در اواخر دهه 50 جرایم به یکباره افزایش یافت به طوری که برخی به تعاریف ارائه شده از جرم و قربانی و غیره شک کردند. بدین شکل نگرش جدیدی تحت عنوان شکاکیت در جرم‌شناسی ایجاد شد که می‌توان آن را انقلاب شکاکیت در جرم‌شناسی نامید. این گروه به کل مفاهیم را زیر سؤال برده و به جای مجرم مفاهیم جدیدی نظیر کلمۀ منحرف را عنوان کردند و می‌پرسیدند منحرف نسبت به چه کسی، یا منحرف از چه چیزی  و غیره. (هویل و یانگ به نقل از پل راک 1393، 25-29). نظریه‌هایی نظیر انگ‌زنی با این رویکرد مطرح شدند و تحقیقاتی نیز بر همین اساس انجام شد(رابینگتن و اینبرگ 1386).

 

 

جامعه‌شناسان ارتکاب جرم را ناشی از ویژگی‌های ساختاری مثل نابرابری اقتصادی و تفاوت‌های فرهنگی قلمداد می‌کردند و قربانیان جرایم به صورت کاملاً تحلیلی مورد مطالعه قرار می‌گرفتند(هویل و یانگ به نقل از پل راک 1393، 23). شاید بتوان گفت جامعه‌شناسان برای اولین بار مجرمان را نیز به عنوان قربانیانِ ساختار جامعه معرفی کردند.

عکس مرتبط با اقتصاد

در همین راستا مارکسیست‌ها و رادیکال‌ها مجرمان را جنبه‌ای از اختلالات و بی‌نظمی اجتماعی دنیای کاپیتالیسم می‌دانستند و معتقد بودند که این‌ها قربانی نیستند بلکه طبقه قلع و قمع شده کارگران صنعتی هستند که به هوشیاری رسیده‌اند و به اشتباه دست به جرم زده‌اند و در نهایت آن‌ها را قربانیان نالایق و محرومی قلمداد می‌کردند که در واکنشی گاه درستکارانه و در مواردی مالکانه و فردگرایانه ناشی از محرومیت و آسیب‌های ناشی از نظام سرمایه‌داری دست به جرم زده‌اند (همان، 23) و تعاملگرایان و پدیدارشناسان جرم را به عنوان ساختارهای سمبلیک ایجاد شده در تعامل جدل‌آمیز با افراد قدرتمند تلقی می‌کردند، که باز هم کنترل ملاک کار بود و جرم و قربانیان اصلاً به حساب نمی‌آمدند و اهمیت نداشتند(همان). عدم توجه به قربانیان به قدری بغرنج بود و اهمیت کمی داشت که از منظر تعاملگرایان تعابیر متفاوتی در مورد قربانیان وجود داشت، به‌طوری که آن‌ها را با مشخصات متناقضی نظیر افراد آسیب دیده و همچنین غیر قابل اطمینان و اعتبار معرفی می‌کردند.

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

 

با نفوذ شکاکیون و بروز چند صدایی از جانب ایشان، در حوزۀ جرم‌شناسی، تعاریف و مفاهیم متعددی علاوه بر جرم و انحراف در خصوص قربانیان نیز شکل گرفت. به‌طوری‌که گارلند در نوشته‌های خود از مفاهیمی نظیر منافع و احساسات قربانیان، قربانیان واقعی، خانواده‌های قربانیان، قربانیان بالقوه به عنوان شاخصهای تفکیک در اغنای دعاوی جزایی مورد استفاده قرار می‌دهد(همان 28-29) که در اینجا قربانیان جرائم قانونی نیز مد نظر هستند.

 

 

اولین مقالات در خصوص مسئولیت قربانیان را می‌توان در مطالعات ولفگنگ در مورد قتل و تحقیقات دانشجویش امیر در مورد تجاوز جستجو کرد. در این راستا جرم‌شناسان اولیه‌ای نظیر هنتیگ، میندلسون، شافر و سایرین در خصوص محدودیت‌های جرم‌شناسی در رابطه با مسئولیت اساسی قربانی، قربانیان مقصر و قربانی‌گرایی صحبت به میان آورده و مدت مدیدی حجم وسیعی از فهرست مطالبی که با کلمه قربانی اشتراکاتی داشتند را جمع آوری کرده و در یک دائرﮤ المعارفی در سال 1975 به چاپ رسانده‌اند(همان 24-25).

