2-1- تعریف مفاهیم

 

 

2-1-1- جهانی شدن

 

 

به رغم اشتراک نظر در شرایط و فضای کنونی و تحولات همه جانبه سیاست، فرهنگ و اقتصاد جهانی، برای جهانی شدن تعریف واحدی نشده است. نکته ای که در مورد تعریف این مفهوم اهمیت دارد، زاویه دید پژوهشگران به این مقوله است(سجادی،15:1383).

عکس مرتبط با اقتصاد

“آنتونی گیدنز” در تعریف جهانی شدن می گوید: « تقویت مناسبات اجتماعی جهانی که محل های دور از هم را چنان به هم ربط می دهد، که هر واقعه، تحت تأثیر رویدادی که با آن فرسنگ ها فاصله دارد، شکل می گیرد وبرعکس» (نهاوندیان، 1383:17). فرآیند جهانی شدن روابط اجتماعی را در سطح جهانی تشدید كرده است  (گیدنز، ١٣٧٧: 77). این فرایند به فشردگی پدیدارشناسانه زمان و مكان كه نتیجه ی به كارگیری فناوری های جدید اطلاعاتی و ارتباطی است، منجر شده است. اگر چه فرآیند جهانی شدن بر همگونی فرهنگ ها تأثیر میگذارد، اما به دلیل مكانیزم های درونی همین فرآیند ما شاهد خود مختاری نسبی زندگی اجتماعی محلی هستیم كه در چارچوب نظری گیدنز ازآن به بازاندیشی تعبیر می شود.”گیدنز” (1990) جهانی شدن را فرایندی می داند که به وسیله آن رویدادها، تصمیمات و فعالیت های انجام گرفته در یک قسمت از جهان نتایج تأثیر گذاری بر افراد، گروه ها و جوامع در سایر نقاط می گذارد.

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

 مالکوم واترز جهانی شدن را فرآیندی اجتماعی که در آن قید و بندهای جغرافیایی که بر روابط اجتماعی و فرهنگی سایه افکنده، از بین می رود و مردم به طور فزاینده از کاهش این قید و بندها آگاه می شوند تعریف می کند (واترز، 1379).

 

 

هاروی بر این باور است که «جهانی شدن همان تراکم زمان و مکان است. بدین ترتیب هر اتفاق در هر گوشه دنیا به سرعت به اطلاع همگان می رسد و عملاً زمان و مکان معنای خود را از دست داده است».

 

 

به طور کلی اگر بخواهیم تعریفی بی طرفانه تر از مفهوم جهانی شدن ارائه دهیم، شاید بتوان گفت ” جهانی شدن فرآیند گسترش فزاینده ارتباطات پدیده های مختلف در یک مقیاس جهانی، همراه با حصول آگاهی به این فرآیند است”. در عصر جهانی شدن، ارتباطات اجتناب ناپذیر می شوند و فاصله ها روز به روز کاهش می یابند. به همین لحاظ، موضوعات جهانی پدید می آیند و فرصت های موجود جهانی می شوند. در عرصه های مختلف، الگوهای رفتاری خود را به جهانیان معرفی می کنند و در نهایت، اقدامات مختلف بازتاب جهانی می یابند(قریشی،1381: 43). چنان که ملاحضه می شود جهانی شدن در تعریف فوق به عرصه خاصی محدود نمی شود، بلکه فرایندی است که به تدریج کلیه حوزه های زندگی اعم از علمی، سیاسی، اقتصادی، نظامی، حقوقی و فرهنگی را در بر می گیرد و بدیهی است که مقوله «بدن» نیز قادر به مستثنی ساختن خود دراین فرایند نیست.

 

 

2-1-2- سبک زندگی

 

 

در ادﺑﯿﺎت ﺟﺎﻣﻌﻪﺷﻨﺎﺳﯽ از ﻣﻔﻬﻮم ﺳﺒﮏ زﻧﺪﮔﯽ دو ﺑﺮداﺷﺖ وﻣﻔﻬﻮم ﺳﺎزی وﺟﻮد دارد، ﯾﮑﯽ ﻣﺮﺑﻮط ﺑـﻪ دﻫـﻪ ی 1920، ﮐـﻪ ﺳﺒﮏ زﻧﺪﮔﯽ ﻣﻌﺮف ﺛﺮوت و ﻣﻮﻗﻌﯿﺖ اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ اﻓﺮاد و ﻏﺎﻟﺒﺎً ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﺷﺎﺧﺺ ﺗﻌﯿﯿﻦ ﻃﺒﻘﻪی اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﺑﻪ ﮐـﺎر رﻓﺘـﻪ اﺳـﺖ (ﭼﺎﭘﯿﻦ 1995). و دوم ﺑﻪ ﻋﻨﻮان

پروژه دانشگاهی

 ﺷﮑﻞ اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﻧﻮﯾﻨﯽ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ در ﻣﺘﻦ ﺗﻐﯿﯿـﺮات ﻣﺪرﻧﯿﺘـﻪ و رﺷـﺪ ﻓﺮﻫﻨـﮓ  ﻣﺼﺮفﮔﺮاﯾﯽ ﻣﻌﻨﺎ ﻣﯽﯾﺎﺑﺪ (ﮔﯿﺪﻧﺰ 1991؛ ﺑﻮردﯾﻮ 1984).

