رابطه رشد قضاوت اخلاقی با خلاقیت و عملکرد تحصیلی دانشآموزان دوره متوسطه اول شهر ارسنجان |
تحصیل از مهمترین دغدغههای هر نظام آموزشی در تمامی جوامع است. موفقیت و عملکرد تحصیلی دانشآموزان هر جامعه نشاندهنده موفقیت نظام آموزشی در زمینه هدفیابی و توجه به رفع نیازهای فردی است. بنابراین نظام آموزشی را زمانی میتوان كارآمد و موفق دانست كه پیشرفت تحصیلی دانش آموزان آن در مقاطع مختلف بیشترین و بالاترین رقم را داشته باشد (مرادیمقدم، 1383) که دستیابی به این مهم لزوم توجه به عوامل اثرگذار بر موفقیت تحصیلی دانشآموزان را میطلبد.
علاوه بر عملکرد تحصیلی، توجه به خلاقیت دانشآموزان راهی جهت بهبود نظام آموزشی و دستیابی به اهداف آموزشی میباشد. کاستیگ (2008) نیز در تعریف خلاقیت، خلاقیت را بعنوان توانایی فرد برای تولید تفكرات، بینش ها و اعمال جدید و اثربخش كه كاربرد اجتماعی ، اقتصادی و علمی بالایی داشته باشد، تعریف می كنند. بنتلی (2002) بیان میدارد، خلاقیت عبارت است از به كارگیری دانش و مهارت ها در راه های جدید برای دستیابی به نتایج ارزشمند. آمابیلی معتقد است كه خلاقیت پدیده ای اجتماعی است و از نیازها، مقتضیات جامعه و شرایط خانوادگی برمی خیزد ( به نقل از هورنگ و لی، 2009). عده ای دیگر نظیر هرینگتون(1990؛ به نقل از پیرخائفی، و همکاران،1388) و تورنس(1974) معتقدند كه خلاقیت یك اثر شخصی است یعنی به عواملی نظیر انگیزش، هیجان، عواطف، احساسات، تجربهها و یادگیری های شخصی وابسته است. عدهای نیز مانند گیلفورد(1950) معتقدند كه خلاقیت بعدی فراشناختی دارد و با فرآیندهای عالی ذهنی نظیر تفكر، هوش، تخیل و پردازش اطلاعات ارتباط دارد(به نقل از پیرخائفی، 1388). گروهی هم مانند استرنبرگ(1993) و مایهالی(1996) معتقدند كه خلاقیت پدیده ای چند متغیری است، یعنی عواملی نظیر جامعه، خانواده، شخصیت و توانائیهای شناختی و فراشناختی همزمان بر آن تاثیر می گذارند (نقل از برک، 2008). حل مسأله و خلاقیت در بالاترین سطح فعالیتهای شناختی انسان قرار دارند و از ارزشمندترین غایتهای پرورشی و هدفهای آموزشی به حساب میآیند. در واقع هدف عمده تمامی نهادهای آموزشی و پرورشی ایجاد توانایی حل مسأله و خلاقیت در دانشآموزان است. روشن است که برای دستیابی به این هدفها، مسئولیتی سنگین بر دوش مراکز آموزشی، به ویژه آموزش و پرورش قرار میگیرد (مرادی، 1392). بنابراین توجه به استعدادهای خلاقانه افراد و فراهم کردن زمینه بروز این استعدادها و ایجاد جوی که ابهام، تضاد، تناقض، شکست و عدم کنترل بیرونی را در مدرسه کاهش دهد و به بهبود عملکرد تحصیلی کمک کند، ضروری میباشد. از جمله متغیرهایی که میتواند زمینه خلاقیت بالاتر و موفقیت تحصیلی بیشتر دانشآموزان را فراهم کند، توجه به رشد قضاوت اخلاقی دانشآموزان میباشد.
رشد اخلاقی، شامل قاعدهمندی و تعهد داشتن دربارهی رفتار منصفانهتر با مردم است بیابانگرد (1384). ژان پیاژه (1932) و لارنس کلبرگ (1973) از نظریه پردازان شناختی در زمینه رشد اخلاق و قضاوت اخلاقی هستند. پیاژه معتقد است که اخلاق از رشد شناختی تاثیر میپذیرد و همانند هوش، طی مراحل متوالی رشد میکند. همچنین به نظر او هرگونه شناخت در کودک، از جمله شناخت ارزشهای اخلاقی از طریق تعامل فعال او با محیط خارج بوجود میآید. وی از نخستین کسانی است که به مطالعه چگونگی تفکرکودکان درباره موضوعات اخلاقی پرداخت و بهدنبال مشاهدات گسترده، مصاحبههای بالینی مفصلی با کودکان چهار تا دوازده ساله انجام داد تا بداند که آنها در رابطه با قوانین حاکم بر بازی چگونه فکر میکنند. وی همچنین در رابطه با دروغگویی، دزدی، تنبیه و عدالت، از آنها آزمونهای سادهای بهعمل آوردکه در نهایت پس از بررسیهای زیاد، مراحل رشد اخلاقی خودش را پیشنهاد داد که شامل دو مرحلهی اخلاق خودپیروی و اخلاق دیگر پیروی بود (کدیور، 1391).