 

 

در مجموع مفهوم قربانی تقریبا در تمامی ادبیات نظری از دیدگاه جرم‌شناسی مورد نقد و بررسی قرار گرفته‌است. نظریه‌پردازان متعددی در خصوص قربانیان صحبت کرده‌اند. برخی آن‌ها را معلول شرایط دانسته و برخی نیز نظیر هنتیگ و میندلسون و شافر و غیره به قصور قربانی در راستای قربانی‌شدن‌شان پرداخته‌اند. مبحث قصور قربانی تا بدانجا مورد توجه واقع شد که برخی نظیر ولفگنگ بر این موضوع پافشاری کرده و اعتقاد راسخ دارند قربانی بعضا می‌تواند تحریک کنندۀ مجرم و جرم علیه خود باشد(ولفگنگ 1958). این نوع نظریه‌ها تداعی‌گر دو موضوع است: اول برخی قربانیان دارای سبک‌زندگی تحریک کننده‌ای هستند که آنها را به قربانیان آماده تبدیل می‌کند. و دوم مفهوم قربانی‌شدن فرای مفهوم جرم‌شناسی است. هرچند در ابتدای این تحقیق قربانی شدن به مفهوم قربانی جنسی شدن دردر نظر گرفته شده بود اما پس از جمع‌آوری داده‌ها، مفهومی پهن دامنه‌ای از قربانی شدن استخراج شد که قربانی‌جنسی شدن هم یکی از آنها بود. لذا در این تحقیق مفهوم قربانی‌شدن از بعد مسئلۀ اجتماعی بودن آن مد نظر قرارگرفته است. وقتی به مفهوم قربانی‌شدن با دید جامعه شناختی نگاه شود مفهوم آن از حالت جرم شناختی محض خارج شده و به عنوان یک مسئله در نظر گرفته می‌شود. به همین دلیل از منظر زنان تعریفی متکثر از این مفهوم ارائه می‌شود. مفهوم قربانی‌شدن بین زنان طیف وسیعی از احساسات را در بر می‌گیرد که آن را از مفهوم جرم شناختی آن خارج کرده و مفاهیمی نظیر حرمان زندگی، آسیب‌پذیری و سلب منابع و اختیارها را نیز پوشش می‌دهد. آنچه در این پژوهش از قربانی‌شدن و ارتباط آن با سبک‌زندگی می‌خوانید مفهوم قربانی‌شدن زنان از نگاه جامعه‌شناختی را در بر می‌گیرد و با نگاه تک بعدی جرم‌شناسی به آن فاصله دارد، به‌طوری که ممکن است جرمی که به لحاظ قانونی جرم باشد اتفاق نیافتاده ولی مسائلی در زندگی زنان پیش آمده که فرد را دچار حرمان کرده‌است و فرد خود را قربانی آن می‌داند. در واقع این تحقیق در پی آن است که نشان دهد چه نوع سبک‌زندگی باعث می‌شود که زنان  قربانی شوند. در خصوص سبک‌زندگی نیز تعاریف بی‌شماری وجود دارد که هر یک ابعادی خاص را مورد توجه قرار داده‌اند. در این پژوهش ابتدای امر سبک‌زندگی معادل طرز رفتار در حوزه عمومی مورد توجه قرار گرفت. هرچند در هنگام انجام تحقیق مباحثی از حوزه خصوصی افراد نظیر اعتقادات و وضعیت اعتقادی غیره اهمیت یافت و جزئی از مولفه‌های سبک زندگی قرار گرفت.

 

 

لازم به ذکر است عوامل متعدد ساختاری، فرهنگی، اقتصادی، محیطی و غیره  می‌تواند بر قربانی شدن زنان تأثیرگذار باشد که سبک‌زندگی یکی از آنهاست و به طور  صد درصدی نمی‌توان قربانی شدن را فقط و فقط ناشی از سبک‌زندگی دانست. با علم به این واقعیت در تحقیق حاضر محقق در پی کشف ارتباط سبک زندگی زنان و قربانی شدن ایشان بوده و هیچ یکجانبه‌نگری مد نظر ایشان نبوده است.