 

 

در اﯾﻦ ﻣﻌﻨﺎ ﺳﺒﮏ زﻧﺪﮔﯽ راﻫﯽ اﺳـﺖ  ﺑﺮای ﺗﻌﺮﯾﻒ ارزش ﻫﺎ و ﻧﮕﺮش ﻫﺎ و رﻓﺘﺎرﻫﺎی اﻓﺮاد ﮐﻪ اﻫﻤﯿﺖ آن ﺑﺮای ﺗﺤﻠﯿـﻞ ﻫـﺎی اﺟﺘﻤـﺎﻋﯽ روز ﺑـﻪ روز اﻓـﺰاﯾﺶ ﻣـﯽ ﯾﺎﺑـﺪ (اﺑﺎذری، 1381). ﺟﻨﺴﻦ (2007) ﻣﻌﺘﻘﺪ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ اوﻗﺎت اﯾﻦ ﻣﻔﻬﻮم ﺑﺪون آﻧﮑﻪ ﺑﻪ ﻃﻮر دﻗﯿﻖ ﻣﻌﻨـﺎی روش زﻧـﺪﮔﯽ را ﺑﺪﻫﺪ، ﻣﻮرد اﺳﺘﻔﺎده ﻗﺮار ﻣﯽﮔﯿﺮد و در ادﺑﯿﺎت، اﯾﻦ واژه ﺑﻪ روشﻫﺎی ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺗﻌﺮﯾـﻒ ﺷـﺪه و اﯾـﻦ ﮐـﻪ در ﭼﻬـﺎر ﺳـﻄﺢ ﺟﻬﺎﻧﯽ، ﻣﻠّﯽ، ﻣﻨﻄﻘﻪای و ﻓﺮدی ﻗﺎﺑﻞ اﻧﺪازه ﮔﯿﺮی اﺳﺖ. ﮔﯿﺪﻧﺰ (1382) ﺳـﺒﮏ زﻧـﺪﮔﯽ را ﻣﺠﻤﻮﻋـﻪ ای ﻧﺴـﺒﺘﺎً ﻣﻨﺴـﺠﻢ از ﻫﻤﻪی رﻓﺘﺎرﻫﺎ و ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﻫﺎی ﯾﮏ ﻓﺮد ﻣﻌﯿﻦ در ﺟﺮﯾﺎن زﻧﺪﮔﯽ روزﻣﺮه ﺧﻮد ﻣﯽداﻧﺪ ﮐﻪ ﻣﺴـﺘﻠﺰم ﻣﺠﻤﻮﻋـﻪ ای از ﻋـﺎدت ﻫـﺎ و ﺟﻬﺖﮔﯿری ﻫﺎﺳﺖ و ﺑﺮ ﻫﻤﯿﻦ اﺳﺎس از ﻧﻮﻋﯽ وﺣﺪت ﺑﺮﺧﻮردار اﺳﺖ. ﮔﯿﺪﻧﺰ(1385) ﻣﯽﻧﻮﯾﺴـﺪ: «ﺗﻐﯿﯿـﺮ ﺷـﮑﻞ ﻫﻮﯾﺖ ﺷﺨﺼﯽ و ﭘﺪﯾﺪه ی ﺟﻬﺎﻧﯽﺷﺪن در دوران ﻣﺪرﻧﯿﺘﻪی اﺧﯿﺮ، دو ﻗﻄﺐ دﯾﺎﻟﮑﺘﯿﮏ ﻣﺤﻠﯽ و ﺟﻬﺎﻧﯽ را ﺗﺸﮑﯿﻞ ﻣﯽدﻫﻨـﺪ. ﺑﻪ ﻋﺒﺎرت روﺷﻦﺗﺮ ﺣﺘﯽ ﺗﻐﯿﯿﺮات وﺟﻮه ﺑﺴﯿﺎر ﺧﺼﻮﺻﯽ زﻧﺪﮔﯽ ﺷﺨﺼﯽ ﻧﯿﺰ ﻣﺴﺘﻘﯿﻤﺎً ﺑﺎ ﺗﻤﺎسﻫﺎی اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﺑﺴﯿﺎر وﺳـﯿﻊ و ﭘﺮداﻣﻨﻪ ارﺗﺒﺎط دارد» (ﮔﯿﺪﻧﺰ، 56).