حدود سی سال پس از انتشار آرای پیاژه در زمینه اخلاق، لارنس کلبرگ، تحقیقاتش را در زمینه تحول اخلاقی به شیوه پیاژه دنبال کرد و در این زمینه به گسترش نظریه او پرداخت. کلبرگ تلاش کرد که تا رشد قضاوت اخلاقی را درچهارچوب یک نظریه شناختی مورد بررسی قرار دهد. او همچون پیاژه بر این اعتقاد بود که مراحل رشد اخلاقی هر فرد توسط توانایی ذهنی وشناختی او تعیین میشود. کلبرگ بر این باور بود که انسان هنگام تولد هیچ مفهومی درباره اخلاق، قضاوت اخلاقی، درستی و صداقت ندارد. وی دریافت که محیط خانواده نخستین منبع ارائه دهنده ارزشها و رشد اخلاقی در فرد است. به گمان وی یک فرد عادی، با میزان هوش و توانایی و تعامل معمولی با سایر افرادجامعه، میتواند الگوهای رفتاراخلاقی را بیاموزد. وی فرآیند کسب و رشد قضاوت اخلاقی در کودکان را در مدت زمان طولانیتر از مدتی که پیاژه به آن معتقد بود، تصور میکرد و آن را پدیده تدریجی میدانست (پارسا، 1389). به نظر پیاژه، استدلال اخلاقی دارای دو مرحله اساسی است: مرحله اخلاق نشأت گرفته از خارج که درفاصله سالهای 4 تا 7 سالگی بروز می کند و کودک در این مرحله فکر می کند که عدالت و قوانین جامعه اموری غیرقابل تغییر و خارج از کنترل انسان است و مرحله اخلاق کنترل شده از درون که از ده سالگی به بعد بروز می کند و فرد می فهمد که قوانین توسط مردم ایجاد شده و قضاوت درباره عمل اشخاص باید هم نیّت و هم نتیجه کارشان را مورد توجه قرار دهد. پیاژه فاصله سنی 7 تا 10 سالگی را دوره انتقال از قضاوت اخلاقی مرحله اول به مرحله دوم می داند (لطفآبادی، 1390).
علاوه بر نظریه پردازان شناختی، نظریه پردازان دیگری نیز در زمینه اخلاق وقضاوت اخلاقی دیدگاههایی را بیان کردهاند. روانکاو مشهور فروید، اخلاق را معادل با وجدان یا فراخود میداند و رشد اخلاق را در کودکان نتیجه فرآیندهای همانند سازی در ایجاد وجدان یا فراخود میداند. بندورا نظریه پرداز یادگیری اجتماعی، معتقد است: کودکان عمدتاً از طریق سرمشقگیری یاد میگیرند که به صورت اخلاقی، رفتار کنند و بعد ازاینکه آنها یک پاسخ اخلاقی را فرا میگیرند، تقویتها به شکل تحسین، همراه با تذکرات بزرگسالان در مورد اصول اخلاقی، فراوانی آن را بیشتر میکند (احدی و جمهری، 1391). پرفسور گانداسینها و وارما سازندگان آزمون قضاوت اخلاقی(MJT)، قضاوت اخلاقی را، توانایی ارزیابی موقعیتها و امور اخلاقی بعنوان درست یا غلط، بر مبنای آگاهی از معیارهای اخلاقی توصیف میکنند (گانداسینها و وارما، 1998، ترجمه کرمی، 1390).
