رابطه هوش استراتژیک مدیران با توسعه سازمانی و رفتار کارآفرینانه در سازمانهای دولتی |
در ادبیات مربوط به هوش استراتژیک آن را به عنوان جمع آوری، پردازش، تجزیه و تحلیل و انتشار اطلاعات که ارتباط زیادی با استراتژیک دارد توصیف میکنند(کوآسا، 2011).
سان تزوز فاکتورهای هوش را که مربوط به تواناییهای رهبری است به صورت زیر بیان میکند:
- بررسی مسائل به صورت سیستماتیک
- درک محیط کسب و کار و انعطاف پذیری
- عدم پیروی از قوانین متعارف و قراردادی
- تحلیلی بودن
- عدم مخالفت با تغییر و تشویق برای تغییر
مدل هوش استراتژیک یک ابزار عملی است که فاکتورهای ذهنی، اخلاق، توانایی حل مسئله، قضاوت موقعیتی، تفکر خلاق و خودیادگیری را برای اندازه گیری هوش استراتژیک شکل میدهد (گوایچارد4 ،2011(.
بییر(1980) اظهار میدارد که اهداف توسعه سازمانی شامل:
- ایجاد تناسب و تجانس بین ساختار سازمانی، فرایندها، استراتژی، افراد و فرهنگ است.
- توسعه راه حلهای خلاق و جدید سازمانی.
- افزایش ظرفیت خود تجدیدی سازمان.
اهداف اصلی فعالیتهای توسعه سازمانی در سطح شخصی؛ ایجاد روابط بین شخصی بهتر، درک درست از خود و دیگران داشتن، برقراری ارتباط عملکردی از طریق گروه، به اشتراک گذاری مسئولیتها با میل و علاقه و آگاهانه، داشتن توانایی شناسایی و حل مشکلات توسط کار گروهی است و اهداف توسعه سازمانی در سطح سازمانی؛ بهبود مکانیزم های تصمیم گیری، گسترش مفهوم سیستم، تقویت توانایی به دست آوردن نتایج سازنده و مولد از تضادها، ایجاد نگرش روشنفکری نسبت به تغییر و نوآوری و راه اندازی یک سیستم پاداش و تشویق مناسب است(دینسر،2008).
با توجه به تغییرات سریع محیطی و گرایش آنها به سمت پیچیدگی بیشتر و عدم پایداری در شرایط محیطی و بازار، شیوههای سنتی مدیریت دیگر نمیتواند پاسخگوی این گونه تغییرات باشد. مطالعات انجام شده بر نقش حیاتی حمایت مدیران از رفتار کارآفرینانه تاکید دارد(کوراتکو و همکاران، 2005).
امیر کبیری و محمودیان(1386) مدلی را برای عوامل سازمانی مؤثر بر کارآفرینی ارائه کردند که شامل: حمایت مدیریت، امکان تفویض اختیار تصمیم گیری، پاداش دهی، تأمین فرصت کافی برای توسعه خلاقیت، از میان برداشتن موانع سازمانی و انگیزش کارکنان است (همان).
با توجه به جست و جوهای انجام شده توسط پژوهشگر تا به حال مطالعه ای پیرامون اندازه گیری هوش استراتژیک مدیران به انجام نرسیده است و همچنین در این تحقیق میزان رابطه هوش استراتژیک مدیران با میزان توسعه سازمانی و رفتار کارآفرینانه ای که در سازمان اتفاق میافتد مورد بررسی قرار گرفته است که تاکنون چنین اندازه گیری از هوش استراتژیک در هیچ سازمانی مورد تحقیق قرار نگرفته است. در ضمن باید اضافه نمود که در این تحقیق از روش لیزرل، که یک روش جدید از معادلات ساختاری است که تمامی روابط بین مؤلفههای مختلف را شناسایی کرده و مشخص میکند؛ استفاده شده است که خود یک روش جدید در تحقیقات رابطه ای است و هنوز هیچگونه تحقیقی در راستای ارتباط این سه متغیر به صورت مستقیم انجام نشده است. در این راستا پژوهش حاضر دارای نوآوری است.
