مداخلات اجتماعی دراحیاء بافت فرسوده شهری |
امروزه در دنیا نقش عوامل اجتماعی در توسعه از اهمیت خاصی برخوردار است . در اثر طرح ها و پروژه های توسعه ای مباحث اجتماعی و فرهنگی جایگاه ویژه ای برای خود دارا هستند . هسته مرکزی شهر معمولاً فضایی است که کانون اولیه شکل گیری شهر بوده است که هم اکنون بنا به فرسودگی کالبدی و فعالیت کارایی خود را از دست داده است و از عملکرد بهینه برای زیست ، سکونت و نیز فعالیت برخوردار نیستند . اگر بپذیریم که ارزش زمین در هسته مرکزی شهرها بسیار بالا می باشد آنگاه به ارزش کالبدی – فضایی بافت های فرسوده شهری و ضرورت ساماندهی و احیاء آن ها پی می بریم . هر چند برای استفاده بهینه ، روز آمد و کارآمد از فضاهای بافت فرسوده شهری موانع زیادی وجود دارد اما مداخلات اجتماعی از اهمیت زیادی برخوردار است در واقع قبل از هرگونه مداخله در بافت مرکزی و فرسوده شهری ، مداخله اجتماعی پیش شرط حضور مدیران و برنامه ریزان شهری و ورود آنها جهت سازماندهی ، احیاء ، بازسازی و نوسازی بافت های فرسوده شهری است . قبل از هرگونه مداخله کالبدی ، اقتصادی و طبیعی ، لازم است که مداخله و پیوند اجتماعی با ساکنان چنین بافت هایی صورت گرفته باشد . از جمله مسائلی که به عنوان مانع در احیاء بافت های فرسوده شهری حائز اهمیت است بی توجهی به اجتماع و ساکنان این محلات است . عدم مشارکت دادن مردم در طرح های توسعه ای باعث می شود که در اجرای پروژه های مختلف خاصه پروژه های فیزیکی و کالبدی با عدم استقبال مردمی مواجه شویم و زمانی که مردم و اجتماع با برنامه ریزان و برنامه ها همسو نباشند موفقیت به سختی قابل دستیابی است . مداخله اجتماعی می تواند به صورت بهسازی و نوسازی در رابطه متقابل ساختار و جامعه هدف مورد بررسی قرار بگیرد . بهسازی و نوسازی شهری مجموعه فعالیتها و اقدام هایی است كه ابعاد مختلف كالبدی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی – اداری و فرهنگی را در بر دارد. به عبارتی دیگر بهسازی و نوسازی شهری فقط شامل ساخت و سازهای فیزیكی یا كالبدی یا عناصر كالبدی شهر نمی شود و تنها بافت های تاریخی و قدیمی را دربرنمی گیرد، بلكه بهسازی و نوسازی شهری ابعاد اجتماعی، اقتصادی، سیاسی – اداری وكلا ًفرهنگی را در بخشها و نواحی مختلف شهر مورد توجه قرارمی دهد . (شماعی و همكاران، 1382: 347 ) مسأله فرسودگی بافت شهری نیز این گونه تعریف می شود : فرسودگی یكی از مهمترین مسائل مربوط به فضای شهری است كه باعث بی سازمانی، عدم تعادل، عدم تناسب و بی قوارگی آن می شود . فرسودگی عاملی است كه به زدودن خاطرات جمعی، افول حیات شهری و شكل گرفتن حیات شهری روزه مره منجر می شود (حبیبی و مقصودی، 15:1381) بنابر این منظور از احیاء بافت فرسوده شهری بهسازی و نوسازی در ابعاد اجتماعی ، اقتصادی ، سیاسی و فرهنگی و کالبدی این بافت است .
محله برزه دماغ کرمانشاه یکی از محلاتی به شمار می آید که دارای بافتی فرسوده و قدیمی است و با این مشخصات شناخته می شود : بافتی فشرده ، ریزدانه ، همراه با کوچه پس کوچه های تنگ و باریک و پیچ درپیچ در ساختاری ناکارآمد ، پایین بودن سطح کیفیت ابنیه و مصالح ساختمانی ، پایین بودن سطح درآمد ساکنین ، نامناسب بودن دسترسی ، محدودیت در عبور وسایل نقلیه از داخل کوچه ها ، پایین بودن امنیت در سطح محله ، نبود معابر جهت دسترسی سواره ، وجود مشکلات اقتصادی بافت همانند بی ارزش شدن قیمت زمین ، کمبود تسهیلات درمانی ، فضای سبز و مکان های ورزشی . پس می توان گفت رکود و فرسودگی در این محله ناشی از فقر و محرومیت اجتماعی است که با با بهبود آن نابرابری کمتری نسبت به متن شهر در آن دیده می شود . چنین وضعیتی محله برزه دماغ را در زمره محدوده هایی قرار داده که با توجه به شاخص های کیفیت بنا ، مساحت قطعات و عرض معابر بافت فرسوده تلقی می شود . در صورت ادامه این شرایط این محلات روز به روز فقیرتر می شوند و ویژگی خاص آن ها وجود طبقات بسیار پایین اجتماعی می باشد . این پدیده منجر به ایجاد اختلافات عمیق اجتماعی و اقتصادی می گردد .
