از نظر تاریخی در علوم رفتاری و اجتماعی از یک رویکرد مشکل مدار[1] برای مطالعه رشد انسان و جامعه پیروی می کردند. این رویکرد آسیب شناختی، بر مشکلات، بیماریها و اختلالات، ناسازگاری ها، کجروی و عدم شایستگی تمرکز داشت. تأکید این رویکرد بر شناسایی عوامل خطر مربوط به اختلالات گوناگون مثل بیماریهای روانی، بزهکاری، الکلیسم و سوء مصرف مواد بوده است. در مطالعات طولی که در چارچوب این رویکرد در جمعیت های پرخطر انجام گرفته، درصدی از افراد در معرض خطر به مشکلات و آسیبهایی مبتلا می شدند، اما درصد بیشتری نیز سالم می ماندند. محققان برای این افراد که در شرایط ناگوار و پرخطر، پیامدهای نامطلوب را نشان نمی دادند، اصطلاحات گوناگونی مثل آسیب ناپذیر، مقاوم در برابر استرس، سرسخت و شادکام به کار بردند. اخیراً نیز اکثر محققان واژه تاب آور در برابر شرایط پرخطر و ناگوار را به کار می برند(بنارد[2] ، 1991)
گارمزی و ماستن[3] (1991، نقل از محمدی، 1384) تاب آوری[4] را فرایند یا توانایی سازگاری موفقیت آمیز به رغم شرایط چالش انگیز و تهدید کننده تعریف کرده اند.
از جمله مسایلی که در حوزه عوامل مؤثر بر تاب آوری مطرح است، نقش هوش بر تاب آوری است. برخی یافته ها حکایت از آن دارد که هوش یک عامل تعیین کننده تاب آوری است (اگلند و سروف، 1993، رادک- یارو و شرمن، 1990). و برخی هم خلاف این نظر را تأیید کردند(فرایبورگ، بارلوگ، مارتینیوسن، رزنوینگ و هجمدال 2005)[5]. لازم به ذکر است که این محققان، هوش عمومی را که توسط آزمونهای سنتی هوش سنجیده می شود، مد نظر قرار می دادند. اما امروزه گونه ای دیگر از هوش تحت عنوان هوش هیجانی[6] مطرح است که در سال 1990 توسط سالوی[7] و می یر[8] مطرح شد.
هوش هیجانی شامل درک، فهم و استدلال و اداره هیجان در خود و دیگران است ( سالوی و همکاران، 2000 ) و مجموعه ای از تواناییها، کفایت ها و مهارتهای غیرشناختی است که توانایی فرد برای کسب موفقیت در مقابله با اقتضائات محیطی را تحت تأثیر قرار می دهدوباعث فائق آمدن فردبر فشارها و نیازهای محیط می گردد (بار- اون، 1997).
نظریه پردازان هوش هیجانی براین باورند که بین هوش هیجانی و قدرت مقابله با موقعیتهای مخاطره آمیز رابطه مثبت وجود دارد (سالوی، بدل، دیتویلر و مایر، 2000 ) و بالا بودن هوش هیجانی را به عنوان یک عامل محافظت کننده مطرح نمودند.
رابطه هوش هیجانی و تاب آوری به وسیله جوکار( 1386 )، زارعان، اسدالله پور و بخشی پور(1387)، شاکری نیا و محمد پور (1389)، خدایاری(1389)، انگلبرگ و سجوبرگ (2004)، (سالوی، بدل، دیتویلر و مایر، 2000) مورد بررسی قرار گرفته است.
ارگان (به نقل از فرسه[9] و زاف [10]،1999) معتقد است که وقتی فرد در شرایطی قرار می گیرد که تحت فشار است و احساس ناراحتی و ناکامی می کند، گفته می شود که وی تحت استرس می باشد . در تعریفی دیگر، استرس به عنوان فرسودگی بدنی و عاطفی درنظر گرفته می شود که بر اثر مسائل و مشکلات واقعی یا خیالی به وجود می آید (کویل[11] ، ادواردز، هاننیگان، فوترگیل و بورنارد، 2005 ). برای فهم بهتر استرس بایستی به سه جز توجه نمود : 1- بعد فیزیولوژیکی 2- بعد وقایع و محرک هایی که استرس را به وجود آورده اند 3- بعد ارزیابی شناختی از موقعیت یا استرس های موجود . در اصل امروزه اعتقاد براین است که استرس ، ارزیابی شناختی از محرک های پیرامو نی و جنبه های فیزیولوژیکی است (بیکر [12]، دمر وتی، دی بوئر وشائوفلی، 2003) استرس شغلی یکی از رایج ترین پدیده ها در محیط های شغلی دارای روابط فردی است (گواریتالت – چالوین[13] ، کالیچ من، دمی و پیترسون،2000 )
همچنین رابطه استرس و تاب آوری نیز توسط میچل کریپل و دونا هندرسون یکنگ (2010)، کوترل (2001)، گیللسپی ، والش، وینفیلد، استاف و دئوا (2001)، جکسون و روت من (2006)، تافت (1989) و … مورد بررسی قرار گرفته است.
کانت ، شادی را ارضای تمامی امیال می داند (آیزنک[14] ،1990،نقل از فیروز بخت و بیگی ، 1375 ). به اعتقاد لاما [15]مهمترین هدف زندگی ما رسیدن به شادی است ، چه انسان معتقد به اصول مذهبی باشد، چه نباشد. حرکت وفعالیت انسان در هر مذهبی که باشد برای دست یافتن به شادی است (لاما و کاتلر[16]، نقل از انوشیروانی ،1382).شادی نه تنها به سطح بالایی از عاطفه یا هیجان مثبت بستگی دارد بلکه به سنجش عمیق تر رضایت کلی از زندگی نیز وابسته است.
رجبی و شیرعلی پور( 1388 )، شریعتی و رمضانی( 1388 )، کاظمی، نیک منش و میناخانی ( 1388 )، پورزارعی( 1382 ) گالاگر و ولا – برودیک( 2008 )، جوده (2007)، فورنهام و کریستفور (2007) به بررسی رابطه بین هوش هیجانی و شادکامی پرداخته اند.
با توجه به مطالب ذکر شده هدف اصلی پژوهش این است که چه رابطه ای بین هوش هیجانی و استرس شغلی با تاب آوری و شادکامی وجود دارد؟
[1] – problem-focued approach
[2] – Benard
[3] – Garmezy & Mosten
[4] – resilience
[5] – Friborg.O., Barloug.D.,Martinussen. M., Rosenvinge. J.H. & Hjemdal.O
[6] – emotional entelligence
[7] – Salovey.P
[8] – Mayer
[9] -Frese
[10] -Zapf
[11] -Coyle
[12] -Bakker
[13] -Gueriltault-Chalvin
[14] – Aysenck
[15] – Lama
[16] – Katler
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
[شنبه 1399-12-02] [ 11:50:00 ق.ظ ]
|