بررسی اثر بخشی تحلیل رفتار متقابل بر تعارضات زناشویی، سبک های عشق ورزی، هوش … |
انسان باید نیازهای زیستی خود را در اوضاع و احوال اجتماعی به ویژه خانواده ارضاء نماید. اوضاع و احوال زندگی دائم در حال تغییر و دگرگونی است، چرا كه هیچ انسانی در خلاء زندگی نمی كند و بخش قابل ملاحظهای از رفتار انسان مراوده با سایر مردم بخصوص اعضا خانوادهاش است. انسان در بسیاری از شئون زندگی اجتماعی و خانوادگی خود با سایر افراد جامعه و اعضای خانواده در رابطه با فعل و انفعالات مداوم قرار دارد. او باید برای ادامه حیات و تأمین حوائج خود به زندگی گروهی تن دهد و با دیگران برای رسیدن به هدفهای مشترك، تشریك مساعی كند. در چنین شرایطی و در ارتباط با سایر افراد جامعه و خانواده است كه هر كس ناگزیر باید به نوعی سازگاری رضایت بخش دست یابد و به همین دلیل است كه مشكلات و موانع سازگاری انسان از حیات اجتماعی و خانوادگی او سرچشمه می گیرد (مورینو 1975؛ به نقل از مهرآبادی 1385) .
خانواده به عنوان بنیادی ترین نهاد اجتماعی، نیاز به ایجاد روابط زناشویی پر دوام دارد. تحقق این رابطه، مستلزم دستیابی به اهداف زندگی مشترك است. خانواده به عنوان یك نهاد اجتماعی، همچون دیگر نهادهای اجتماعی در حال پیچیده تر شدن است، به طوری كه عضویت و تداوم زندگی در آن توسط یك زوج، مستلزم مهارتهای بسیار بیشتر از دوران گذشته است( نور الهی 1382). هدف اصلی و اساسی این پژوهش آموزش مهارتهای اختصاصی رفتاری بین فردی برای تغییر رفتار است بر مبنای آموزش تحلیل رفتار متقابل شرکت کنندگان در این برنامه ها، مهارتهای منطقی دریافت می کنند که به آنها کمک می کند ارتباطات رضایت بخشی را به همراه پذیرش همدلانه با نزدیکان برقرار کنند. این برنامه به آنها کمک می کند احساسات خود و دیگران را شناخته و بپذیرند این برنامه به افراد کمک می کند انگیزه هایشان را به صورت روشن تر درک و فرمول بندی کنند به طوری که به رشد کامل شخصیت شان منجر شود. شرکت کنند گان به گو نه ای که قادر شوند مشکلات ارتباطی خود را حل کرده و از آن به عنوان یک روش برای حل تعارض استفاده کنند(محمد نظری ،1393).تحلیل رفتار متقابل با آموزش مهارتهای ارتباطی موجب کاهش هیجان مداری و افزایش مساله مداری در شیوه های مقابله ای زوجین در رویارویی با استرس شده است و همین در تقویت هوش هیجانی افراد بسیار موثر می باشد (احمد علی پور، 1389). این برنامه به آنها کمک میکند فرد با شناخت هر چه بیشتر خود با کشف منابع پنهان عشق و لذت که به گو نه ای نهفته در زندگی آشفته و پر استرس روزمره می باشد، به خود و دیگران کمک نماید در آخر بر طبق گفته دکتر فرانکل به نقل از نیچه «کسی که چرایی زندگی را یافته، با هر چگونگی نیز خواهد ساخت» (ویکتور فرانکل ،ترجمه، نهضت صالحیان، مهین میلانی، 1393). این هدف اصلی آموزش تحلیل رفتار متقابل است.
1-2-اهمیت و ضرورت پژوهش
1-2-1-اهمیت پژوهش
امروزه رویکرد ها ی گوناگونی برای درمان و مهار مشکلات خانواده بوجود آمده است که بیشتر آنها خانواده را به عنوان یک سیستم و ساختار پیچیده مورد بررسی و ارزیابی قرار می دهند. در این میان دید گاه تحلیل رفتار متقابل از چند جهت قابل تامل و توجه بیشتر می باشد. نخست آنکه این دیدگاه به عنوان رویکرد روانکاوانه نوین توانسته است در بین دیدگاههای سیستمی جایگاه شایستهای داشته باشد و هم در دیدگاهای تحلیلی. از این رو می توان با اطمینان خاطر بیشتری از آن در پیشگیری و درمان مشکلات و اختلال های رفتاری و ارتباطی درون نظام خانواده استفاده کرد (جیمز هوریتز ؛ترجمه، زیارتی، تبریزی، کریمی، 1390).
