استفاده از ابزارهای روان­شناختی برای غربالگری روان­شناختی در نیروهای پلیس و آتش­نشانی که در سال 1967 در ایالات متحده آمریکا رسمیت پیدا نمود به کاربرد ابزارها و پرسشنامه­های روان­شناختی تأکید داشته و از آن­ها به­عنوان شیوه مناسب در غربالگری روان­شناختی استفاده می­شد. در استفاده از پرسشنامه­های شخصیتی در راستای غربالگری روان­شناختی نیروهای پلیس می­توان به پرسشنامه شخصیتی چندوجهی مینه­سوتا اشاره نمود (بارتول، 1996).

 

 

کاربرد پرسشنامه شخصیتی چندوجهی مینه­سوتا در زمینه رفتار و قضاوت­های جنایی به­عنوان اقدامی مؤثر شناخته می­شود. این ابزار در سنجش گرایش­های پرخاشگری، اختلالات شخصیت و گرایش به سوء استفاده از مواد کاربردهای فراوانی را به نمایش گذاشته است و هر چند که برای اولین مرتبه در غربالگری نیروهای پلیس به کار برده می­شد ولی امروزه به­عنوان ابزاری معتبر در توصیف و تبیین رفتارهای جنایی به کار برده می­شود (وارلا، بوکاسینی، اسکوگین، استومپ و کاپاتو، 2004) و حتی مقیاس دروغ­سنجی در ابزار فوق از مهمترین ملاک­های گزینش نیروهای پلیس محسوب می­شود (ویس، داویس، روستو، کیسمن، 2003).

 

 

اولین کاربرد رسمی ابزارهای سنجش شخصیت به استخدام نیروهای نظامی در ارتش ایالات متحده آمریکا معطوف است. رابرت ثراندیک در سال 1917 برای اولین مرتبه از پرسشنامه­های شخصیتی در تشخیص آسیب­شناسی روانی نیروهای نظامی استفاده نمود. سیاهه اطلاعات شخصی وودورث که با بیش از 120 سؤال به اندازه­گیری 5 عامل شخصیت معطوف بود، به­عنوان اولین ابزار سنجش شخصیت در حیطه­های آسیب­شناسی روانی شناخته می­شود. روان­نژندی به­عنوان یکی از 5 عامل یا صفت­های شخصیتی محسوب می­گردید که روایی پیش­بین مطلوبی را با روان­نژندی جنگ نشان می­داد (پاشاشریفی، 1381).

 

 

سیاهه اطلاعات شخصی وودورث در بیمارستان مینه­سوتا توسط مک­کین­لی و هته­وی مورد بازنگری قرار گرفته و توانستند تا نسخه اصلی پرسشنامه شخصیتی چندوجهی مینه­سوتا را تدوین کنند. در سال 1989 نسخه دوم این ابزار با کاربردهای مشاوره­ای در زمینه گرایش به مواد منتشر شد و در سال 2003 مقیاس­های بالینی آن مورد بازسازی قرار گرفت. فُرم بازسازی شده مجدد پرسشنامه شخصیتی چندوجهی مینه­سوتا که در سال 2008 منتشر شده است، در زمینه تشخیص آسیب­شناسی روانی و گرایش به مواد مخدر از روایی تشخیصی برخوردار است (کامکاری و شُکرزاده، 1392).

 

 

مارتین سلیگمن، به­عنوان یكی از پیشروندگان نهضت روانشناسی مثبت نگر، اعتقاد دارد كه سنجش روانشناختی در فرایند مشاوره و روان­درمانی، تنها با كاهش و خدمات عوارض روانشناختی همراه نیست، بلكه در مواقع خاص، می­توان با شناسایی نقاط قوت و ضعف شخصیت انسان، رهنمودهای كاربردی را در مسیر رشد برای كاهش نقاط ضعف و افزایش نقاط قوت شخصیت ارائه كند. در این مواقع، هدف مشاوره و روان­درمانی، كاهش اختلالات روان­شناختی نیست بلكه رشد شخصیت و كمال انسان مدنظر قرار دارد (شاکرمی، 1386).

