2-سؤالات تحقیق
سؤال اصلی تحقیق این است كه آیا برچسبزنی بر بزهكاری اطفال تأثیر دارد. با طرح نظریه برچسبزنی و توضیح درباره بزهكاری و تفاوت ان با بزهدیدگی اطفال و همچنین با تحلیل تئوری برچسبزنی در مجموع به توضیح این پرسش میپردازیم.سوال فرعی تحقیق این است که چگونه می توانیم آثار برچسب زنی را بر شخصیت کودک کاهش داد؟سوالاتی دیگری از قبیل اینکه نظریه برچسب زنی چیست و در چه حوزه ای از جرم شناسی مطرح می گردد نیز قابل طرح می باشد.
3-فرضیههای اصلی تحقیق
1-نظریه برچسب زنی یک نظریه جرم شناختی است که در حوزه جامعه شناسی جنایی مطرح شده است.
2-به نظر می رسد با استفاده از برنامه های عدم مداخله یا حداقل مداخله می توان تاثیر این نظریه را بر شخصیت کودک کاهش داد.
4-پیشینه تحقیق
در مورد پیشینه تحقیق باید گفت اگرچه تئوری برچسبزنی در آراء و نظرات دانشمندان علوم انسانی به خصوص در غرب، مورد توجه و امعان نظر قرار گرفته است اما در كشور ما به این نظریه تا حد زیادی بیتوجهی شده است، تا جایی كه میتوان گفت كتاب مستقلی در زمینه برچسبزنی به قدر كفایت وجود ندارد و مقالات و پایاننامههای و كارهای تحقیقی بسیار اندكی در این مورد به رشته تحریر در آمده است. در بسیاری از مقالات به صورت گذرا و موردی به این موضوع پرداختهاند و این مسئله نشان میدهد كارهای اندك تحققی در مورد موضوع مطروحه تا به حال حداقل در كشور ما انجام شده است و اكثر كتابها و مقالههای مربوطه در مورد حقوق كودك یا بزهكاری كودك مطرح شده است.
5-ضرورت انجام تحقیق
از آنجایی كه بسیاری از كودكان از بدو تولد تا رسیدن و سپری شدن دوران بلوغ ممكن است با مشكل برچسبزنی از جانب اعضای خانواده و یا دیگر افرادی كه به نحوی از انحاء با آنها سر و كار دارند، مانند نهادهای عدالت كیفری مواجه شوند پرداختن به این موضوع یعنی برچسبزنی كودك و تطبیق آن بر بزهكاری اطفال ضروری بهنظر میرسد.
چه بسیار كودكانی كه از بدو تولد با برچسبهای گوناگون مواجه شده و اثرات مخرب روحی و روانی این برچسبها تا حتی تا پایان حیات با آنها همراه خواهد بود. بدین منظور و برای جلوگیری از آثار مخرب و ویرانگر مشروح به نظر میرسد با پرداختن به موضوع برچسبزنی گامی در جهت حمایت از حقوق كودك و پیشگیری از نقض این حقوق برداشته باشیم. از آنجا كه كمتر منبع مستقلی در رابطه با موضوع در ادبیات حقوق جرمشناسی كشور وجود دارد در این رساله برآنیم تا با تشریح ابعاد گوناگون برچسبزنی گامی در جهت توسعه علمی این نظریه برداریم.
6-اهداف تحقیق
هدف از این تحقیق شناخت آثار مخرب برچسب زنی بر شخصیت و رفتار كودك چه در دوران كودكی و چه در دوران بعدی زندگی وی ارائه راهكارهایی جهت پیشگیری از برچسبزنی به كودك میباشد.
در این زمینه تحقیق و بررسی در دو محیط دارای اهمیت میباشد. یكی محیط خانواده كودك و دیگری محیطهای خارج از خانواده كه كودك با آنها در تماس است. در این رساله از یك طرف به نقش خانواده و محیط خانواده در رابطه با موضوع میپردازیم و از طرف دیگر به نقش و جایگاه سیاستهای دولت به مفهوم عام و سازمانها و نهادهای مرتبط با حقوق كودك خواهیم پرداخت.
7-روش تحقیق
روش تحقیق به دو صورت كتابخانهای و میدانی میباشد. در روش كتابخانهای با مراجعه به كتب و منابع و مأخذ معتبر حقوقی و گاهاً غیرحقوقی از قبیل كتب و مقالات روانشناسی، جامعهشناسی، مردمشناسی و… به شرح و تبیین آراء و عقاید صاحبنظران میپردازیم و با تحلیل و ارزیابی و تأثیر برچسبزنی بر بزهكاری اطفال نتیجه نهایی را بهدست آورده و به ارائه راهكارها و پیشنهادات میپردازیم.