 

 

 

 

 

طرح مسئله

 

 

گسترش حضور زنان در جامعه و تصرف پست‌های مختلف و کسب پایگاه‌های اقتصادی-‌اجتماعی  در کشور حرف نویی نیست. زنان هر روزه از منزل خارج می‌شوند، به کار و تحصیل و فعالیت می‌پردازند و تلاش می‌کنند دوشادوش مردان به پیش روند. امروزه زنان بیش از هر زمان دیگر در فضاهای عمومی‌ظاهر می‌شوند. اگرچه حضور آن‌ها در فضا‌های عمومی‌نقطه مثبتی است که به یُمن مبارزات طولانی برای آن‌ها حاصل شده‌است اما از طرفی مانند هر امر دیگری مشکلات خاص خود را داشته‌است. تحقیقات مختلف(روباتام 1387، صادقی فسایی و حمیدی 1387، نهاوندی و آهنگرسله‌بنی 1387، رجب‌لاریجانی 1389) و تجربه زیسته زنان نشان می‌دهد که ترس از آزارهای جنسی در فضاهای عمومی‌برای زنان امری جدی است. اگرچه زنان در مقایسه با مردان کمتر قربانی جرائم مختلف می‌شوند ولی تحقیقات نشان می‌دهد(استانکو1992) که زنان بیشتر از مردان از قربانی‌شدن می‌هراسند و همان‌طور که ذکر شد بیشترین و جدی ترین ترسِ زنان، ترس از آزار‌های جنسی است.

 

 

محقق در پژوهشی تحت عنوان«بررسی احساس امنیت جنسی بانوان تهرانی»(1387) به بررسی میزان در معرض بودن بانوان تهرانی به هر یک از جرائم جنسی در اماکن عمومی‌پرداخت.  نتایج حاکی از آن بوده که اکثر بانوان دائم در معرض تعرض‌های جنسی کلامی‌و غیر‌کلامی‌ هستند و این منجر به کاهش احساس امنیت آن‌ها شده و میزان احساس امنیت پایین‌تر از حد انتظار است. بعلاوه بر حسب نتایج  پایگاه اقتصادی-‌‌ ‌اجتماعی زنان بر میزان احساس امنیت آنان تأثیرگذار است در حالی که تفاوت معنی‌داری در بین سنین مختلف مشاهده نشد  و زنان با تحصیلات مختلف نیز تفاوت چندانی در خصوص سوژۀ تعرض قرار گرفتن، نداشتند. (آهنگرسلابنی 1387). این یافته‌ها این سؤال را به ذهن محقق متبادر ساخت که چه چیزهای دیگری غیر از مطالب آزمون شده در تحقیق، زنان را بیشتر در معرض خطر تعرض‌ها قرار می‌دهد؟ آیا سبک‌زندگی زنان تأثیری بر این موضوع دارد؟

 

 