آدمی یگانه موجودی است كه در این دنیا طالب سعادت است و اخلاق یكی از ضروری ترین نیازهای او جهت دستیابی به سعادت محسوب می شود . نظریه پردازان قرن بیستم اخلاق را وسیله ای برای رشد اجتماعی به حساب آورده اند و رشد اخلاقی از مسائل عمده و پر اهمیت تكامل اجتماعی است .خانواده، مدرسه و اجتماع ، قواعد اخلاقی را ، كه بر اساس اصول عدالت و در نظر گرفتن حقوق دیگران قرار دارد، آموزش می دهند . اما این كه افراد چطور میل درونی برای پیروی از قواعد اخلاقی را پیدا می كنند ، در طی مراحل رشد متفاوت است. مدرسه نهادی اجتماعی و نمایانگر فرهنگ جامعه است و به كودك جهان بینی و عادات و رسوم و مهارت ها و باورها و علوم خاصی را منتقل می كند. نفوذی كه مدرسه در اجتماعی كردن افراد دارد ، هم به دلیل وجود معلمان و هم به جهت روش های آموزشی و تربیتی است.اخلاق و ارزش های اخلاقی و چگونگی شكل گیری آن در كو دكان و نوجوانان از مباحث اساسی روانشناسی هستند . پیاژه معتقد است كه قضاوت اخلاقی بر رشد شناختی مبتنی است . شناخت به فرآیندهای فكری انسان اطلاق می شود و شامل ادراك،حافظه و زبان است . شناخت را عالی ترین سطح پردازش داد ه ها به شمار آورده اند. پیاژه همچنین معتقد است كه اخلاق نیز مانند هوش رشد می كند. از دیدگاه او قضاوت های اخلاقی به معنای درك كودك از قوانین اخلاقی و عرف اجتماعی است.توسعه و رشد اخلاقی افراد،یکی از اساسی ترین اهداف نظام تعلیم و تربیت در اغلب جوامع است و انان سعی دارند از این طریق انسان هایی متعهد ، مسئولیت پذیر ،عدالت خواه ، نیک اندیش، و در کل انسانهایی متعالی و متخلق به اخلاق حسنه تربیت نمایند و با تزکیه و تعلیم نیروی انسانی از عمده ترین مشکلات جامعه بشری مانند جرم و جنایت ، بی عدالتی اجتماعی ، جنگ و خونریزی ، انحطاط اخلاقی ، و فساد اقتصادی جلوگیری و پیشگیری نمایند. مساله اصلی این پژوهش آن بوده است که آیا بین رشد قضاوت اخلاقی با خلاقیت و عملکرد تحصیلی دانشآموزان رابطه معناداری وجود دارد؟
اهمیت و ضرورت تحقیق
عملکرد تحصیلی دانشآموزان یكی از شاخص های مهم در ارزیابی نظام آموزشی است و تمام كوشش ها و كششهای این نظام، در واقع برای جامة عمل پوشاندن به این امر است. به عبارتی، جامعه و به طور ویژه نظام آموزشی، نسبت به سرنوشت، رشد و تكامل موفقیت آمیز و جایگاه فرد در جامعه، علاقهمند است و انتظار دارد فرد در جوانب گوناگون اعم از ابعاد شناختی و كسب مهارت و توانایی و نیز در ابعاد شخصیتی، عاطفی و رفتاری، آنچنان كه باید، پیشرفت كند و تعالی یابد. با توجه به این كه میزان پیشرفت یكی از ملاك های كارآیی نظام آموزشی است، كشف و مطالعه متغیرهای تأثیرگذار بر یادگیری تمام دروس، ضروری است تا زمینه موفقیت تحصیلی دانشآموزان فراهم گردد. بنابراین بررسی متغیرهایی كه با پیشرفت تحصیلی در دروس مختلف رابطه دارد، یكی از موضوعات اساسی پژوهش در نظام آموزشی است.