در روش تحقیق میدانی با ارائه پرسشهایی در رابطه با برچسبزدن به كودكان در محیطهایی كه كودكان با آنها در تماس هستند از قبیل والدین، مدرسه، نهادهای قضایی و اجرایی با بهدست آوردن نتایج مذكور به استقراء نهایی خواهیم رسید.
8-توجیه پلان
رساله پیش رو دارای 3 فصل می باشد.چنانچه مرسوم و معمول است در فصل اول نظریه برچسب زنی از دیدگاه های مختلف مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.تعاریف و مفاهیم و کلیات موضوع در واقع در این فصل توضیح داده شده اند.دیدگاه های گوناگون اعم از روانشناسی،جامعه شناسی و… در این فصل مورد بحث و بررسی قرار گرفته اند.موضوع دولت ها و سازمان های غیر دولتی در رابطه با حقوق کودک،برچسب زنی در محیط های مختلف اعم از خانه و خارج از آن نظیر دادگاه و … موضوع بحث این فصل می باشد.در فصل دوم رساله آثار برچسب زنی بر کودک و راهکارهای پیشگیری از آن را بررسی نموده ایم.همچنین حمایت در مقابل برچسب زنی از دیدگاه اسناد داخلی و خارجی ،بررسی عملکرد نهادهای اصلاح و تربیت کودکان در پیشگیری از برچسب زنی ،روش های اصلاح و درمان و… در این فصل قرار دارند.در نهایت در فصل سوم تحقیق میدانی پیرامون موضوع انجام شده است.
فصل اول-بررسی نظریه برچسب زنی از دیدگاه های مختلف
1-1-تعریف جرم،بزه کاری و بزه دیده گی
و جرمشناسی یكی از شاخههای علوم جنایی است كه از جرم به عنوان یك پدیده در زندگی فرد و جامعه بحث میكند و علل و عواملی را تفسیر و بررسی میكند كه موجب ارتكاب جرم میشود.[3] به مانند دیگر رشتههای مربوط به علوم انسانی، امروزه جرمشناسی اغلب به عنوان رشتهای ریشهدار در اندیشههای مدرن در نظر گرفته میشود. جرمشناسی در حوزه مطالعات اجتماعی، به بررسی جرم، اشخاص مجرم و پدیدههای اجتماعی مربوط به جرم میپردازد.[4] در اواخر قرن 19 در سال 1885 رافائل گارفائولو از جمله كسانی بود كه برای نخستین با اصطلاح جرمشناسی را مطرح كرد و بهكار برد.[5] پوئل تاپینارد مردمشناس فرانسوی نیز پس از وی این اصطلاح را وارد ادبیات حقوقی كشور فرانسه كرد.
جرمشناسی به عنوان یكی از رشتههای علوم انسانی انجام جرم را در جوامع و علت وقوع جرایم را بررسی میكند.[6] این دانش سالهای زیادی است كه به مطالعه بزهكار و بزهدیده پرداخته است. امروزه تكامل تحقیقات دانشمندان این امكان را فراهم كرده است كه جرمشناسان آگاهی لازم را در مورد پدیده مجرمانه و همچنین بزهكاران و بزهدیدگانی كه مرتكب یا قربانی جرم به شمار میروند فراهم آورده است.[7]
مجرمیت نیز همانند فقر، گرسنگی، فقدان درمان و بهداشت، جهل و بیسوادی از دیرباز مورد توجه فلاسفه، حقوقدانان و مصلحان اجتماعی قرار گرفته است. هر چنددر سایر زمینههای مذكور به ویژه طی قرن گذشته گامهای سریع و مهمی در اكثر كشورهای صنعتی برداشته شده، به گونهای كه امروزه دیگر ترسی از ابتلا به پارهای از بیماریهای واگیر، گرسنگی، فقر، مرگ و میر اطفال و… فروكش كرده است، اما در همین كشورها نگرانی از جرم و مجرمیت به نحوی از سوی شهروندان ابراز شده و موجبات اشتغال فكری و بهگونهای عدم ثبات دولتها را فراهم میآورد.
