اندازهگیری سرمایه فکری:/پایان نامه اجزای سرمایه فکری |
اندازهگیری سرمایه فکری
برای اینکه بتوانیم چیزی همانند سرمایه فکری را مدیریت کنیم ابتدا باید آنرا اندازهگیری کنیم (Sanchez et al., 2000). لذا در ادامه به علل اندازهگیری سرمایه فکری توسط شرکتها در عصر اقتصاد دانشی میپردازیم.
مر و همکارانش در مقالهای تحت عنوان ” چرا شرکتها سرمایه های فکری خود را اندازه گیری می کنند ” در سال 2003 بطور مشروح به ذکر دلایل اندازهگیری سرمایه فکری پرداختهاند.
این افراد با مرور بازبینی سیستماتیک ادبیات سرمایه فکری پنج دلیل اساسی را برای این موضوع که چرا ما باید سرمایه فکری را اندازهگیری کنیم آوردهاند :
- کمک به سازمانها برای تنظیم استراتژی آنها.
- ارزیابی اجرای استراتژیها.
- کمک به تصمیمات گسترش و تنوع.
- استفاده از نتایج اندازهگیری سرمایه فکری به عنوان مبنایی برای جبران خدمات.
- ابلاغ این معیارها مربوط به سرمایه فکری به سهامداران و ذینفعان خارجی.
در ادامه این دلایل بطور عمیقی مورد بررسی قرار میگیرد
1- تنظیم استراتژی
اگر ما استراتژی یک شرکت را بصورت یک الگویی از تصمیمگیری درون سازمانی تعریف کنیم که این الگو به نوبه خود اهداف ومقاصد فرعی و رویههای سازمانی و سیاستهای سازمانی را در جهت رسیدن به اهداف سازمانی مشخص میکند پس سرمایه فکری یک سازمان دارای اهمیت استراتژیک است. امروزه سازمانها درک کردهاند که هنگام تنظیم استراتژی های یک شرکت باید حتماً نیروهای رقابتی، فرصتها و تهدیدها یک صنعت را شناسایی کنند و علاوه بر این سازمانها مجبور هستند که شایستگیهای اصلی شرکت و منابع درونی خود را برای ارزیابی این فرصتها شناسایی کنند. شرکتها مختلف، دارای شایستگیهای مختلفی هستند سؤالی که آنها باید از خود بپرسند این است که آیا سازمان آنها دارای شایستگیهای مناسب و صحیحی برای پیگیری و تعقیب این فرصتها هستند یا نه؟
آندروز، اهمیت استراتژیک سرمایه فکری و شایستگیها شرکت را با این موضوع و مثال روشن میکند که فرصتگرایی و فرصتطلبی بدون شایستگی همانند سفری به سرزمین رؤیاها است.
امروزه منابعی و داراییها که شرکتها با آن میخواهند استراتژیهای خود را تعقیب کنند به طور قابل ملاحظهای نامشهود شده است بنابراین شرکتها نیاز دارند سرمایه فکری را به عنوان یکی از مهمترین ملاحظات در تنظیم استراتژیها در نظر بگیرند.
اما نکته کلیدی این است که شرکتها حتماً میبایستی روابط بین سرمایه فکری و مزیت رقابتی و سودآوری را درک و شناسایی کنند و بدانند که چگونه داراییها مبتنی بر دانش، فرایند تنظیم استراتژی آنها را تحت تأثیر قرار میدهد.
2- ارزیابی اجرای استراتژیها
عامل یا محرک کلیدی دوم برای اندازهگیری سرمایه فکری ، گسترش و ایجاد شاخصهای کلیدی عملکرد برای کمک به ارزیابی اجرای استراتژیها است.
تجربیات حاصله از گزارشدهی سرمایه فکری نشان داده است که این اطلاعات درباره سرمایه فکری ، دارای ارزش کمی برای کاربران هستند مگر اینکه این اطلاعات با استراتژی های شرکت مرتبط شوند. هر سیستم اندازهگیری عملکرد میبایستی به ارزیابی و به چالش کشیدن مفروضات زیربنایی جهت استراتژیک جاری بپردازد.
تأیید یا انکار این مفروضات استراتژیک میتواند بطور بالقوهای بر روی تخصیص منابع در سازمانها اثر داشته باشد. بنابراین توسعه مجموعهای از معیارهای عملکردی که بوسیله استراتژی هدایت و رهنمود میشود بسیار مهم است این موضوع در کارت امتیازی متوازن نورتون و کاپلان بیشتر نشان داده شده است. این دو نشان دادند که به منظور اجرای استراتژی، اندازهگیری مجبور است پیوسته و شامل یادگیری تک حلقهای و دوحلقهای باشد. نورتون و کاپلان این موضوع را که چگونه سرمایه فکری به ارزیابی اجرای استراتژی کمک میکند را از طریق نشان دادن یکسری نقشههای استراتژی (درکتاب نقشه های استراتژی خود ) که شامل یکسری روابط علی – معلولی است نشان دادهاند. در این نقشههای استراتژی چگونگی این موضوع که شرکتها چگونه باید سرمایه فکری خود را به اهداف استراتژیک تبدیل کنند نشان داده شده است.
این موضوع نیز از طریق مدل زنجیره سود – مشتری – کارمند به خوبی تبیین میشود به این صورت که سود شرکتها در گرو رضایت مشتری است و رضایت مشتری در گرو و رضایت کارمندان است بنابراین ما باید در هنگام اجرای استراتژیها، به رضایت کارکنان توجه کنیم و بر روی این رضایت سرمایهگذاری کنیم. و از طریق پیونددادن رضایت کارکنان و استراتژیهای میتواند اطمینان حاصل کرد که استراتژیهای برای اجرای، موفق ارزیابی میشوند و حالا باید این رضایت کارکنان را به معیارهای و اهداف (مالی و غیرمالی) شرکت پیوند زنیم که اینکار از طریق اندازهگیری سرمایه فکری ، قسمت سرمایه انسانی صورت میگیرد.
-Andrews
- Strategic Direction
- Strategy Maps
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1400-03-06] [ 07:47:00 ب.ظ ]
|