تحقیقات زیادی در خصوص سبک‌زندگی قربانیان جرائم انجام شده، اما کمتر به مفهوم قربانی‌شدن به معنی یک مسئله اجتماعی پرداخته‌شد و بیشتر در حوزۀ جرم‌شناسی مورد مداقه قرار گرفته‌است. از طرفی در این رساله درپی کشف ارتباط مفهوم قربانی‌شدن (از بعد جامعه شناختی آن) و قربانی‌شدن زنان شهر تهران بودیم که کمتر در تحقیقات پیشین به آن توجه شده‌است. جرم‌شناسی کلاسیک بیش از آنکه بر قربانی تأکید کند، با یک نگاه مجرم محور به بررسی جرائم پرداخته است. نگاهی قربانی محور نگاه جدیدی است که در طی 30 سال اخیر رایج شده، اما در اکثر موارد به قربانیان جرایم پرداخته و به مسائلی که باعث می‌شود قربانی شدن فرد می‌شود و ولی جرمی (به معنی جرایمی که در قانون مشخص شده و برای آن کیفر در نظر گرفته شده‌است) اتفاق نیافتاده، کمتر پرداخته‌شده‌است. روزانه در جهان جنگ، بیماری، اعتیاد، تصادف‌های جاده‌ای و بسیاری موارد دیگر قربانیان زیادی می‌گیرند که زنان نیز از آن مستثنی نیستند. در جنگ‌ها زنان به اشکال مختلف قربانیان بی‌دفاع هستند، خواه خود در هنگام وقوع جنگ در محل حضور داشته باشند و آسیب جسمی، جنسی، روحی و روانی ببینند و خواه همسران‌شان برای مبارزه رفته و آسیب ببینند و زن مجبور به گذران دوران بیوه‌گی و یا پرستاری از همسر معلولش شود(نظیرآنچه در زندگی همسران شهدا و جانبازان جنگ تحمیلی مشاهده می‌کنیم)، در نهایت زنان قربانی خواهند بود. نمونه بارز آن را در کشور خودمان می‌توان یافت. در دوران جنگ تحمیلی  7000 زن به شهادت رسیدند. بیشتر این شهیدان در شهرها و در حملات موشکی عراق، جان خود را از دست داده‌اند. اما کم هم نبودند زنانی که در جریان مقاومت مدنی از شهر به فیض شهادت رسیده‌اند. بیشترین میزان شهیدانِ زن در دو استان خوزستان و کردستان به ثبت رسیده‌، یعنی استان‌های مرزی که عراق حملۀ زمینی به آن‌ها داشته است. 500 نفر از این افراد، رزمنده بودند. آمارها نشان می‌دهد در کل کشور نزدیک به 5735 جانباز زن وجود دارد که بیش از نیمی از آنان، جانباز بالای 25 درصد هستند. درباره تعداد اسرای زن جنگ تحمیلی، آمار روشنی منتشر نشده، اما برخی منابع از رقم 171 اسیر زن در طول جنگ هشت ساله سخن می‌گویند. 550 هزار مادر و همسر شهید، جانباز و آزاده نیز داریم( جام جم، 1393) که زندگی همه این افراد دستخوش آسیب‌های ناشی از جنگ شده و در واقع قربانیان جنگ هستند.

 

 

اعتیاد از جمله مسائل دیگری است که در کشور قربانی می‌گیرد و زنان در آن جایگاه خاصی دارند. وجۀ زن معتاد و میزان پذیرش وی در جامعه و خانواده به مراتب خدشه پذیرتر از مرد معتاد است. زن معتاد مایه آبروریزی خانواده بوده و انگ‌های دیگری نیز به راحتی به او چسبانده می‌شود. به راحتی طلاق داده می‌شود و از خانواده طرد می‌گردد. زن چه خودش درگیر اعتیاد باشد و چه همسرش در نهایت خود را قربانی آن می‌داند، زیرا مجبور است مشکلات ناشی از اعتیاد نظیر بیکاری، فقر و غیره را در زندگی تحمل کند.

 

 

تصادف‌های جاده‌ای از دیگر آسیب‌هایی است که در کشور به صورت عمومی وجود دارد. در طول 10 سال گذشته، 235050 (دویست و سی و پنج هزار و پنجاه)نفر بر اثر تصادفات رانندگی در کشور جان باختند و 2221000 (دو میلیون و دویست و بیست و یک هزار) نفر نیز مجروح شدند(رجانیوز1393). زنان به طور مضاعف از تصادف‌های جاده‌ای آسیب می‌بینند. در تصادف‌های جاده‌ای چه خود زن آسیب دیده باشد و چه همسر و فرزندش، زن قربانی تصادف است. وقتی زن‌ها دچار نقص عضو و یا آسیب‌های جسمی‌شدید می‌شوند کافی است که این مشکل شش‌ماه طول بکشد، قوانین حمایت از خانواده به مرد به راحتی اجازه تعدد زوجات را می‌دهد. تازه این در مواردی است که مرد مسئولیت پذیری و وجدان بیشتری داشته باشد و به دلیل نقص عضو زن را طلاق ندهد و زن بی‌سرپناه و بی‌درآمد به حال خود رها نشود! در مواردی که مرد آسیب می‌بیند در اکثر موارد زن تا پایان عمر از مرد آسیب دیده پرستاری می‌کند و اگر مرد خانواده فوت شود، باز هم این زن است که با آن اندیشه و احساس خاص زنانه‌اش می‌ماند و از کیان خانواده دفاع می‌کند و بچه‌ها را بزرگ می‌کند و وقتی پای گفتگویش می‌نشینی خود را قربانی تصادف‌های جاده‌ای می‌داند، و باز هم  این فکر در ذهنتان خطور می‌کند آیا همه زن‌ها در اینگونه موارد یکجور فکر می‌کنند؟ 

