبط با اقتصاد

 

واکنش به استرس چندین ویژگی در حوزه‌های هیجانی، رفتاری و فیزیولوژیکی دارد که بر بهزیستی اثر می‌گذارند، بنابراین می‌توان استرس را از طریق مقیاس‌های فیزیولوژیکی، رفتاری یا روانشناختی اندازه‌گیری کرد (ماهونی، 2009). آموختن مهارت‌های مقابله با استرس، از جمله مهارت‌های رفتاری و شناختی (گالاگر و همکاران، 2014) در کاهش استرس موثر است. مدیریت استرس در پیشگیری از رفتارهایی نظیر استعمال سیگار، عادت‌های مضر خوردن و سبک زندگی بی‌تحرک که خطر ابتلا به بیماری‌هایی نظیر دیابت، بیماری‌های قلبی عروقی، فشار خون بالا، چاقی و سردرد را افزایش می‌دهند، موثر است (واروگلی و دارویری، 2011). کاهش استرس در بهبود و کاهش بیماری‌های روانشناختی از جمله افسردگی (سانگ و همکاران، 2014)، و نیز کاهش فشار روانی و افزایش رضایت شغلی (پیگناتا و همکاران، 2014) و کاهش فشار خون در بیماران مبتلا به پرفشاری خون (ناگل و همکاران، 2014) موثر است.

 

 

یکی از عوامل موثر در بهبود روابط زوجین و کاهش تعارضات آنها، ارتقاء بهزیستی و افزایش رضایت از زندگی است (اپشتاین و باکوم، 2002)؛ که ذهن‌آگاهی تاثیری مهم و مستقیم در آن دارد (براون و ریان، 2003). یکی از روش‌های موثر برای حل و فصل و کاهش تعارضات زوجین، گفتگوی باز و آزادانه پیرامون مسائل مختلف است (گاتمن، 1999). آگاهی ذهن‌آگاهانه یکی از راه‌های افزایش چنین مهارتی است که با پذیرش، پذیرا بودن و قضاوت نکردن در لحظه حال اتفاق می‌افتد (بروتو و هایمن، 2007). همچنین ارتباط معناداری میان ذهن‌آگاهی و رضایت زناشویی وجود دارد : زوجینی که ارتباط ذهنی و روانی قوی‌ای با یکدیگر دارند، پذیرای تجارب جدید هستند و به تغییرات در جنبه‌های مختلف زندگی زناشویی آگاهند، و به عبارت دقیقتر ذهن‌آگاه هستند، بیشتر از زندگی زناشویی‌شان لذت می‌برند و روابط زناشویی رضایت‌بخش‌تر و خشنود کننده‌تری دارند (بورپی و لانگر، 2005).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...