واقعیت مهم آن است که همه پیشرفتهای شگفتانگیز انسان در دنیای امروز زاییدهی یادگیری است. انسان بیشتر شایستگیهای خود را از طریق یادگیری به دست میآورد. از طریق یادگیری رشد فکری پیدا میکند و تواناییهای ذهنی او فعلیت مییابند. بنابراین، چنین میتوان نتیجه گرفت که همه پیشرفتهای بشر در نتیجه یادگیری بدست میآید. یکی از عوامل مؤثر بر یادگیری در میان دانشآموزان، قضاوتهای اخلاقی آنان است. افراد به تناسب رشد اخلاقی خود از شیوههای متفاوتی در یادگیری استفاده میکنند و همچنین نگرشهای متفاوتی نسبت به یادگیری دارند (کدیور، 1391). بنابراین آگاهی از تأثیر قضاوتهای اخلاقی بر یادگیری دانشآموزان از یک طرف به دبیران کمک میکند تا به دانشآموزان در رشد و پرورش جنبههای مثبت رشد اخلاقی کمک کنند و از طرف دیگر به دبیران کمک میکند تا با متناسب ساختن روش آموزش خود با ویژگیهای اخلاقی دانشآموزان به آنها کمک کند تا به بالاترین بازدهی آموزشی دست پیدا کنند (شعبانی، 1388). علاوه بر این امروزه به دلیل گسترش سریع علم و دانش، متخصصان آموزش و پرورش و برنامهریزان درسی به جای کسب حقایق علمی باید به روش کسب حقایق علمی توجه کنند (پایول و الدر، 2005) و به جای انباشت حقایق علمی در ذهن، بیاموزند که چگونه شخصا فکر کنند، تصمیم بگیرند و درباره امور مختلف قضاوت کنند که یکی از راههای دستیابی به این مهم در نظامهای آموزشی توجه به خلاقیت و رشد و پرورش آن میباشد. آموزش و یادگیری مبتنی بر خلاقیت یکی از شیوه های نوین یادگیری است که میتواند، سطح دانایی و دانش را در جامعه بالا ببرد، لذا آموزش آن و توجه به عوامل اثرگذار بر آن ضروری میباشد.
علاوه بر این در اهمیت پژوهش حاضر میتوان گفت که هر ساله تعداد بسیاری از میلیونها دانشآموزی كه در جهان به مدارس وارد میشوند، ترك تحصیل میكنند یا نمیتوانند دوره خود را در موعد مقرر به پایان برسانند. به علاوه، برخی از دانشآموزان با شكستهای جزئی روبرو هستند. این افراد دروس خود را به پایان می رسانند، اما توفیق آنان در یادگیری دروس كمتر از حد مورد انتظار است. این در حالی است كه اكثر این دانشآموزان استعداد و توانایی لازم برای موفقیت را دارا هستند. یكی از دلایل افت و شكست تحصیلی، میتواند، رشد اخلاق ناصحیح و استدلال اخلاقی پایین دانشآموزان باشد، بنابراین توجه به قضاوتهای اخلاقی دانشآموزان و ارتقای سطح استدلالهای اخلاقی آنها به عنوان یکی از راهكارهای عملی برای بهبود كیفیت آموزش مورد تأكید قرار گرفته است (غیاثیزاده، 1391). لذا پژوهش در این زمینه اهمیت دارد، از آنجا که عمده پژوهش های انجام شده در زمینه عملکرد تحصیلی بیشتر بر روی ویژگیهای محیطی، فرهنگی، اجتماعی و ارتباط معلم با دانشآموز (شاهورایی و همکاران، 1388) تأکید داشتهاند و کمتر به ویژگیهای اخلاقی توجه کردهاند، انجام پژوهش در زمینه ویژگیهای اخلاقی ضروری میباشد و به توسعه دانش علمی در زمینه روانشناسی تربیتی میانجامد، همچنین با توجه به نتایج حاصله این پژوهش می توان به اهمیت رشد قضاوت اخلاقی و رابطه آن با خلاقیت و عملکرد تحصیلی دانش آموزان دوره متوسطه اول شهر ارسنجان پی برد، از طرفی از آنجا که چنین پژوهشی با مولفه های مذکور پیش از این در مدارس شهر ارسنجان انجام نشده بود می توان به ضرورت و اهمیت آن پی برد، تا حدی که می توان نتایج این تحقیق را در مقاطع دیگر متوسطه بکار گیرد . مدارس متوسطه شهر ارسنجان با بکارگیری نتایج بدست آمده می توان با رشد و توسعه قضاوت اخلاقی دانش آموزان ، موجبات افزایش خلاقیت و عملکرد تحصیلی آنها را فراهم کند .
اهداف تحقیق
هدف اصلی تحقیق:
تبیین رابطه بین رشد قضاوت اخلاقی با خلاقیت و عملکرد تحصیلی دانشآموزان دوره متوسطه اول شهر ارسنجان
اهداف فرعی پژوهش
تبیین رابطه رشد قضاوت اخلاقی با ابعاد عملکرد تحصیلی دانشآموزان؛
تبیین رابطه رشد قضاوت اخلاقی با ابعاد خلاقیت دانشآموزان؛
پیش بینی میزان خلاقیت دانشآموزان بر اساس میزان رشد قضاوت اخلاقی؛
پیش بینی میزان عملکرد تحصیلی دانشآموزان بر اساس میزان رشد قضاوت اخلاقی.
فرضیه ها
فرضیه اصلی پژوهش:
بین میزان رشد قضاوت اخلاقی با خلاقیت و عملکرد تحصیلی دانشآموزان رابطه معنادار وجود دارد.