 

 

در بازجویی‌ها، دادگاه‌ها و زندان‌ها کم نیستند قضات و بازجوها و کارکنان سازمان زندان‌ها و قوۀ قضائیه که در کار خود با زنان مجرمی سر و کار دارند که در جواب تمام حرف‌ها و نقدها یک جمله جواب می‌دهند«مادر نیستی که بفهمی، باید مادر باشی جگرگوشه‌ات دچار مشکل باشد تا بفهمی»(ابراهیمیان 1393) وقتی زنان در رفت و آمدها و گفتگوهای خود چنین بیان می‌کنند که«باید زن باشی، چادری باشی، در این شهر زندگی کنی، رانندگی کنی، بچه داشته باشی، کار کنی، درس بخوانی و همسر باشی و بروی و بیایی تا یاد بگیری که زن بودن در این شهر چقدر سخت است و باید همه جوره زنانگی‌ات را حفظ کنی تا بتوانی بین همۀ این‌ها توازن برقرار کنی و خودت و حیثیتت را هم حفظ کنی»(مصاحبه شماره45) در پای چنین زندگی‌ای فقط و فقط یک اندیشۀ زنانه با امضای زنانه وجود دارد که سبک‌زندگی خود را می‌طلبد. سبک‌زندگی‌ای که متفاوت از سبک‌زندگی و اندیشۀ مردانه است.

 

 

نظریه‌های متفاوتی حول محور سبک‌زندگی وجود دارد از ماکس وبر تا زیمل و وبلن و بوردیو و سایر نظریه‌پردازان که همگی به شیوه‌های مصرف و ذائقه‌های افراد و طبقات اجتماعی و غیره تأکید داشتند. سبک‌زندگی مستلزم مجموعه‌ای از عادت‌ها و جهت‌گیری‌ها  است. بنابراین برخوردار از نوعی وحدت است که علاوه بر اهمیت خاص خود از نظر تداوم امنیت وجودی، پیوند بین گزینش‌های فرعی موجود در یک الگوی کم و بیش منظم را تأمین می‌کند (گیدنز، 1382، ص121). باسرمن سبک‌زندگی را الگویی از مصرف می‌داند که دربردارندۀ ترجیح‌ها، ذائقه و ارزش‌هاست. هم‌چنین«ارل»آن را الگویی فردی از گزینش‌ها و فعالیت‌ها تعریف کرده و مایک فدرستون اشاره می‌کند که واژه‌ی سبک‌زندگی در درون فرهنگ معاصر، به نوعی فردیت، ابراز وجود و خودآگاهی سبک‌گرایانه اشاره دارد. به زعم فدرستون بدن، لباس‌ها، طرز بیان، فراغت، ترجیحات خوردن و نوشیدن، خانه، اتومبیل، انتخاب محل برای تعطیلات و غیره به عنوان شاخص‌های سبک‌زندگی به حساب می‌آید (ربانی، 1387‌:45). به باور گیدنز شیوۀ زندگی مجموعه‌ای کم و بیش جامع از عملکردهاست که فرد آن‌ها را به کار می‌گیرد؛ چون نه‌تنها نیازهای جاری او را برآورده می‌سازند، بلکه روایت خاصی را هم که وی برای هویت شخصی خود برگزیده است در برابر دیگران متجسم می‌سازد (گیدنز، 1377‌:120).