نیاز و تمایلبه ارتباط و تعامل با همنوعان، نیازی قدرتمندو جهان شمولدر میان انسانها است (هارجی و دیکسون، 2004). انسانها نیاز دارند که رابطه با همنوعان خود و مخصوصاً افراد نزدیک را شروع کرده و آن را رشد دهند. تعامل و عمق بخشی به رابطه برای انسانها لذت بخش است (گابل و شین2000). در صورتی که انسانها قادر نباشند ارتباطی با معنا با دیگران برقرار کنند، احساس تنهایی، ناخوشحالی و افسردگی در آنها ایجاد خواهد شد (ویلیامز وزادیر، 2000) ارتباط با دیگران اساس شکل گیری هویت است. «خود»پدیده ای مستقل که به خودی خود شکل بگیرد نیست. خود از طریق تعامل با دیگران به وجود می آید (هارجی و دیکسون، 2004). در حقیقت می توان گفت که انسان شدن انسانها حاصل تعامل با دیگران است. از سویی یکی دیگر از ویژگی های ارتباط عامل گسترش روابط صمیمی بوده و درسطح کاربردی، به زوجها اجازه می دهد که مشکلاتشان را مورد بحث قرار داده و حل کنند. ارتباط همچنین عاملی برای تبادل اطلاعاتی بین زوجها است. همسرانی که نمی توانند احساساتشان را برای یکدیگر بیان کنند، در بحث بر سر مسائل جنسی مشکل خواهند داشت گاهی برای حل مشکلاتشان به سرزنش یکدیگر می پردازند که این عمل باعث می شود دامنه مشکلات آنها گسترش پیدا کند. زوجهایی که نمی توانند
عدم توافق را به توافق تبدیل کنند، اغلب گرفتار چرخه ای از گرفتاریهای پایان ناپذیر می شوند که برای سالها تکرار می گردد. درمانگران به اتفاق عقیده دارند که مشکلات ارتباطی شایعترین مشکل ارتباطی و مخرب ترین مشکل ازدواج های شکست خورده است (جکو بسن، وادرون و مور 1980)
ارتباط سالم می تواند مشکلات انسانها را التیام بخشد .به منظور بهبود وضعیت ارتباطی زوجها باید به آنها کمک شود تا در یابند که ارتباط متشکل از مجموعه مهارتهایی است که قابل یاد گیری هستند . این مهارتها می توانند به صورت گروهی و یا در کارگاههای آموزشی آموخته شوند (کرواو ریدلی، 1990). در این آموزشها، آموزش مهارت ارتباط، آموزش تبادل رفتاری، آموزش حل مساله، و آموزش حل تعارض می باشد (ترانبام و هرزینگ،1998). در سال 1965 گریکوری بیتسون عنوان کرد که خانواده های مختل، دارای ارتباط مختل هستند. بعدها ویرجینیا سیتیر (1983)، خانوده درمانی بر اساس رویکرد ارتباطی را توسعه داد. یکی از کمک های سیتر، تمرکز بر تغییر الگو های ارتباطی خانواده به عوض درمان شخصیت بود. بعد از آن اریک برن (1961)،پایه گذار مکتب تحلیل رفتار متقابل، درمان را بر مراوده ها و تبادلات رفتاری و عاطفی بین انسانها متمرکز نمود و به طور گسترده به شرح بازیهایی که برای جلب توجه و کسب صمیمیت انجام میشوند پرداخت. او الگو های ارتباطی حالات من را ترسیم کرد
اریک برن ارتباط بد را به عنوان «مراوده های متقاطع» و ارتباط خوب را «حرکت به سمت مراودات مکمل تلقی کرد». آموزش مهارتهای ارتباطی از جمله گوش دادن فعال، بیان نیازها و احساسات و درک طرف مقابل باعث می شود که زوجین تعارضات کمتر و کنترل خشم بیشتری بر روی رفتار خود داشته باشند و در نتیجه در برقراری ارتباط با یکدیگر به طور شایسته ای عمل کنند. و از مشاجرات «والد»-«والد» که علت اصلی بسیاری از این مشاجرات و تعارضات است بکاهند. و تلاش کنند روابط خود را هر چه بیشتر به سوی رابطه مکمل پیش ببرند(مبانی زوج درمانی؛ علی محمد نظری، 1392).
با توجه به این كه در ایران در مورد تحلیل رفتار متقابل اریک برن تحقیق زیادی صورت نگرفته بویژه در مشكلات رفتاری و خانوادگی، پژوهشگر حاضر سعی برآن دارد كه مشخص كند كه آیا درمانگر با تكیه بر رویكرد «تحلیل رفتار متقابل» (TA) بر افزایش هوش معنوی و هوش هیجانی، و بهبود تعارضات زناشویی و تغییر در سبکهای عشق ورزی تاثیر دارد؟.
در زندگی مشترك، غالباً به هنگام مواجه با مشكلات احساس ناكامی، تحقیر و، احساسات و هیجانات به جای عقل و منطق بر همسران غلبه می كند، لذا شناخت و هدایت راههای صحیح مواجهه با تعارضات زناشویی و موقعیت های هیجانی برای حفظ روابط متقابل بسیار مهم است. نتایج تحقیقات حاكی از آن است كه “كفایتهای عاطفی، توان تحمل استرس و حل مشكلات روزانه را افزایش میدهد و این مهارت های شخصی میتواند فرد را در مقابله با فشارهای ناگهانی محیطی، موفق سازد ( حیاتی؛ 1386). روابط صمیمانه زوجین نیاز به مهارت های ارتباطی دارد از قبیل توجه افراد به مسائل از دید همسرشان و توانایی درك همدلانه آنچه كه همسرشان تجربه نموده است و همچنین حساس و آگاه بودن از نیازهای او ( گاتمن و همكاران 1989، ترجمه مصباح و همكاران 1385). بدیهی است كه عوامل متعددی میتوانند در افزایش تعارضات زناشویی، بهبود سبکهای عشق ورزی و افزایش هوش معنوی و هوش هیجانی زوجین دخالت داشته و آن را تحت تاثیر قرار دهد. وقتی یك زوج در چرخه فزاینده انتقاد، قرارگرفتن در موضع دفاعی، خاموشی گزیدن، افكار منفی و پذیرش مكرر درماندگی هیجانی اسیر شوند، این چرخه به خودی خود منعكس كننده این واقعیت است كه در توانایی خود آگاهی، خویشتنداری، همدلی، تسكین دادن به خود و به یكدیگر، اختلالی وجود دارد ( گلمن 1995).
فرم در حال بارگذاری ...
[شنبه 1399-12-02] [ 04:13:00 ق.ظ ]
|