 

 

 گیدنز معتقد است که «سبک زندگی را می توان به مجموعه ای کم و بیش جامع از عملکردها تعبیر کرد که فرد آنها را به کار می گیرد چون نه فقط نیازهای جاری او را بر می آورند بلکه روایت خاصی را هم که وی برای هویت شخصی خود برگزیده است، در برابر دیگران متجسم می سازند»(گیدنز، 1385: 119).

 

 

2-1-3- سرمایه فرهنگی

 

 

سرمایه فرهنگی همان مصرف کالاها و خدمات فرهنگی است که تحصیلات یکی از اساسی ترین شاخص های آن است. بوردیو(1986) سرمایه فرهنگی را در سه شکل کالاها، مصنوعات و فرآورده های فرهنگی، به رسمیت شناخته شدن ذخیره ی دانش، مهارت و تجارب افراد – آن چنان که مثلاً در مورد مدارج و

 

 

 گواهی نامه ی آموزشی و علمی و حرفه ای می توان در نظر گرفت و سرانجام تمایلات و عادت واره های افراد که آن ها را در پیشرفت و اندوختن مهارت و تخصص بیشتر یاری می رساند- متجلی می بیند (بوردیو،1986: نقل از ذکائی، 1386: 242).

 

 

2-1-4- مصرف رسانه ای مدرن

 

 

مصرف رسانه ای مدرن (وسایل ارتباط جمعی): به عنوان یكی از ابزارهای جهانی شدن نزدیكی سلیقه ها، خواست ها و انتظارات تمامی ساكنان یك جامعه را موجب شده و خروج جوامع از محدوده های جدا یا تك افتاده را موجب می گردند (سروش و حسینی،1392: 55).

 

 

 2-1-5- مدیریت بدن

 

 

در دنیای روابط کوتاه و مقطعی امروزی، افراد بیش از آن که خود را به سبب تفاوت ها و شباهت هایی در ویژگی های انتسابی و اکتسابی بشناسند، خویش را با ویژگی های ظاهری و قابل رؤیت شناسایی می کنند. جامعه ی مدرن به تدریج از فضای اولیه ی خود خارج و وارد دنیای مدرنیته ی متأخر شده، نشانه ها و نمادهای تمایز بخش جهان مدرن نیز متعاقباً تغییر کرده اند و افراد به اختیار خود در حوزه هایی دخل و تصرف می کنند که یکی از این حوزه ها مدیریت بدن و ظاهر آن هاست  که برای تمایز بخشی بین خود و دیگران از آن بهره می گیرند زیرا در مدرنیته ی متأخر و با تأثیری که فرآیند جهانی شدن بر افراد گذاشته، نوع مدیریت ظاهر به عنوان نماد تمایزبخش افراد درک می شود و معنای هویتی آنان از این منظر مورد قضاوت قرار می گیرد (ابراهیمی و گدنه،1389: 154).

 

 

بدین ترتیب بدن دیگر از حالت صرفاً ارگانیستی بودن خود خارج شده و به پدیده ای اجتماعی و فرهنگی بدل شده است و این جوامع هستند که بر بدن ها و شکل دادن آن ها تأثیر می گذارند. براین اساس مدیریت و نظارت بر بدن متأثر از موقعیت ها و مقتضیات فرهنگی و اجتماعی متعددی است (بهرام و همکاران،1391: 182). با فرا رسیدن دنیای جدید، برخی از انواع نمادهای ظاهری و کردارهای بدنی اهمیت خاص یافته اند. در بسیاری از عرصه ها ی فرهنگی پسامدرن، نمای ظاهری بدن تابع استانداردهای مبتنی بر معیارهای سنتی و سبک آرایش چهره و انتخاب لباس همیشه تا اندازه ای وسیله ای برای ابراز فردیت بوده است، اما امکان استفاده از این وسیله معمولاً به آسانی فراهم نمی شده یا اصولاً مطلوب نبوده است(نیک زاده،1383). در دنیای امروز «نمای ظاهری، به صورت یکی از عناصر مرکزی، طرحی درآمده است که اشخاص به طور بازتابی از خود ارائه می دهند.»

 

 

پس ما بیش از پیش مسئول طراحی بدن های خویش می شویم و هرچه فضای فعالیت های اجتماعی ما از جامعه ی سنتی بیشتر فاصله گرفته باشد، فشار این مسئولیت را بیشتر احساس می کنیم (گیدنز،1378). مدیریت بدن به معنای نظارت و دست کاری مستمر بر ویژگی های ظاهری و مرئی بدن است. این مفهوم به کمک معرف هایی هم چون انواع عادات در لباس پوشیدن (آرایش موی سر، استفاده از پیرایه ها، کنترل وزن، دست کاری پزشکی، میزان اهمیت دادن به مراقبت های آرایشی و بهداشتی) سنجیده شده است(آزاد ارمکی و چاوشیان، 1381).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...