 

 

با توجه به آن‌چه گفته شد به نظر می‌رسد زنان سبک‌زندگی خاص خود را برمی‌گزینند که با توجه به وضعیت جسمی و بیولوژیکی، خاصیت مادر بودن و عادات و عرف در جامعه با مردها تفاوت‌هایی دارد. زن بودن و اندیشه زنانه به تنهایی کافی است که سبک‌زندگی‌‌ای را برگزیند تا هم به او احساس امنیت دهد، هم نیازهای جاری او را برآورده کند و هم یک روایت خاص از هویت شخصی او ارائه دهد. به نظر می‌رسد در بسیاری موارد همان سبک‌زندگی خاص زنانه که یک اندیشه زنانه در پس آن است و نیازهای خاص زنان خود عاملی می‌شود برای قربانی‌شدن ایشان.  و دوباره لازم است اینجا تأکید شود که قربانی‌شدن به مفهوم جامعه شناختی آن مد نظر است نه آنچه در قوانین جزایی تحت عنوان قربانی در مقابل مجرم قرار می‌گیرد. از طرفی زنان ایران شرایط خاص خود را دارند. کشور ما کشوری اسلامی است که پوشش زنان و قضاوت‌های عوام در خصوص انواع پوشش و حجاب زنان احتمالاً ترجیح‌ و سبک‌های مختلفی را در زندگی زنان رقم می‌زند. از طرفی شهر تهران کلان شهری است که گمنامی مد نظر زیمل در آن به راحتی مشاهده می‌شود. افراد در آن زندگی می‌کنند هر روز با وسایل نقلیه عمومی رفت آمد می‌کنند بدون اینکه یکدیگر را بشناسند. آدم‌ها در شهرهای بزرگ گمنامند و گمنام زندگی می‌کنند. زنان شهر تهران نیز از این قضیه مستثنی نیستند. با عنایت به آنچه گفته شد و با توجه به تمامی این شرایط آیا می‌توان دسته‌بندی‌ای برای سبک‌زندگی زنان شهر تهران ارائه کرد؟ چه نوع سبک‌زندگی‌ای زنان را مساعد قربانی‌شدن می‌کند؟ اصلاً زنان پایتخت قربانی‌شدن را چگونه تعریف می‌کنند و اگر خود را قربانی می‌دانند قربانی چه چیزهایی معرفی می‌کنند؟ پاسخگویی به این سؤالات فقط با یک روش ژرفانگر و موشکافانه امکان‌پذیر است. روش تحقیقی که بتوان به واسطه آن در عمق مسئله غور کرد، همه جوانب را دید و ارتباطات آن را درک کرد روشی کیفی است. روشی که تک بعدی به موضوع ننگرد، به دنبال چگونگی پدیده باشد و محقق را محدود به یک نگاه سطحی نکند. به همین جهت روش انجام این پژوهش کیفی انتخاب شد، تا محقق به واسطه آن بتواند از تکنیک‌های مختلف بهره برده و در اعماق نظرات و دیدگاه‌های زنان در خصوص سبک‌زندگیشان غوطه‌ور شود. انواع سبک‌زندگی زنان را به اعتبار گفته‌های خودشان دسته‌بندی کند و از چند و چون آن اطلاع یابد. یکی دیگر از دلایل انتخاب روش کیفی برای انجام این پژوهش، باز بینی مفهوم قربانی‌شدن به استناد تجربۀ زیستۀ زنان است. چرا که به نظر می‌رسید شناخت قربانی‌شدن با یک نگاه جامعه‌شناختی و متفاوت از جرم‌شناختی نیاز به یک تحقیق با روشی کیفی دارد، و فقط با این روش می‌شد رابطۀ سبک‌زندگی با قربانی‌شدن را جستجو کرد. لذا ماهیت موضوع و مسئلۀ تحقیق ایجاب می‌کرد که روش کیفی برای انجام این پژوهش به کار گرفته شود.