با این توصیف سؤال اصلی این است که” آیا بین هوش استراتژیک مدیران با توسعه سازمانی و رفتار کارآفرینانه در سازمانها رابطه معنی داری وجود دارد؟”
1-2. اهمیت و ضرورت تحقیق
دنیای اطراف ما حاوی مقادیر بی پایان از اطلاعات است که بیشتر این اطلاعات در ذهن ما گم میشوند. از این رو ممکن است گفته شود که ما با مجموعه ای از دادههای خام در حال تغییر احاطه شدهایم و این درحالی است که افرادی مانند استراتژیست ها تمایل به داشتن اطلاعات عمیق، به روز، در دسترس و سریع از محیط کسب و کار هستند. هوش استراتژیک زمینه نوظهور از مشاوره کسب و کار است که هدف آن بیان مسائل پیچیده و مشکل در قالبی قابل فهم تر است(کوآسا،2011).
به جز کارکرد اطلاعاتی اهداف عمده هوش راهبردی شامل موارد زیر است(ملکیان، 1389):
- پیش بینی فرصتها و تهدیدهای محیطی (کارکرد پیشگویانه)
- پیشنهاد یا تهیج برای انجام عملی خاص (کارکرد پیش دستانه)
- کمک به تصمیم گیریهای استراتژیک
- بهبود موقعیت رقابتی سازمان
سازمانها مجبور به حفظ قابلیت رقابتی خود برای حفظ بقا و رشد در محیط پررقابتی و متغییر بیرونی هستند. سازمانهایی که دارای رشد هستند و در صحنه رقابت باقی میمانند، دارای توانایی گام برداشتن همراه با رقابت متناسب با انعطاف پذیری آنها، مدیریت اثربخش و سودمند است و مدیران آنها تمایل به تغییر و نوآوری دارند( کاراکایا و ایلماز، 2013).
واریک (2005) اظهار داشت که توسعه سازمانی یک برنامه و فرایندی است برای فهمیدن، توسعه و تغییر سازمانها به منظور بهبود سلامت سازمان، اثربخشی و ظرفیت خودتجدیدی است .
کارآفرینی سازمانی برای اطمینان از بقاء، به وسیله بازسازی عملیات سازمانها، تعریف مجدد مفهوم کسب و کار و افزایش ظرفیتهای نوآوری و کیفیت مورد نیاز در محیط پویا، ضروری است ( مقیمی و رمضان، 1390).
اهمیت و ضرورت این تحقیق را میتوان در ابعاد زیر در نظر داشت:
الف) بعد علمی و نظری: با توجه به این که در زمینه موضوع توسعه سازمانی، هوش استراتژیک و رفتار کارآفرینانه تحقیقاتی انجام شده است، نتایج این تحقیق میتواند نوع رابطه و اثر گذاری آنها بر هم را نشان دهد و پایه ای برای بهبود سازمان باشد.
ب) بعد کاربردی بودن: یافتههای این تحقیق میتواند مسوولان سازمان را در جهت اجرای بهتر اهداف و حل مشکلات یاری دهد.
ج) بعد علاقه: با توجه به رشته تحصیلی و علاقه ای که خود در زمینه هوش استراتژیک، توسعه سازمانی و رفتارکارآفرینانه داشتم، سعی کردهام دانش خود را راجع به این موضوع وسعت دهم.
1-3. اهداف تحقیق:
1-3-1. هدف اصلی
شناخت رابطه هوش استراتژیک مدیران با توسعه سازمانی و رفتار کارآفرینانه در سازمانهای دولتی.
1-3-2. اهداف فرعی
- شناخت رابطه مولفه های هوش استراتژیک مدیران با توسعه سازمانی.
- شناخت رابطه مولفه های هوش استراتژیک مدیران با رفتار کارآفرینانه در سازمان.
شناخت رابطه هوش استراتژیک مدیران با توسعه سازمانی و رفتار کارآفرینانه در سازمان به تفکیک ویژگیهای جمعیت شناختی( سن، جنسیت، سطح تحصیلات، سابقه خدمت و عنوان شغلی).
- Kuosa
- Gardner
- Sun Tzu’s
- Guichard
- Shatrevich
2 .Beer
- Dincer
- Kuratko et al.
- Krarakaya and Yilmaz
- Warrick
فرم در حال بارگذاری ...
[شنبه 1399-12-02] [ 01:49:00 ق.ظ ]
|