اگرچه تاریخ پیدایش جرم به تاریخ خلقت انسان برمیگردد، اما تاریخ جرمشناس تاریخ جدیدی است و از سابقه علمی و آكادمیك آن چیزی بیش از یك سده نمیگذرد و شاید به همین دلیل است كه جرمشناسان سنتی و جدید تا به حال نتوانستهاند تحلیل شایسته و كاملی را از پدیده مجرمانه ارائه دهند. تبیین كامل پدیده مجرمانه مستلزم آن است كه رفتار انسان از جنبههای مختلف تاریخی، روانشناسی، جامعهشناسی، انسانشناسی و… مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد.[9] جرمشناسی از یونان آغاز شد. اگرچه پیدایش آن به غارها و مقبرههای مصر نیز باز میگردد كه جملات موجود در آنها حكایت از نافرمانی نوجوانان در آن زمان داشته است اما چهره علمی آن از قرن هفدهم به بعد ظهور كرد.[10]
مبحث مهمی كه در تعریف بزهكاری مطرح میشود آن است كه باید بین دو واژه بزهكار و بزهدیده قائل به تفكیك شویم، فقط از نظر مفهومی در رابطه تعاملی با یكدیگر قرار دارند. وجود بزهدیده در یك جامعه علت وجود بزهكاران در آن جامعه است و ارتباط مستقیم با هم دارند و هرچه میزان بزهكاری بیشتر باشد به همان نسبت میزان بزهدیدهگی نیز بیشتر خواهد بود. به عبارتی بزهدیدهگی معلول فعل بزهكاری است به نحوی كه بزهدیدهگان در شرایط حال بزهكار آینده خواهند بود.[12] به عبارتی میتوان گفت كه بزهدیده قربانی جرم است و بعداً به مجرم تبدیل میشود.
بزهكاری مجموعهای از جرمهاست كه در یك زمان و مكان معین به وقوع میپیوندد. در واقع بزهكاری شناخت عواملی است كه جرم ایجاد میكند و یا به عبارت دیگر مطالعه این پدیده مورد بررسی قرار میگیرد.و كلیه پدیدههای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، مذهبی، خانوادگی و.. را در جامعه شامل میشود.[13]
اصطلاح بزهدیده یا قربانی جرم برای اولین بار توسط فن هانتینك[14]، مندلسون[15]، مارگری فرای[16]، مارولین ولفگانگ[17] و… بهكار برده شد. اصلاح بزهكاری نوجوانان نخستینبار در انگلستان و در قرن نوزدهم(سال 1815 میلادی) مطرح شد. در ان دوران جرائم كودكان و نوجوانان افزایش یافته بود، از آن پس واژة بزهكاری اطفال درتمام كشورها متداول گردید. قوانین مختلف در ایالات متحده آمریكا از سال 1964 به بعد این واژه را وارد ادبیات حقوقی قانونگذاری این كشور كرد و كتب متعددی در این زمینه به رشته تحریر درآمد[18].
واژه بزهدیده در قوانین كیفری ایران با واژههایی نظیر مجنی علیه یا شاكی[19] مورد توجه قانونگذار قرار گرفته است. واژه بزهدیده از آفرینشهای كمیسیونه بررسی اصطالاحات مربوط به وزارت دادگستری فرهنگستان ایران در سال 1317 خورشیدی بود كه امروزه به جای مجنی علیه استعمال و رایج شده است.[20]
بهطور كلی بزهدیده یا قربانی جرم[21] به شخصی گفته میشود كه به دنبال رویداد یك جرم آسیب یا زیان میبیند. تمام شخصیت بزهدیده به وسیله یك عامل خارجی كه هم برای خود وی و هم برای جامعه مشخص است مورد تعرض و آسیب واقع میشود.[22] علمیترین تعریف از بزهدیده در سال 1968 توسط مندلسون ارائه شد. به عقیده وی بزهدیده شخصی است كه به خاطر وضعیت فردی یا عضویت و وابستگی در یك گروه، متحمل پیامدهای دردآور و مشقتبار كه فاكتورهایی با ریشههای فیزیكی، روانی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی و حتی طبیعی دارد میشود. او معتقد است در برآورد نیازهای جامعه برای حداقل كردن قربانیان، جلوگیر از تكرار بزهدیدگی و تقلیل بزهدیده واقع شدن پیشگیری از بزهدیدگی نقش اساسی را داراست.[23]
مثلاً در مورد سوء استفاده جنسی اطفال به عنوان بزهدیده و نه به عنوا بزهكار درچهارچوب حقوق كیفری قرار میگیرند و این جرایم به عنوان اعمال خطرناك كه طفل را در معرض خسارت فیزیكی، معنوی، اخلاقی و اجتماعی قرار میدهد مورد بررسی قرار میگیرد.[24]