 

 

سؤالات تحقیق

 

 

سؤال اصلی:

 

 

چه رابطه ای بین سبک‌زندگی و قربانی‌شدن زنان وجود دارد؟

پروژه دانشگاهی

 

 

 

سؤالات فرعی:

 

 

 

    1. سبک‌زندگی زنان چگونه است؟

 

 

    1. درک و تصور زنان نسبت به قربانی‌شدن چگونه است و چه تعریفی از قربانی‌شدن دارند؟

 

 

    1. زنان چه تجربه‌ای از قربانی‌شدن دارند؟

 

 

    1. زنان معمولاً از چه چیزهایی ‌می‌هراسند وچرا؟

 

 

    1. آیا زنان قائل به رابطه‌ای بین سبک‌زندگیِ خود و احتمال قربانی‌شدن هستند؟

 

 

    1. احتمال قربانی‌شدن در چه نوع سبک‌زندگی بیشتر است؟

 

 

    1. تبعات ترس و قربانی‌شدن بر زندگی زنان توسط خود آن‌ها چگونه توصیف می‌شود؟

 

 

    1. زنان برای کاهش ترس و مقابله با قربانی‌شدن از چه راهکارهایی بهره می‌گیرند؟

 

 

اهمیت موضوع

 

 

مردم و اندیشمندان به بینش جامعه شناختی نیاز دارند؛ زیرا این بینش، افراد را قادر می‏سازد كه در ورای مسائل شخصی به ریشه‌های اجتماعی مسائل پی ببرند. آن‌ها هنگامی قادرند مفهوم زندگی را درك و سرنوشت خود را دریابند كه خویش را در متن عصر خود قرار دهند و از وضع مردم دیگر- كه در شرایط مشابه قرار دارند – آگاهی داشته باشند. این بینش به ما یاری می‌دهد تا بتوانیم تاریخ جامعه و سرگذشت فردی و روابط میان آن‌ها را درك كنیم(سی رایت میلز 1381). یقیناً نرخ قربانی‌شدن برای همۀ افراد یکسان نیست، به‌سخن دیگر، همان‌طور که ارتکاب جرائم به صورت نرمال توزیع نمی‌شود، قربانی‌شدن نیز چنین است. احتمالاً بعضی از افراد بیشتر از بعضی دیگر قربانی جرائم و یا عوامل خطر ساز می‌شوند و آنچه در قربانی‌شدن، اهمیت می‌یابد قبل از نگاه به مجرم، انگیزۀ وی و شرایط آسیب‌زا،  نگاه به قربانی و سبک‌زندگی او است. مطالعۀ سبک‌زندگی و رابطه آن با احتمال قربانی‌شدن می‌تواند دلالت‌های مهمی‌برای پیشگیری از وقوع جرم و برنامه‌ریزی اجتماعی داشته باشد و همین امر، اهمیت انجام این پژوهش را دو‌چندان می‌کند. از طرفی حفظ احساس امنیت زنان می‌تواند جهت حضور هرچه بهتر و مفیدتر و مناسب‌تر زنان در عرصه‌های اجتماعی  لازم باشد. لازم است که زنان بدانند چه نوع سبک‌زندگی‌ای آن‌ها را در معرض خطر قربانی‌شدن قرار می‌دهد و برای پیشگیری از آن سبک‌های ایمن‌تری را برگزینند.  سبک‌زندگی امن‌تر را به فرزندان خود آموزش دهند و نسل آینده زنان با سبک‌زندگی کم‌خطر آشنا شوند. این تحقیق بدین جهت اهمیت دارد که به مفهوم قربانی‌شدن از نظر زنان پرداخته و از تعریف این مفهوم در حوزۀ جرم‌شناسی فراتر رفته و مفهوم جامعه شناختی قربانی‌شدن را مد نظر قرار داده است، و از طرفی استراتژی‌هایی که زنان با سبک‌های زندگی مختلف جهت پیشگیری از آن برمی‌گزینند را مورد واکاوی قرار داده و به شکل منسجم‌تری بازنمایی می‌کند. استراتژی‌های پیشگیری طی روند جامعه‌پذیری زنان آموخته می‌شود و همراه با سبک‌های مختلف زندگی از نسلی به نسل دیگر انتقال می‌یابد. انجام این پژوهش  علاوه بر شناخت مفاهیم و مصادیق قربانی‌شدن زنان و شناخت سبک‌های زندگی پر‌خطر، راهکارهایی را جهت پیشگیری از قربانی‌شدن ایشان ارائه می‌دهد.

 

 

نتایج حاصل از این تحقیق بیش از همه مورد استفاده سیاستگذاران قوۀ قضائیه و سازمان زندان‌هاست. همچنین نتایج به دست آمده در حوزۀ آموزش و تجربیات دوران كودكی این افراد می‌تواند مورد استفادة سیاستگذاران حوزۀ آموزش و پرورش در كشور باشد.