این تحقیق بر آن است که شیوه مداخله اجتماعی در احیای بافت فرسوده ی محله برزه دماغ شهرستان کرمانشاه را موررد بررسی قرار دهد .
1-3 اهمیت وضرورت پژوهش
هر مسئله ی اجتماعی بیانگر نوعی بحران در یک سیستم اجتماعی و کژکارکردها و کارکردهای منفی در آن سیستم است و می توان آن را به یک عفونت بدنی تشبیه کرد که هر چه سریع تر باید آن را برطرف کرد تا در بدن ( جامعه ) ریشه ندواند .
اهمیت این موضوع بیانگر این مطلب است که اگر این مسأله رفع نگردد چه مسائلی فراروی جامعه مورد مطالعه ما خواهد بود ؟ ضرورت پرداختن به نحوه مداخلات اجتماعی در احیای بافت های فرسوده شهری موضوعی بسیار جدی و تعیین کننده است . در صورت عدم توجه به این موضوع از ظرفیت مشارکت مردمی برای بهبود مطالعه و نیز اجرای برنامه ها و پروژه های مد نظر بی بهره خواهیم ماند . علاوه بر این موضوع ، بی توجهی به نظر مردم نیز اجتماع باعث می شود که نیازها و اولویت ها به خوبی شناخته نشوند . وجود بافت های فرسوده شهری انضباط اجتماعی شهر را بر هم می زند و این مسأله به نوبه خود باعث می شود شاهد شهر بدقواره ای باشیم که انواع آسیب های مختلف اجتماعی همانند فقر شهری و تداوم افول کیفیت زندگی و آسیب های کالبدی از جمله عدم استقامت در برابر زلزله را با خود به همراه خواهد داشت . بنابراین باید مسأله را شناخت و با به کارگیری مداخله اجتماعی صحیح در بافت های فرسوده شهری بسترهای توسعه این محلات را ایجاد کرد .
1-4 اهداف پژوهش
الف ) هدف کلی
هدف کلی این پژوهش تجدیدحیات شهری باتاکید بر ضرورت مداخلات اجتماعی در بافت فرسوده شهرها است .
ب ) اهداف جزئی
1 ) بررسی نقش مردم و اجتماع و تأثیر آن بر روی احیاء بافت فرسوده شهری
2 ) بررسی بی اطلاعی مسئولین در باب شیوه های مشارکت مردم در بافت فرسوده شهری
3 ) بررسی نقش نادیده گرفتن اولویت ها و نیازهای مردم در بافت فرسوده شهری
1-5 سؤالات تحقیق
1 ) میزان مشارکت مردم در احیای بافت فرسوده شهری چگونه است ؟
2 ) مردم با چه شیوه هایی می توانند در احیای بافت فرسوده شهری مشارکت داشته باشند ؟
3 ) اولویت ها و نیازهای مردم در احیای بافت فرسوده شهرها کدام گزینه است ؟
1-6 فرضیه های تحقیق
1 ) به نظر می رسد که بین نقش مردم و اجتماع و تأثیر آن بر احیای بافت فرسوده شهری رابطه وجود دارد .
2 ) به نظر می رسد بین عدم اطلاع از شیوه های مشارکت مردم توسط مسئولین و احیای بافت فرسوده شهری رابطه وجود دارد .
3 ) به نظر می رسد بین نادیده گرفتن اولویت ها و نیازهای مردم و احیای بافت فرسوده شهری رابطه وجود دارد .