 

 

ابهامات گوناگونی در زمینه سنجش روان­شناسی و به خصوص شخصیت وجود دارد كه به‌راحتی نمی‌توان به بررسی دقیق شخصیت

پروژه دانشگاهی

 پرداخت. این‌گونه ابهامات باعث شده است تا تشخیص اختلالات خُلقی و ارتباط آن با شخصیت و استفاده از ابزارهای مختلف برای تشخیص، پژوهش‌های گوناگونی را به خود اختصاص دهد. از این­رو، عنوان می­شود كه به‌راحتی نمی‌توان به استفاده از ابزارهای گوناگون در زمینه تشخیص اختلالات خُلقی پرداخت. لازم به ذكر است تا وقتی كه نتوان ارتباط بین شخصیت و اختلالات خُلقی را به درستی تشخیص داد، نمی­توان از شیوه­های درمانی مناسبی نیز در این زمینه استفاده نمود. این‌گونه پیچیدگی‌ها باعث شده است تا در شناسایی و تشخیص شخصیت از ابزارهای خاصی استفاده شود.

 

 

فرآیند سنجش روانشناختی، اقدام پیچیده، ظریف و تخصصی است؛ زیرا به وسیله جمع­آوری اطلاعات جامع از ابزارهای اندازه­گیری متنوع، به مستندسازی نیازهای مراجعین برای خدمات روانشناختی می­پردازند. همچنین، از عوامل گوناگونی تأثیر پذیرفته و انسانهای زیرك، خردمند، با تجربه و متخصص می­توانند با تأكید بر ضرورت ارائه خدمات روانشناختی و رویكرد درمانی – آموزشی به روند رشد شخصیت بپردازند. با توجه به فرایند سنجش روان­شناختی باید بتوان اطلاعات مکفی و دقیقی را در زمینه ویژگی­های روان­سنجی ابزارهای سنجش شخصیت به دست آورده و توان پیشگیری از بروز اختلالات خُلقی را فراهم ساخت. ضعف در ویژگی­های روان­سنجی ابزارهای سنجش اختلالات خُلقی از یک سو و فقدان اطلاعات روان­سنجی در زمینه روایی تشخیصی ابزارهای مزبور به­عنوان ابعاد چندجانبه مسأله پژوهش مطرح می­گردید.

 

 

پژوهش حاضر به روایی تشخیصی ابزار اندازه­گیری روانشناختی MMPI-2RF پرداخته است كه می­تواند اختلالات خُلقی را با تأكید بر سازه هدف و شناسایی نیمرخ شخصیتی و سبك­های زندگی مرتبط در بروز اختلالات خُلقی شناسایی و آشكار سازد. این پرسشنامه صفت مكنون را به نحوی پایا و روا می­سنجد و پرسشنامه قابل فهم و قابل اجرا است. روایی تشخیصی این ابزار اندازه­گیری توانایی شناسایی و تشخیص یك عارضه، اختلال یا ناتوانی و …. را دارد و لذا معرف میزان قدرت آزمون جهت ایجاد تمایز و تفكیك بین افراد دارای اختلالات خُلقی و افراد عادی می­باشد. روایی تشخیصی فرم بازسازی شده پرسشنامه شخصیتی چندوجهی مینه­سوتا در زمینه­های بالینی مانند روانپزشكی و ارزیابی تست­های تشخیصی و یا آزمون­های غربالگری مورد استفاده قرار می­گیرد (در روانپزشكی به منظور ارزیابی موضوع خاص و طبقه­بندی­های تشخیصی استفاده می­شود). آنچه در تست و تشخیص بالینی مهم است، حساسیت و ویژگی آزمون می­باشد. آزمون باید از حساسیت كافی برای تشخیص بیماری (‌اگر وجود دارد)‌، برخوردار باشد.

 

 

سازندگان این آزمون بر این باورند از طریق آزمون MMPI-2RF می­توان اختلال را تشخیص داد و نگرانی­های عمده روان­پزشكان، روان‌شناسان و دیگر متخصصان سلامت روان رابا اجرای این آزمون برطرف كرد. از این­رو، با توجه به فقدان یافته­های تجربی پیرامون پیشینه ویژگی­های روان­سنجی نسخه مزبور، می­توان ابهام در شناسایی روایی تشخیصی ابزار مزبور را به­عنوان منبع مسئله در نظر گرفت.در این زمینه منبع مسأله به­عنوان فقدان اطلاعات روان­سنجی در ابزارهای سنجش آسیب­شناسی روانی با تأکید بر اختلالات خُلقی عنوان می­شود.لذا سؤال اصلی و سؤالات فرعی تحقیق بدین ترتیب مطرح می­شود: آیا فرم بازسازی شده پرسشنامه شخصیتی چندوجهی مینه­سوتا-2 (MMPI-2RF) در افراد با اختلالات خُلقی دارای روایی تشخیصی است؟

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...