فرضیه فرعی پژوهش
- بین میزان رشد قضاوت اخلاقی با ابعاد عملکرد تحصیلی دانشآموزان رابطه معنادار وجود دارد.
- بین میزان رشد قضاوت اخلاقی با ابعاد خلاقیت دانشآموزان رابطه معنادار وجود دارد.
- رشد قضاوت اخلاقی به طور معنی داری قادر به پیش بینی خلاقیت دانشآموزان میباشد.
- رشد قضاوت اخلاقی بطور معنی داری قادر به پیش بینی عملکرد تحصیلی دانشآموزان میباشد.
تعاریف مفهومی و عملیاتی متغیر ها
تعاریف مفهومی متغیر ها
قضاوت اخلاقی :
قضاوت اخلاقی را، توانایی ارزیابی موقعیتها و امور اخلاقی بعنوان درست یا غلط، بر مبنای آگاهی از معیارهای اخلاقی توصیف میکنند (گانداسینها و وارما، 1998، ترجمه کرمی، 1390).
عملکرد تحصیلی:
عملکرد تحصیلی عبارت است از کلیه فعالیتها و تلاشهایی که یک فرد در جهت کسب علوم و دانش و گذراندن پایه ها و مقاطع تحصیلی
مختلف در مراکز آموزش ی از خودنشان می دهد. عملکرد تحصیلی عبارتست از درجه و میزان موفقیت فرد در امتحانات پایان ترم تحصیلی مدارس که از نمره صفر تابیست تعیین می گردد. (فرقانی، 1372 ).
خلاقیت:
گیلفورد(1960) “خلاقیت عبارت است از مجموعه توانائیها و خصیصه های كه منجر به تولید آثار منحصربه فرد می شود مهم ترین این ویژگیها تفکر واگراست”( حسینی ،1378).
خلاقیت در واقع از چهار عنصر سیالی ، انعطاف پذیری ، ابتكار و بسط به شرح زیر تشکیل شده است (گیلفورد ، به نقل از کفایت ، 1373).
سیالی: عبارت است از توانایی فرد به ایجاد و خلق تعداد زیادی ایده، پاسخ و راه حل در قالب تصویر یا فرض، در یک حیطه خاص. در این حالت ذهن فرد خلاق در یک حیطه خاص فکری به ارائه عقاید می پردازد و مشتمل است بر تعدادی پاسخ و عقاید ممکن(رمضانی، 1388).
بسط: عبارت است از توانایی فرد در جهت پرداختن به جزئیات. در این حالت فرد خلاق توانایی تکمیل یک ایده و افزودن جزئیات بیشتر و همچنین تکمیل ایده های تصویری مربوط به آن را دارد(رمضانی، 1388).
ابتکار: عبارت است از توانایی فرد برای ایجاد و خلق ایده های نو، منحصر به فرد، غیر معمول و هوشمندانه برای حل یک مسأله، که در هر حال با ایده های عادی و رایج متفاوت است. در این حالت فرد خلاق توانایی تولید ایده های نو و جدید را دارد(رمضانی، 1388).
انعطاف پذیری: عبارت است از توانایی فرد برای ایجاد و خلق ایده های متفاوت در صورت تغییر مشکل. در این حالت فرد خلاق در صورت تغییر مشکل و یا مطرح شدن آن از بعد دیگر، قدرت و توانائی لازم را برای تغییر جهت فکر خود دارا می باشد(رمضانی، 1388).
تعاریف عملیاتی متغیرها
رشد قضاوت اخلاقی
نمرهای است که آزمودنی ها از آزمون 50 سؤالی قضاوت اخلاقی(MJT)(1998) بدست آورده اند.
خلاقیت
نمرهای است که آزمودنی ها از پرسشنامه 60 سوالی خلاقیت تورنس (1970) بدست آورده اند.
عملکرد تحصیلی
نمرهای است که آزمودنی از پرسشنامه 44 سؤالی عملکرد تحصیلی فام و تیلور (1990) بدست آورده اند.
–Mau
– academic progress
– creativity
– Castiglione
– Bentley
– Amabile
–Horng & Lee
–Herrington
– Torrance
– Guilford
– Sternberg
– Mihaly
– Berk
– moral judgment development
. Piaget, J.
. Kohlberg, L.
. outonomous morality
. heteronymous morality
. super ego
. Bandura
– Gandasynha & Varma
– Elder
فرم در حال بارگذاری ...
[شنبه 1399-12-02] [ 06:31:00 ق.ظ ]
|