1-7 دامنه ، قلمرو زمانی و مکانی پژوهش
1-7-1 تحولات تاریخی کالبدی
سیمای تاریخی استان كرمانشاه
بطوریكه اسناد بابلی، ایلامی، آشوری و غیره نشان میدهند، هزارههای پیش از میلاد، مردمی در كوهستانهای زاگرس زندگی میكردند كه كسی از منشأ آنها و این كه در چه تاریخی و طی چه حوادثی به این محل آمدند، مطمئن نیست. گروهی از قوم شناسان آنها را آزیاتیك (آسیایی) و گروهی دیگر از نژاد آریایی میدانند. در كتیبهها نام بسیاری از ساكنان زاگرس آمده است نظیر: لولوبی، كوتی، مانایی، آمادا، پارسوا، كاسی، كردوخی، و … كه برخی از آنها آریایی بودهاند. در میان ایشان گروههای لولوبی، كوتی، كاسی، كردوخی با كردها ارتباط نژادی داشتهاند. در كتیبههای بابلی و آشوری نامی از كردوخی نیامده ، اما در آثار یونانی سده چهارم پیش از میلاد صریحاً به واژة كردوخی برمیخوریم، ساكنان زاگرس به استناد كتیبهها همچنین شامل: طوایفی چون كامی، منایی یا مانایی، نایری، خالدی و سوباری نیز بودهاند. همانطور كه گفته شد آگاهی دقیق از منشأ ایشان در دست نیست ولی آثار باقی مانده از این قوم ثابت میكند كه سامینژاد نبودهاند. این كه چگونه از دوردستترین نقاط آسیا به این كوهستان آمدهاند هنوز معلوم نیست. همانطور كه گفتیم گروهی آنان را آزیاتیك و برخی ایشان را پیشتازان هند و اروپایی دانستهاند.در دوران قبل از ورود آریاییها به ایران در منطقة زاگرس، اقوامی زندگی میكردند كه بومی این منطقه بودند. این اقوام به ترتیب از شمال به جنوب، كوتی، لولوبی، كاسی و ایلامی خوانده میشدند.
باستانشناسان به دلیل وجود عواملی چند از جمله شكل جمجمههای به دست آمده از این اقوام آنها را نژاد سامی یا هند و اروپایی نمیدانند و برای تمایز با این دو نژاد، آنها را اقوام آسیایی نام نهادهاند. فرهنگ این اقوام از یك سو ، متأثر از تمدنهای نیرومند بینالنهرین، آشور، بابل و … بود و از سوی دیگر متكی به برخی باورهای اولیه، اسطورهای – دینی كه شالودة آن بر پایة پرستش الههای كه مظهر زندگی و باروری بود، نهاده شده بود. ساخت اجتماعی جامعه نیز بر این اساس مبتنی بر تفوق زن بر مرد بود. مجموعة این تفكرات با تفكرات آریاییان فاتح در هم آمیخت و فرهنگ جوامع غربی ایران را پدید آورد. اثرات این فرهنگ هنوز هم در زندگی مردم كوهستانهای زاگرس باقی مانده است. در هزاره سوم و چهارم پیش از میلاد، اقوامی در دامنهها و درههای زاگرس اسكان یافتند كه پس از به قدرت رسیدن، به تصرف شهرهای بینالنهرین پرداختند. از این اقوام در تاریخ به نام «گوتی» و «كاسی» یاد شده است. لولوبیها یا لولوها كه آنان را اجداد لرها نیز شمردهاند. در
گذشتههای دور در ذهاب كرمانشاه و شهر زور سلیمانیه زندگی میكردند. منطقه كرمانشاهان از دیرباز از لحاظ ارتباطی دارای اهمیت فوقالعاد های بوده است. چنانچه دو راه مهم و پرآوازه (راه شاهی) و (جاده ابریشم) از این سوی میگذشته است. پس از اسلام نیز جاده معروف بغداد به خراسان كه به راه بزرگ خراسان اشتهار دارد. از این منطقه عبور میكرده است، اهمیت این ناحیه به حدی بوده كه به دروازة آسیا معروف گردیده است. كانونهای حكومتی این منطقه در این دوران خصوصیات ویژهای به قرار زیر داشته است:
– قلمرو جغرافیایی آنها با قلمرو واحدهای جغرافیایی یا طبیعی منطبق است.
– در اكثر این قلمروها دو نوع معیشت مبنی بر یكجانشینی و مبتنی بر كوچنشینی همراه و همزمان وجود دارد.
– قدرت حكومتی در این كانونهای سیاسی غالباً ناشی از غلبة نظامی كوچنشینان و بعضاً ناشی از ائتلاف دو قدرت یكجانشین (مدنی) و كوچنشین (ایلامی) است. نظام اجتماعی – اقتصادی این حكومتها، مبتنی بر زراعت و دامپروری به شكل توأم است.
– در دوران این حكومتها معمولاً تضادی بین این دو نیروی كوچنشین به چشم میخورد.
فرم در حال بارگذاری ...
[شنبه 1399-12-02] [ 05:31:00 ق.ظ ]
|