 

 

در سطح میانه مهمترین حوزه‏ای كه نتایج این تحقیق می‏تواند برای آن‌ها كاربرد داشته باشد خانواده‏ها هستند تا نكات بدست آمده در خصوص نحوۀ تربیت دختران که نسل آینده زنان جامعه را تشکیل می‌دهند را مد نظر داشته و در تربیت صحیح فرزندان دقت لازم مبذول دارند. به امید اینكه در نسل‌های آینده كمتر با این مشكل روبرو شویم.

 

 

در اهداف تحقیق دو سطح نظری و عملی بیان شده که در ذیل به آن‌ها اشاره می‌شود.

 

 

 هدف نظری تحقیق

 

 

از آنجا که حوزۀ قربانی‌شناسی، حوزۀ جوانی است، انجام این‌گونه تحقیق‌ها آنهم با یک نگاه جنسیتی می‌تواند بر بسط و توسعه نظریه‌های مربوطه مؤثر واقع شود؛ از طرفی تأکید بر مطالعۀ کیفی در این پژوهش می‌تواند بر نظریه‌پردازی‌های بومی‌ و روشنگریِ وقایع اجتماعی آنهم از دید کنشگران اجتماعی و بنابر روایت خودشان مؤثر باشد. شناخت مفهوم قربانی‌شدن با نگاهی جامعه‌شناختی می‌تواند این مفهوم را فراتر از حوزه جرم‌شناسی دانسته و  مفاهیمی که منشعب از حوزۀ اجتماعی و ادراک زنان است را نشان دهد.

 

 

 

 

 

اهداف کاربردی تحقیق

 

 

مطالعه سبک‌زندگی و ارتباط آن با قربانی‌شدن می‌تواند دلالت‌های مهمی‌را برای عاملان اجتماعی و حوزه کنترل غیر رسمی ‌از سویی و نهادهای اجتماعی و خانواده از سوی دیگر به ارمغان آورد. به‌سخن دیگر کنشگران اجتماعی با درک این مسئله که چگونه سبک‌زندگی آن‌ها می‌تواند آن‌ها را در ورطه قربانی‌شدن قرار دهد، احتمالاً کنترل زندگی را نیز در دست خواهند گرفت و یا نهادهای اجتماعی با آگاهی از این موضوع، دخالت‌های همه جانبه‌ای را به کار خواهند بست تا از وقوع قربانی‌شدن جلوگیری نمایند. در آخر ذکر این نکته مهم است که حضور کنترل رسمی ‌در همۀ صحنه‌های اجتماعی که در برگیرنده شرایط مختلف قربانی‌شدن زنان است، به هیچ وجه امکان‌پذیر نیست، اما وقوف عاملان اجتماعی به سبک‌زندگی و جنبه‌های مخاطره آن چیزی است که همیشه همراه آن‌هاست و می‌تواند حسی از کنترل اجتماعی و اجتناب از قربانی‌شدن را برایشان در بر داشته باشد. در پایان باید گفت:

 

 

–  هدف از انجام هر تحقیقی دست یافتن به سؤالات اصلی تحقیق است. این تحقیق نیز از این قاعده مستثنی نیست و هدف از انجام این تحقیق رسیدن به پاسخ این سؤال است که«رابطه بین سبک‌زندگی و قربانی‌شدن بانوان شهر تهران چگونه است؟».

 

 

–  هدف دیگر از انجام این تحقیق دست یافتن به نكته‏ای در تربیت كودكان است تا بتوان از طریق ارائه به سیاستگذاران آموزشی كشور احتمال قربانی‌شدن و ترس از قربانی‌شدن را در نسل‌های بعدی كاهش داد.

 

 

– در جنگ هشت ساله هنگام ورود دشمن به شهرهایی نظیر خرمشهر زنان دوشادوش مردان به دفاع می‌پرداختند. به این نوع دفاع که توسط مردم محلی که جزو ارتش نیستند و آموزش نظامی ندیده اند، صورت می‌گیرد در ادبیات جنگ مقاومت مدنی گویند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...